نورنیوز ـ گروه فرهنگ و جامعه: جمعی از بانوان مطرح در سینمای ایران با انتشار بیانیهای به «رواج خشونت و آزار جنسی در سینمای ایران» اعتراض کرده و نوشتهاند: هرگونه خشونت، آزار و باجگیری جنسی در محیط کار از نظر ما محکوم است و برای توقف آن خواستار عواقب قانونی جدی برای متخلفین هستیم.
در این بیانیه آمده است: در ماههای گذشته زنان در بستری که با همت خود طی جنبشی علیه خشونت جنسی فراهم کردند، روایتهایی حاکی از آزارگری و اعمال قدرت بر زنان در محیط سینما را منتشر کردهاند. گزارشاتی که نشان میدهد هر فرد صاحب قدرت و شهرت در ساز و کار سینمای ایران از موقعیت خود برای قلدری، تهدید، توهین، تحقیر و تعرض به زنان بهرهبرداری میکند بیآنکه نهادهای قانونی، اصناف خانه سینما، سینماگران و منتقدان آنها را وادار به پاسخگویی و پذیرش مسئولیت کارشان کنند.
به طور قطع این بیانیه تامل برانگیز بیانگر مسئلهای ریشهدار در سینمای ایران است. در سالهای گذشته نیز برخی سینماگران در طیفهای فکری مختلف با اشاره به وجود انحرافاتی مشابه موارد مطرح شده در بیانیه اخیر، خواستار توجه و رسیدگی به آثار سوء چنین اقدامات غیر قابل قبولی در سینمای ایران شده بودند اما اظهارات آنها نه تنها مورد توجه قرار نگرفت بلکه از سوی برخی سینماگران دیگر از جمله تعدادی از امضا کنندگان بیانیه اخیر تخطئه شد.
واکنش بسیار تند خانم چیستا یثربی به بیانیه منتشر شده و یا اظهارات مرحوم فرجالله سلحشور در سال ۱۳۹۰ که هر یک با ادبیات خاص خود محورهای عنوان شده در بیانیه چند روز قبل گروهی از بانوان سینماگر را بیان کردند نشان از قدیمی و ریشهدار بودن برخی رویکردهای ضد اخلاقی و سوء استفاده از بانوان در سینمای ایران است.
بر این اساس نمیتوان معضلات ذکر شده در بیانیه بانوان سینماگر ایرانی که عمدتا از چهرههای شاخص این حوزه نیز هستند را به عنوان پدیدهای مربوط به چند هفته یا چند ماه اخیر مد نظر قرار داد، اما سوالی که در وهله اول نسبت به این بیانیه در ذهن اکثریت مخاطبان شکل میگیرد این است که این غده چرکین بر پیکر سینمای ایران چرا اکنون سر باز کرده است؟!
چرا چهرههای شاخص سینمای ایران، نهادهای صنفی، رسانههای تخصصی حوزه سینما و فعالان اثرگذار این حوزه که در خصوص بیشتر موضوعاتی که عمدتا ارتباطی به حوزه تخصصی آنها نیز ندارد با شور و حرارت زیاد اظهارنظر کرده و حتی اقدام به فعالسازی کمپین میکنند اما طی سالهای متمادی نه تنها در قبال موضوعاتی بسیار مهم که در ارتباط مستقیم با حرفه آنان بوده سکوت کرده بلکه از همه ظرفیت خود برای سرکوب اعتراض افراد آسیب دیده و یا انتقاد دلسوزان این حوزه بهره جستهاند؟
استبداد حاکم بر این حوزه به حدی است که خانم ترانه علیدوستی بازیگر سینمای ایران و از امضا کنندگان بیانیه اخیر در رویکردی اعتراضی بیان داشته: «سکوت هولناک همکاران عزیز من در سینما خیلی ما را شگفتزده کرده است.»
علاوه بر واکنشهایی که پس از انتشار این بیانیه از سوی برخی از سینماگران کشورمان عنوان شده، امضاکنندگان بیانیه نیز با تاکید و البته اعتراض به همکاران خود در بخشی از این بیانیه گفته اند: «واقعا سوال ما این است که چه اتفاقی باید برای زنانی که کنار شما کار میکنند، بیافتد که واکنش شما را هم برانگیزد؟»
صدور این بیانیه و موارد مطرح شده در آن از چند زاویه قابل توجه و پیگیری است:
رویکرد قوای سهگانه در خصوص مسئله امنیت زنان در جامعه که لایحه صیانت، کرامت و تأمین امنیت بانوان در برابر خشونت یکی از مصادیق آن است یکی از نقاط امیدواری برای حل چنین معضلاتی است.
