نورنیوز ـ گروه سیاسی: بررسی تاریخ معاصر به ویژه واکاوی شخصیتها و رجال عصر پهلوی از جمله موضوعاتی است که قطعا در شناخت مسیر پیش روی انقلاب اسلامی اهمیت فراوانی دارد، به ویژه اینکه دشمنان ملت ایران به دلیل کمکاری در این حوزه، با تحریف واقعیت در صدد ارائه تصویری بهشتگونه از عصر پهلوی و ناکارآمد و فاسد نشان دادن نظام جمهوری اسلامی ایران هستند.
در همین خصوص و در ادامه گفتگوهایی که پیش از این با همین موضوع صورت گرفته، این بار در گفتگو با آقای «قاسم تبریزی» از مورخان نامآشنای کشورمان به بررسی زندگی «داریوش همایون» از رجال اثرگذار عصر پهلوی پرداختهایم که به شرح زیر خواهد آمد:
نورنیوز: آقای تبریزی لطفاً به عنوان مقدمه بحثمان، کمی در خصوص آقای داریوش همایون و علت وصلت وی با خانواده زاهدی توضیح دهید. همانطور که میدانید «هما زاهدی» پیش از ازدواج با داریوش همایون یک بار ازدواج کرده بود و خود داریوش همایون هم زندگی اولیه چندان موفقی را در درون خانواده پدری تجربه نکرده بود. شاید از لحاظ روانشناسی سیاسی بتوان حدس زد دچار عقدههای شخصیتی نیز بوده است ولی چه شد که داریوش همایون با زاهدیها وصلت کرد. به عنوان مقدمه کمی راجع به زندگی شخصی او توضیح دهید؟
تبریزی: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین. عرض کنم که داریوش همایون یکی از چهرههای جنجالی و جریانساز دهههای 1320 تا 1350 شمسی در ایران، متولد 1307و متوفی 1389 است. من سعی میکنم زیاد راجع به احوالات شخصی افراد صحبت نکنم. هر کس در زندگی فراز و نشیبهایی دارد اما گاهی مشکلات مانند طوفان فرد را به قعر دریا میکشاند و برخی را به کناری میکشاند که به ساحل میرسند.
پدر داریوش همایون دو همسر داشت. مشکلات زندگی مانند برخی افراد دیگر او را نیز گرفتار کرد. مشکل داریوش همایون این بود که از خانه فراری شد، به همین دلیل بیشتر بیرون از خانه بود. حتی اوضاع روحی و روانی او دچار مشکل شد که درس هم نتوانست بخواند. چند سال در درسهایش مردود شد، اما در مدرسه فیروز بهرام و مدرسه ابن سینا درس خواند. مدرسه فیروز بهرام عمدتاً مکانی بود که فرزندان رجال سیاسی، درباری و جریانهایی مانند بهائیان، زرتشتیان و... در آنجا تحصیل میکردند.
داریوش همایون با این طیف آمد جلو. «محسن پزشکپور» تشکیلاتی به نام مکتب پان ایرانیست درست کرد. البته محسن پزشکپور با «میس لمبتن» جاسوس حرفهای اینتلیجنت سرویس ارتباط داشت.
نورنیوز: آیا سندی در این خصوص وجود دارد؟
تبریزی: بله کتابی به قلم دکتر «ناصر انقطاع» به نام پان ایرانیست هست که چاپ آمریکا است. آقای انقطاع در آنجا اشاره میکند که: «محمدرضا عاملی تهرانی و محسن پزشکپور با میس لمبتن مرتبط بودند و جلسه داشتند و این نکته را اصلاً در شورای حزب گزارش نمیدادند. یک روز پزشکپور آمد در جلسه و یکی از دوستان که ورزشکار هم بود و هیکل درشتی هم داشت و همیشه یک اسلحه دروغین چوبی به همراه داشت. اما وقتی کسی به آن نگاه میکرد فکر میکرد اسلحه کمری است. این فرد به پزشکپور گفت بگو ببینم تو چرا با میس لمبتن جلسه داشتی؟ پزشکپور گفت: به تو جواب نمیدهم باید جواب حزب و کمیته را بدهم. آن فرد دوباره سؤال خود را تکرار کرد و پزشکپور همان پاسخ را داد. بعد محکم زد روی شانه پزشکپور و گفت: بشین اینجا ببینم. پزشکپور ترسید و نشست و آن فرد گفت: باید بگویی. پزشکپور گفت: آری ما دو تا دیدار داشتیم. آن فرد گفت: ایجا بنویس که چه صحبتی کردید و پزشکپور شروع به نوشتن کرد و بعد گفت: نمینویسم. آن فرد اسلحه کذایی خود را درآورد و گفت: همین الان با همین اسلحه دروغین میکشمت تو خیانت کردی و خائن هستی. بعد محسن پزشکپور ترسید و شروع به نوشتن کرد. پس از این واقعه پزشکپور به خانه رفت و گفت: من مریضم و یک هفته به جلسات حزب نیامد. بعد از یک هفته پزشکپور یکی از بچههای قزوین را به عنوان مسئول حفاظت شخصی خودش آورد که هر جا پزشکپور میرود او هم همراهش باشد. محمدرضا عاملی تهرانی وقتی این خبر را شنید فردا یک گزارش برداشت آورد که من و پزشکپور دو بار با میس لمبتن جلسه داشتیم. علاوه بر این ارتباطات از ابتدا تا انتها مشخص بود که روش حرکت پزشکپور انگلیسی است.»
