نورنیوز-گروه فرهنگ: تابستان رو به اتمام است و مطمئنا با شروع مدارس دیگر آنقدر فراغت وجود ندارد که بخواهیم کتاب بخوانیم، مخصوصا برای نوجوانانی که به روزهای بازگشت به کتابهای درسی نزدیک میشوند. در گزارش امروز سراغ این رفتهایم تا بدانیم در ژانرهای علمی-تخیلی که یک ژانر پرطرفدار برای نوجوانان دنیاست چه کتابهایی را میتوان معرفی کرد تا در این فرصت باقیمانده تابستان بتوان با این کتابها خلوت کرد. طبق تحقیقاتی که در دنیا صورت گرفته است ژانر علمی-تخیلی جزء ژانرهای پرطرفدار دنیاست و تقریبا 90درصد نوجوانان به این جنس رمانها علاقه دارند و اهمیتشان زمانی مشخص میشود که میبینیم اینگونه داستانی، تاثیر اثباتشده شگفتانگیزی بر خلاقیت کودکان و نوجوانان دارد. آنها با خواندن داستانها ی علمی-تخیلی، اندیشه خود را از حوزه واقعیات معمول، بهحوزه تخیل به پرواز درمیآورند که در آن حدومرزی برای ایجاد قوانین وجود ندارد. یادمان نرود که بسیاری از مخترعان و دانشمندان بزرگ جهان، موفقیت خود را مدیون رویاهای کودکی خود هستند.
بردیا و گولاخها
مجموعه داستانی «بردیا و گولاخها» نوشته مهدی رجبی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. قهرمان این کتابها پسربچهای به نام بردیاست که در هرکدام از کتابها با ماجرایی روبهرو میشود. تصویرگری کتابهای این مجموعه توسط مریم محمودیمقدم انجام شده است.
اولین کتاب «شاهزاده شنلتشتکی» است. در این کتاب همِستر بردیا گم میشود و او مطمئن است پیرزن همسایه یک جادوگر و همهچیز زیر سر اوست. اسم همستر بردیا، آلبرت است و او نگران است که نکند پیرزن همسایه، آلبرت را دزدیده باشد تا با او سوپ همستر درست کند. بردیا نگران است که نکند پیرزن همدست هیولاهای نامرئی باشد، به همین دلیل ناچار میشود شنل تشتکیاش را پوشیده و سوار بر آسانسور هزارطبقه برود به زیرِ زمین. او باید از پس گولاخهای آدمخوار و وحشی بربیاید.
«پیشگوی چشمنقرهای» عنوان دومین کتاب این مجموعه است که در آن، با خوردن میوهای جادویی از داستان قبل، گوشهای بردیا گولاخی و زشت شدهاند. ولگردی پیشگو، تشتکی فلزی به بردیا میدهد و بعد هم سروکله مانیا که یک دختر مرموز و ضدحال است، پیدا میشود؛ بدبیاری پشت بدبیاری برای بردیا!
سومین کتاب این مجموعه، قطورتر از دو عنوان دیگر است. این کتاب «هیولای کلمهخوار» نام دارد و در آن بردیا خرابکاری کرده و باعث میشود یکی از خواهرها به چنگ گولاخها بیفتد. حالا هیولاهای بدترکیب میتوانند با گذشتن از دروازه تاریکی، تمام کتابهای جهان را نابود کنند؛ اما قبل از اینکه کار از کار بگذرد، بردیا و گروه نگهبانهای جنگجو باید از تونل دنیاها بگذرند و به جنگل جادویی هومها برسند. مشکلی که وجود دارد این است که آیا جنگجوها طاقتش را دارند که از رودخانه طلسمشده نوشابه نخورند یا نه؟
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
بردیا داد زد: «اسب من! دستور میدم بندازیش پایین...»