در وهله نخست همچنان که دبیر ستاد حقوق بشر ایران در واکنش به این بیانیه اظهار داشت، طراحی سازوکارهای لازم در نهادهای صنفی توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای رسیدگی به چنین موضوعاتی ضروری و غیر قابل اجتناب است و قوه قضائیه نیز باید با ورود جدی به این موضوع و رسیدگی عاجل به شکایات قابل پیگیری در حوزه خشونت علیه زنان سینماگر از همه ظرفیتهای خود برای سالمسازی محیط این حوزه استفاده نماید.
رسانههای گروهی بویژه آن دسته که در حوزه سینما فعال هستند باید با ورود همهجانبه به این موضوع مرزبندی خود با معضلات مطرح شده در بیانیه اخیر را روشن کرده و به رسالت رسانهای خود برای پیگیری و معرفی گروههای سازمان یافتهای که مسئول سوء استفاده و خشونت علیه زنان در حوزه سینما هستند عمل کنند.
نکته قابل توجه در این بخش که حتما باید مورد توجه رسانهها قرار بگیرد مشخص شدن نسبت میان اظهارنظرهای شدید و غلیظ سیاسی، اجتماعی و حتی امنیتی متهمین به خشونت و آزار علیه بانوان سینماگر با تلاش آنها برای پنهانسازی اقدامات و رفتارهای غیر قانونی و خلاف شئونات اخلاقی و حرفهای خود است که میتواند رویکردی از جنس فرار به جلو تلقی شود.
نوع واکنش رسانههای خارجنشین به این موضوع نیز در نوع خود جالب است. آنها تلاش میکنند این مطالبه صنفی سینماگران زن ایران را در راستای اهداف سیاسی خودشان مفهومسازی کرده و شکلگیری چنین وضعیت غیر قابل قبولی را به ضعف نظارت و حتی وجود مشکل در دستگاههای حکومتی مسئول حوزه فرهنگ و هنر در ایران مرتبط کنند.
فارغ از اینکه این نوع از فساد به شکلهای مختلف در دیگر جوامع نیز وجود داشته و اساسا پدیدهای وارداتی از سینمای غرب به فضای فرهنگی ایران است. افشای پروندههای «هاروی وینستین»، «رومن پولانسکی» و شمار زیادی از بازیگران هالیوود، هرکدام به تنهایی برای نشان دادن این موضوع کافی است.
گذشته از این، تنزل اخلاق در هنر برگرفته از مادیگرایی است که خاستگاه فلسفی آن دنیای غرب است. آنچه این رسانهها نمیگویند آن است که سینما در غرب تماما در خدمت اندیشهای قرار گرفته که مفاهیمی نظیر فردگرایی، تضعیف خانواده و آزادی فردی، دال محوری آن است.
تاثیرپذیری از این مدل سینمایی به طور منطقی نتیجهای جز پایمالی اخلاقیات و کرامت انسانی را در بر نخواهد داشت.
صدور این بیانیه اگرچه همراه با افشای واقعیتهای تلخ و مشمئز کننده از فضای حاکم بر بخشی از سینمای کشور است اما شکلگیری این رخداد میتواند روزنه امیدواری نیز باشد چرا که طی سالها در بسیاری از موارد، مطالبات جامعه زنان به سوی مواردی فرعی هدایت شده بود و طرح مسئلهای با این حد از اهمیت میتواند زمینهساز اصلاح روندهای اجتماعی دیگر در حوزه بانوان باشد.
در هر حال باید دلایل اصلی شکلگیری چنین وضعیتی را در ابعاد مختلف جستجو و آن را اصلاح کرد.
افشای مواردی از این دست نشان می دهد که تنها وجود قوانین حمایت کننده از بانوان نمیتواند به تنهایی بازدارندگی لازم برای صیانت از شأن، جایگاه و منزلت زنان را برای ایفای نقش فعال در حوزههای مختلف اجتماعی، فرهنگی و هنری فراهم کند بلکه لازم است با تقویت نقش واقعی نهادهای صنفی از یک سو و بالا بردن حساسیت و توجه دستگاههای نظارتی از سوی دیگر، بسترهای شکلگیری چنین معضلات غیر قابل قبولی برای سوء استفاده کنندگان به طور کامل خشکانده و ناامن شود.
نورنیوز