محسن پزشکپور دو برادر داشت و پدرش حسین خان پزشکپور هم وابسته به انگلیسیها بود. تا حدی که زیر نظر منوچهر اقبال شعبه حزب ملیون را در دماوند تأسیس کرد. یک برادر دیگر وی حسن خان پزشکپور شهردار دماوند بود و برادر دیگرش مسعود پزشکپور در سال 1336ش به اسرائیل رفت که از او هیچ خبری نداریم. اما داریوش همایون که مشکلات درون خانوادگی داشت و به همین دلیل دچار بحران اخلاقی و روحی بود. این مسئله حتی در درس خواندن او هم مؤثر بود و منجر به مردود شدن او در مدرسه شد. اما همان طور که میدانید مدرسه ابن سینا عمومیتر بود ولی مدرسه فیروز بهرام حساسیت بیشتری داشت. همایون در سال 1325ش در چنین تشکیلاتی بود. این حزب سیاسی شاید هم به تحریک میس لمبتن بود که حملهای به کمپ آمریکاییها میکند و پای داریوش همایون در تیراندازی دچار مشکل میشود یکی از افرادشان هم کشته میشود. او بین سالهای 1325ش تا 1328ش یک آدم پر شر و شور و فعال در تشکیلات پان ایرانیستها بود اما وقتی که داریوش فروهر از پان ایرانیست انشعاب میکند او میآید و در کنار فروهر قرار میگیرد و با فروهر همکاری میکند.
در سالهای دهه 1330ش که حزب سومکا در ایران فعالیت میکرد (ناگفته نماند که این حزب نیز یک جریان انگلیسی بود که توسط داوود منشی زاده تأسیس شد) داریوش همایون به حزب سومکا میپیوندد. اگر چه پان ایرانیستها یک روحیه فاشیستی داشتند ولی حزب سومکا یک نوع الگوبرداری از حزب نازی آلمان بود. اما ماهیتی انگلیسی داشت. عملکرد آقای همایون هم در سالهای 1330 تا 1332ش در جهت منافع انگلستان بود. وقتی در سال 1332ش کودتا میشود در حقیقت داریوش همایون هم جذب آمریکاییها شد و اینجا که کفه قدرت به نفع آمریکاییها سنگین میشود ایالالت متحده آمریکا او را جذب میکند.
بین سالهای 1330 تا 1340ش ما او را در روزنامه اطلاعات و به عنوان خبرنگار و تحلیلگر میبینیم. یعنی هم مقاله مینوشت و هم گزارشاتی برای روزنامه اطلاعات تهیه میکرد و در کنار مسعودیها بود. یادمان باشد که مسعودیها انگلیسی هستند ولی خوب به نفع آمریکاییها کار میکردند. با تأسیس مؤسسه فرانکلین که آن هم فارغ از کار فرهنگی خود یک دستگاه جاسوسی برای آمریکاییها بود در اسناد ساواک هم آمده است که آمریکاییها و سازمان سیا از طریق مؤسسه فرانکلین به جمع آوری اخبار رجال و این قبیل مسائل مشغول بودند.
داریوش همایون معاون امور بین الملل مؤسسه فرانکلین میشود. (مسئول داخلی این مجموعه همایون صنعتی زاده بود که او هم وابسته به آمریکایی ها بود.) در سالهای 1339 تا 1340ش که آمریکاییها قصد داشتند شاه را از بین ببرند. داریوش همایون به همراه 27 نفر به جبهه ملی میآیند که ما از این 27 نفر فقط 4 نفر را میشناسیم. داریوش همایون به همراه این افراد وارد جبهه ملی شده و فعالیت علیه شاه را آغاز میکند.