اما اسب شیطانی گوشهایش را مچاله کرده بود و هیچچیز نمیشنید. گولاخ کمنددار افسار اسب را کشید و وادارش کرد روی پاهایش بلند شود. اسب شیههای ترسناک کشید و گفت: «اووووخ جون! صاحاب گولاخی من... دستورات لیخلیخوبده... گندهآدمهای شپشو رو آبلمبو کن. بچهآدم فشفشو رو به سیخ بکش... گاز بگیر، هپولوهاپوش کن!»
جک جنگلی
در اغلب کتابهای برتر نوجوانان به شخصیتی در داستان برمیخوریم که درواقع نماینده نوجوان ما در داستان است. او از بدیها دوری میکند و بهخوبیها گرایش دارد و اغلب درطول داستان شاهد نبرد او با تیرگی و پلیدی هستیم؛ نبردی که گاهی حتی به قیمت جان شخصیت اصلی داستان تمام میشود. نوجوان با خواندن این داستانها میتواند نظامی برای ذهن آشفته دوران نوجوانی خود پیدا کند، او درواقع خود گمشدهاش را جستوجو میکند و میخواهد نمونهای از خود در موقعیتهای مختلف ببیند و درک کند که این شخصیت خیالی چگونه با جهان پیچیده و غیرقابل درک برای او رفتار میکند؟ تسلیم سختیها میشود؟ خود را گم میکند؟ وظیفه اطرافیان در این بین بیش از همه این است که این شخصیت را بهخوبی در اختیار نوجوان خود بگذارند. کتاب جک جنگلی که به چاپ نهم نیز رسیده یکی از کتابهایی است که به سبب معرفی شخصیت قوی در داستانش جزء محبوبترین کتابهای نوجوان در سراسر جهان محسوب میشود.
داستان در قرن بیستوسوم انگلستان میگذرد و آینده تلخی را شرح میدهد. جایی که انسانها بهدلیل نابود کردن منابع انرژی بر سر این مقدار کم باقیمانده، با هم درگیر شدهاند و بسیاری براثر قحطی و جنگ، جان خود را از دست دادهاند. دانشمندان شروع به ساخت شهرهای مصنوعی با تکنولوژی بالا کردهاند و مردم عادی را در جنگلهای دورافتاده رها کرده یا به بردگی گرفتهاند.
در این بین نوجوانی از یکی از خانههای ثروتمند لندن تصمیم به اعتراض به وضع موجود میگیرد و به جزیرهای دور تبعید میشود… .
«صدای خندهها قطع شد. فکر میکنم بقیه هم مثل من جا خورده بودند. در تمام طول زندگی ما جدایی بین آقا و خدمتکار، آنقدر واضح و روشن بود که حتی به آن فکر هم نمیکردیم. اینطور اشاره به چنین مطلبی، احساس ناخوشایندی را در دیگران بیدار میکرد. احتمالا برایان زیادهروی کرده بود. مارتین فقط چهرهاش را چرخاند و دیگران هم همگی سکوت کردند. همه ما دلمان میخواست موضوع بحث را عوض کنیم اما برایان با سماجت ادامه داد: تا حالا فکر کردهاید که چرا آنها خدمتکار شدهاند؟»
کارن و پنج شهر اسرارآمیز
کتاب حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و روان برای کودکان و نوجوانان نگاشته شده است. در این داستان کارن صندوقچه اسرارآمیز دریافت میکند و داخل پنج شهر تاریک و عجیب میرود که مجبور است برای ورود به هر شهر و درنتیجه برای آنکه وارد دنیای خودش شود، کلید ورود را پیدا کند. در جریانات وحشتناکی که برایش اتفاق میافتد، ردی از جانوری مییابد درحالیکه هنوز او را نمیشناسد.