نورنیوز: منظور شما گروه موسوم به هارواردیها است؟
تبریزی: بله هارواردیها 4 نفری که ما از این گروه 27 نفره میشناسیم شامل حسین و فریدون مهدوی، سیروس غنی فرزند دکتر قاسم غنی و همان کسی که کتاب برآمدن رضاخان و نقش انگلیسیها در آن را نگاشته است و داریوش همایون است. کنفرانسی هم علیه شاه در آمریکا تشکیل میشود که اینها در آن شرکت کرده و به آن مقاله دادند و علیه شاه صحبت کردند. وقتی در جبهه ملی این قضیه منعکس میشود و به مصدق میگویند اینها آمدند این کار را کردند داریوش فروهر، کاظمی و شاپور بختیار مسئول رسیدگی به این کار میشوند و موضوع تأیید میشود. اما وقتی آمریکاییها به این میرسند که شاه باید بماند اینها از جبهه ملی بیرون میآیند گویا مأموریشان تمام شده است.
بر اساس اسناد ساواک داریوش همایون عضو سیا میشود. در آن دوره دولت فضل الله زاهدی روی کار بود خود فضل الله زاهدی انگلیسی بود ولی پسرش اردشیر از دهه 1320ش به آمریکاییها پیوسته بود. خانم هما زاهدی قبلاً ازدواج کرده بود و 2 فرزند هم از همسر اولش داشت. در اینجا در حقیقت یک پیوند و ازدواج سیاسی صورت میگیرد. هما زاهدی بعدها به مجلس هم راه پیدا میکند و نماینده همدان میشود. همایون هم از این طریق به دربار راه پیدا میکند.
ما در دهه 1340ش شاهد گسترش عرصه فعالیتهای همایون هستیم در حدی که با هویدا ارتباط پیدا میکند و خیلی به او نزدیک میشود. داریوش همایون در سال 1346ش درست در هنگام جنگ ژوئن اعراب و اسرائیل وارد فلسطین اشغالی میشود. به ظاهر تحت پوشش خبرنگار ولی در باطن جاسوس. اسرائیلیها به او امکانات میدهند تا روزنامه آیندگان را راه اندازی کند بخشی از این امکانات را همایون صنعتی زاده از طرف مؤسسه فرانکلین میدهد. چون روزنامه آیندگان هم ارگان مؤسسه فرانکلین بود و هم وابسته به سیاست اسرائیل محسوب میشد. «مئیر عزری» هم یک کمک 2 میلیون تومانی به او میکند و دستگاه چاپ هم از اسرائیل وارد میشود. طرح هم این بود که او به نفع اسرائیل و به ضرر اعراب بنویسد. در روزنامه هم بیشتر چپیگراهای تروتسکیست و مائوئیست را جمع میکند که هم ضد تفکر ضد اسلامی و ضد دینی داشتند و هم به نوعی به تعبیر آن دوران مقاله نویس سیاسی بودند.
در این زمان ما شاهد گسترش قدرت همایون و تأسیس سندیکای نویسندگان و خبرنگاران به توصیه آمریکاییها و توسط او هستیم. خود همایون رئیس و مسئول این تشکیلات میشود و در اینجا بیشتر نقش خط دهنده را بازی میکند. در حرکت بعدی او به تدریج وارد حزب ایران نوین میشود. همایون در این حزب از فعالان حزبی بود ولی چون چهرههای دیگر بودند به او میدانی برای کار و فعالیت ندادند. با تأسیس حزب رستاخیز و تعطیلی ایران نوین همایون تا رتبه معاونت دبیرکل حزب رستاخیز بالا میرود و در دولت جمشید آموزگار وارد وزارت اطلاعات و جهانگردی میشود ما در این دوران اوج قدرت مطبوعاتی و سیاسی داریوش همایون را شاهد هستیم.
نورنیوز: عملکرد داریوش همایون در این دوران به چه صورت است؟
تبریزی: داریوش همایون در این دوره دو نوع عملکرد دارد؛ یک عملکرد مالی که در این خصوص او آگهیها را به کسانی میدهد که مدافع خودش هستند و بخش عمده آگهیها نصیب روزنامه آیندگان میشود. به علاوه برخی از مطبوعات را به این دلیل که با هم همسو نیستند تعطیل میکند. یک خط اطلاعاتی هم داشت. شخصی به نام «محمود شالچیپور» که به فرانسه فرار کرد و در سالهای 1372-1378ش به ایران آمد. من دو مرتبه او را دیدم. یک بخش را به دربار شاه و گسترش روابط فرهنگی ایران با رژیم صهیونیستی اختصاص میدهند و نهایتاً پیوند بیشتر با آمریکاییها از مسائل مالی اینها بود.
بعد میرسیم به مقاله 17 دی ماه 1356ش. در این که آیا آن مقاله را داریوش همایون، ساواک و یا پرویز نیکوخواه (یکی از کارمندان وزارت اطلاعات و جهانگردی) نوشته اختلاف هست ولی به نظر من فرقی نمیکند که چه کسی این مقاله را نوشته. مسئله عمده این است که چه سیاستی پشت این قضیه بود.
با شهادت آیت الله شهید حاج آقا مصطفی خمینی رژیم متوجه محبوبیت امام خمینی(ره) بین مردم شد. تجلیل از امام(ره) و مراسم 40روزه تجلیل از آن شهید بزرگوار و مصاحبهای که امام(ره) با نشریه لوموند کرده بود. در پی این واقعه شاه دستور داد ایشان را به شکلی تحقیر کنند. در اینجا ساواک این گزینه را مطرح میکند که که ما او را هندی و وابسته به سیاست انگلستان معرفی کنیم. در حقیقت قضیه بین شاه، ساواک و داریوش همایون دور میزند. وقتی مقاله نوشته میشود آن را به شاه میدهند و او میگوید یک کمی تندترش کنید و یک کمی توهینش بیشتر باشد و بعد مقاله را منتشر میکنند.
معلوم است که دربار در این قضیه بیتأثیر نیست چون که پاکت آرم دربار را دارد. اما آیا این دربار شاه است یا هویدا! چون آن موقع امیر عباس هویدا وزیر دربار بود. مقاله که منتشر میشود برای اینکه شاه را تبرئه کنند میگویند که داریوش همایون آن را نگاشته بود. خود همایون بعدها مدعی شد: «فقط نامهای از دربار آمد و من آن را به روزنامه اطلاعات دادم.» اما فقط روزنامه اطلاعات این مقاله را چاپ نکرد بلکه این مقاله یکبار در مشهد چاپ شد که مردم ریختند و در و پیکر آن روزنامه را شکستند و باز هم یکبار دیگر در کیهان چاپ شد. از این جا دیگر سیر نزولی رژیم شدت گرفت ولی داریوش همایون همچنان در کنار اردشیر زاهدی و جریان آمریکایی به دنبال حفظ رژیم بود. تا این که بعد از دولت آشتی ملی شریف امامی دولت نظامی ازهاری روی کار میآید و برای این که یک مقدار مردم را ساکت کنند کسانی را که در مظان اتهام بودند از جمله داریوش همایون را دستگیر میکنند.
البته ما برداشتمان این است که این دستگیری صوری بوده تا بدین وسیله مردمی را به نوعی آرام کنند تا بعد اینها را آزاد کنند یعنی همان بازیهای سیاسی اما این بار چون حرکت مردم و رهبری امام(ره) جدی بود حکومت ساقط میشود و عدهای دستگیر میشوند. در این میان داریوش همایون توانست فرار کند. سؤال این است که آیا آمریکاییها او را فراری دادند چون او برای آمریکاییها و انگلیسیها یک مهره قابل توجه است.
نورنیوز: حالا که به بحث فرار داریوش همایون رسیدیم میخواهم بدانم شما به عنوان کسی که در حوزه اسناد تاریخی پژوهش کردهاید نقش داریوش همایون در شبکه موسوم به «بدامن» را چگونه ارزیابی میکنید؟
تبریزی: شبکه بدامن یک شبکه انگلیسی است که در دهه 1320ش آغاز به کار کرد. البته بقایای این شبکه تا سالهای 1340 تا 1343ش در ایران وجود داشت اما در این سالها ساواک و در حقیقت آمریکاییها آن را جمع کردند. این تشکیلات یک سازمانی بود بدون سند، چرا که انگلیسیها همواره طوری حرکت میکنند که آدم حرکت را میبیند اما جای پا و سندی ندارد. مجموعه «حاج علی کیا» و برخی سازمانهای اطلاعاتی مانند کوک هم در کنار بدامن بودهاند. در همین راستا میبینیم همایون در حزب پان ایرانیست و سومکا عضویت دارد. اوج جریان بدامن را باید در کودتای 28 مرداد 1332ش دید.