همهچیز از یک کتاب شروع شد؛ کتابی که کارن با پیدا کردن نامهای درمیان آن خود را در موقعیتی عجیب قرار میدهد. طولی نمیکشد که کارن خودش را وسط شهر اسرارآمیزی پیدا میکند که پر از اتفاقات عجیب و غیرعادی است. اگر میخواهید بدانید که چه اتفاقی برای کارن میافتد و اصلا ماجرای این شهر اسرارآمیز چیست، حتما کتاب کارن و پنج شهر اسرارآمیز را بخوانید.
نکته دیگری که درباره این داستان وجود دارد، این است که این کتاب جلد دوم مجموعه تاریکی نحس است و نویسنده قول داده است که قسمتهای بیشتری از این کتاب را منتشر کند. پس اگر به ژانر ترسناک تخیلی علاقه دارید یا خیلی وقت است که کمی هیجان را تجربه نکردهاید، سری به انتشارات چرخوفلک بزنید و این کتاب هیجانانگیز را مهمان کتابخانه خود کنید؛ کتابی که نوشته بیتا حسینی است.
ارباب حلقهها
سهگانه «ارباب حلقهها» یکی از مشهورترین و تاثیرگذارترین کتابهای ادبیات قرن ۲۱ است. جان رونالد تالکین، نویسنده و زبانشناس انگلیسی این مجموعه داستان را در قالب فانتزی-حماسی و در طول ۱۲ سال نوشت. نام هرکدام از قسمتهای این مجموعه بهترتیب عبارتند از یاران حلقه، دو برج، بازگشت به پادشاه.
تالکین بخش زیادی از رمانش ارباب حلقهها را در زمان جنگ جهانی دوم نوشت. شرایط وحشتناک آن دوره باعث شد او جهانی را پر از زشتی و خشونت به تصویر بکشد اما این همه ماجرا نبود. تقلای شخصیتهای ارباب حلقهها برای غلبهبر تاریکی و نجات سرزمین و ناامید نشدن آنها موضوعی است که باعث میشود این کتاب را بخوانیم. فارغ از مضمونش، ارزش کار تالکین بهعنوان یک اثر ادبی بزرگ بر کسی پوشیده نیست. او با تکیهبر دانش زبانشناسی خود کتابی پر از پیچیدگی، جزئیات و ظرافت آفرید، تا حدی که بسیاری از منتقدان ادبی اثر او را بهعنوان نقطه تحول ژانر ادبیات فانتزی میدانند.
هری پاتر و سنگ جادو
برای کسانی که در زمان مناسبی خواندن هری پاتر را آغاز کردهاند؛ بدونشک مجموعه هری پاتر مجموعهای هیجانانگیز بوده است. جی.کی رولینگ در این کتاب -و کتابهای دیگر مجموعه- با خلق دنیای تازهای به خوانندگان جوان و نوجوان خود نشان میدهد که اشکالی ندارد اگر به این دنیا احساس تعلق نمیکنند؛ دنیای دیگری وجود دارد که ممکن است به آنجا تعلق داشته باشند. این دنیای شگفتانگیز، دنیای جادوگری است. محبوبیت مجموعه هری پاتر تا حدی بوده که در آمریکا مکانی تحتعنوان دنیای شگفتانگیز هری پاتر ساخته شده است و سالانه میلیونها نفر از آنجا بازدید میکنند.
«هری پاتر و سنگ جادو» اولین جلد از مجموعه هشتجلدی هری پاتر است. هری پاتر شخصیت اصلی این مجموعه داستانی جذاب، خواندنی و سرشار از جادو دارد. او یک روز متوجه میشود که به این دنیایی که در آن زندگی میکند تعلق ندارد؛ اما راه چاره چیست؟ هری پاتر متوجه میشود دنیای دیگری وجود دارد که او واقعا متعلق به آنجاست؛ دنیای جادو. هری موفق میشود وارد قطاری شود که به مدرسه جادوگری هاگوارتز میرود. در آن مدرسه یاد میگیرد چطور از وِردهای جادوگری استفاده کند و برای خودش راهی پیدا میکند و به این ترتیب وارد دنیای اسرارآمیز جادو میشود.
در بخشی از این کتاب آمده است: «آقا و خانم دورسلی ساکن خانه شماره چهار خیابان پریوت درایو بودند. خانواده آنها بسیار معمولی و عادی بود و آنها از این بابت بسیار راضی و خشنود بودند. این خانواده بههیچوجه با امور مرموز و اسرارآمیز سروکار نداشتند، زیرا سحر و جادو را امر مهمل و بیهودهای میپنداشتند و علاقهای به این گونه مسائل نداشتند. آقای دورسلی مدیر شرکت دریل سازی، مردی درشتاندام و قویهیکل بود با گردنی بسیار کوتاه که سبیل بلندی نیز داشت. همسر او، خانم دورسلی زنی لاغراندام بود با موهای بور و گردنی کشیده و بلند. بلندی گردنش بسیار برایش مفید بود، زیرا بیشتر وقتش را صرف سرک کشیدن به خانه همسایهها میکرد. آنها پسری داشتند به نام دادلی که به عقیده خودشان لنگه نداشت.»
المپیک روباتی
«المپیک روباتی» دومین داستان از مجموعه کتابهای «تام سوئیفت، مخترع جوان» است. در کتاب «المپیک روباتی» میخوانید که تام سوئیفت ، مخترع جوان سراغ المپیک روباتی میرود و خود را برای یکسری مسابقه هیجانانگیز روباتی آماده میکند. نوجوانان مخترع از سراسر کشور روباتهای دستساز خود را برای شرکت در مجموعهای از مسابقات قهرمانی میآورند. تیآربی گروه تروریستی ضدعلم با بیان اظهاراتی این مسابقه را محکوم کرده و تام امیدوار است با اقدامات شدید امنیتی در المپیک روباتی، تیآربی که مسبب این مشکل است، دستگیر شود؛ اما او چندان هم خوششانس نیست.
تام سوئیفت، مخترع جوان در دومین جلد از ماجراهایش سراغ المپیک روباتی میرود. ویکتور اپلتون اینبار جوان جسور و قهرمان داستان خود را برای یکسری مسابقه هیجانانگیز روباتی آماده میکند. تام این بار یک روبات به نام «سوئیفتبات» و یک ماشین شارژی قرمز رنگ به نام «اس. دبلیو» یا «تیزروی سوئیفت» ساخته است که قرار است با آنها مسابقه دهد: خبرنگاران بسیار از روزنامهها و تلویزیونهای مختلف، دوربینها و میکروفنهایشان را بهسمت ما آوردند. معمولا این همه گزارشگر را در بازی فوتبال میتوان دید؛ اما این یک بازی فوتبال نبود که تا این حد شلوغ میشد، بلکه المپیک روباتی بود. بااینحال خوشحال شدم که دیدم اینجور مسابقات تا این حد مردمی شدهاند. رسانهها باعث میشوند که مردم و جو آنها، علاقه و شناخت بیشتری نسبت به روباتها پیدا کنند. در دلم گفتم: «تحویل بگیر تیآربی دیوانه!» یکی از خبرنگاران صدایم کرد: «تام! تام سوئیفت!» او که یک جلیقه ورزشی پوشیده بود بهطرف من دوید و میکروفون را بهسمتم گرفت و خودش را اینطور معرفی کرد: «لوک مک کیب هستم از شبکه خبر.» او مثل مجریهای خبر، خوشتیپ و خوشقیافه و با موهای سشوار کشیده بود. «فکر میکنی چقدر برای پیروزی شانس داری؟» من به یو نزدیکتر شدم تا مطمئن شوم که او هم وارد بحث میشود، بعد گفتم: «ما به خودمان ایمان داریم و مطمئنا این مسابقه، مسابقه هیجانانگیزی خواهد بود. بقیه شرکتکنندهها هم مطمئناً میدانند که چه میکنند، اگر نمیدانستند به مرحله فینال نمیرسیدند!»