نورنیوز: نکتهای که در خصوص داریوش همایون به مراتب مهمتر است فعالیتهای این رجل سیاسی در برهه زمانی پس از انقلاب اسلامی است. پس از انقلاب ما حزبی در خارج از ایران با نام حزب لیبرال دموراتیک مشروطه ایران داریم که داریوش همایون در نقش ایدئولوگ و رهبر فکری این حزب سیاسی اپوزسیون ظاهر میشود. شما نقش داریون همایون را در عرصه فعالیتهای ضد انقلابی چطور میبینید؟
تبریزی: وقتی ما از عضویت داریوش همایون در سازمان سیا و فعالیتهای او در روزنامه، دولت، احزاب ایران نوین و رستاخیز و... می گوییم یعنی اینها نمیتوانند در خارج از کشور بیکار باشند. به دو دلیل یکی این که قدرت را از دست دادهاند و شکست خورده و تحقیر شدهاند و دوم این که وابستگی اینها به سازمان سیا است. سیا به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی است و برای فعالیت در این عرصه از منافقین گرفته تا چهرههای نظامی، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک برای سازمان سیا مهم است.
ما باید فراتر از این تقسیم بندی نگاه کنیم. اینها تکههای پازل هستند که در نهایت برای اهداف آمریکا کار میکنند. شما در یک طرف این پازل فرح پهلوی و در قسمت دیگر شاپور بختیار را میبینید. همه اینها به سیا وصل هستند اما در عین حال ما آنها را به شکل جزیرههای مستقل میبینیم در صورتی که مستقل نیستند. همان کاری را که علی امینی در جبهه آزادی خود انجام داد شاپور بختیار هم در نهضت مقاومت ملی خود انجام داد.
در اروپا ما در 4 جا ردپای داریوش همایون را میبینیم یکی در همین جماعت مشروطه خواه حالا اسمش را لیبرال دموکراتیک میگذارند برای این که بگویند ما با رضا پهلوی فرقهایی داریم و حزب اینها دوره استبداد و اختناق شاه و ساواک را در اذهان مردم تداعی نکند. دوم این که همایون در مطبوعاتی فراتر از سلطنت طلبها و در نشریات نزدیک به جمهوری خواهان مقاله یا مصاحبه دارد.
سوم این که آقای داریوش همایون در رسانههای فارسی زبان و غیر فارسی زبان حضور دارد در هر دو دسته رسانههای فارسی زبان و غیر فارسی زبان مصاحبههای زیادی در خصوص مواردی مانند علت شکست شاه، خطاها و اشتباهات حکومت پیشین و تحلیل شیوه مبارزه با نظام جمهوری اسلامی دارد و موارد زیادی مانند ضدیت با دین و ضدیت با روحانیت و جمهوری اسلامی را مطرح میکند.
علاوه بر این داریوش همایون یک رگه ضدکمونیسم و ضدمارکسیسم هم داشت که آن را هم از آمریکاییها میگرفت. اما وقتی ما از وابستگی داریوش همایون به سیا و آمریکا صحبت میکنیم ممکن است برخی از مخاطبان فکر کنند که ما شعار میدهیم اما ما بر اساس اسناد ساواک صحبت میکنیم.
در اینجا دو نکته قابل توجه وجود دارد اول این که ساواک که قاعدتاً باید برای امنیت مملکت کار کند با وجود این که میداند داریوش همایون عضو سازمان سیا است و علیه شاه فعالیت میکند ولی حق ورود به پرونده او را ندارد. در اینجا یک نکته ظریف وجود دارد و آن این است که در آن زمان اگر یک دانش آموز یک اعلامیه بر ضد شاه پخش میکرد یا انشایی بر ضد او میخواند او را به زندان میانداختند. اما داریوش همایون در جبهه ملی بر ضد شاه سخنرانی میکند و بیانیه و اعلامیه میدهد. ساواک پرونده او را آرشیو میکند ولی غیر از این کار دیگری انجام نمیدهد.
گفتگو از علی رحمانی
منابع:
کتاب داریوش همایون به روایت اسناد ساواک، صفحات: 53، 69، 74، 80، 134، 143
ناصر انقطاع، پان ایرانیست ها، چاپ آمریکا
روزنامه آیندگان به روایت اسناد ساواک
نورنیوز