ریاضیات لعنتی
آلیس از ریاضی متنفر است و خیال میکند ریاضی به هیچدردی نمیخورد تا اینکه روزی با آدم عجیبوغریبی به نام لوئیس کارول آشنا میشود که او را با خود به سرزمین اعداد میبرد. در این سفر شگفتانگیز، اتفاقهایی باورنکردنی برای آلیس رخ میدهد، مثلا به هیولای هزارتو برمیخورد به جنگل اعداد درخت مانند وارد میشود و ... ریاضیات هم خیلی مفید است و هم خیلی جالب و سرگرمکننده!
در بخشی از این کتاب آمده است: «آلیس روی نیمکت پارکِ نزدیک خانهشان نشسته بود. کتاب و دفتری روی پایش بود و خودکاری هم در دستش. آفتاب درخشانی میتابید و چهچهه پرندهها روز را دلپذیر میکرد، اما آلیس زیاد دلودماغ نداشت، چون باید تکالیف مدرسهاش را مینوشت.
با صدای بلند غُر زد: «اَه! ریاضی لعنتی! چرا بهجای اینکه بروم بازی کنم یا بنشینم کتاب هیجانانگیزی بخوانم، باید وقتم را با این عدد و رقمهای مسخره تلف کنم؟ ریاضی به هیچدردی نمیخورد!»
انگار آلیس با این حرفش وِردی خوانده بود، چون در همان لحظه از لابهلای بوتههای کنار نیمکت موجود عجیبوغریبی بیرون آمد: مردی لاغر و بلندقد، با چهرهای غمگین و لباسِ از مد افتاده و قدیمی. آلیس با خودش فکر کرد که انگار این آدم تازه از توی تصویرهای یکی از کتابهای کهنه چارلز دیکنز درآمده است، از همان کتابهایی که توی خانه مادربزرگش دیده بود.
مرد با نگرانی پرسید: درست شنیدم دختر جان؟ گفتی ریاضی به هیچدردی نمیخورد؟»
بچهمحل نقاشها
محمدرضا مرزوقی، نویسنده مجموعه هفتجلدی «بچهمحل نقاشها» است. وی سالها درباره نقاشهای معروف جهان و آثارشان تحقیق کرده و درنهایت رمانی هفتجلدی نوشته است که در آن دایی سامان، شخصیت اصلی رمان، در زمان سفر کرده و با نقاشهای معروف ارتباط برقرار میکند. این رمان در سبک فانتزی تخیلی است و برای مجموعه رده سنی 11 تا 15 سال مناسب است که توسط انتشارات هوپا به چاپ رسیده البته که برای بزرگسالان نیز میتواند تا حدودی جذاب و آموزنده باشد. در این هفتجلد با هفتنقاش بزرگ آشنا میشویم اما داستانها با هم پیوستگی دارند. نویسنده سعی داشته از طریق داستانی هیجانانگیز نوجوانان را با اطلاعاتی که بهدست آورده آشنا کند. در این داستانها چهارکودک فامیل با نامهای مانی، پریسا، محسن و مینا بهطور تصادفی با خاطرات دایی سامان آشنا میشوند. در اولین جلد کودکان با لئوناردو داوینچی آشنا میشوند. سامی یا دایی سامان در زمان سفر کرده و به دیدار داوینچی رفته که در آن موقع درحال کشیدن تابلوی مونالیزا بوده است. نویسنده از رمز و رازهای این تابلوی معروف پرده برمیدارد و حتی سبک نقاشی داوینچی را با ونگوگ نیز مقایسه میکند. از آن رو که داوینچی تنها یک نقاش نبود و مخترع بزرگی نیز بوده، در این کتاب با برخی اختراعات وی نیز آشنا میشویم. اختراعاتی نظیر لباس غواصی یا بالهایی برای پرواز انسان.
روزنامه فرهیختگان