نورنیوز ـ گروه بینالملل: افغانستان با تسلط طالبان بر کابل وارد مرحله جدیدی از تحولات خود شده و همزمان موجب بروز واکنشهای بسیاری در داخل و خارج این کشور شده است.
در این میان نوع رفتار و واکنش آمریکاییها به قدرتیابی طالبان و روند تحولات اخیر در افغانستان نکات قابل توجهی را به همراه دارد که میتوان از آنها به عنوان درسهای به یاد ماندنی یاد کرد:
نخست؛ آمریکا و ناتو همواره مدعی وجود نیروی واکنش سریعی در افغانستان بودند که از سال ۲۰۱۶ بر اساس تصمیمات نشست سران ناتو تشکیل شد، حال آنکه هنگام ورود طالبان به کابل، هیچ اثری از این نیروهای ادعایی نه تنها برای مقابله با طالبان که حتی برای خارج کردن نیروهای خود شان از فرودگاه کابل نیزدیده نشد.
ناتوانی و ضعف نظامی آمریکا و ناتو زمانی آشکارتر شد که آمریکا و دیگر کشورهای فعال در اشغال افغانستان، با صدور بیانیهای خواستار خروج امن نیروهایشان از افغانستان شدند و به عبارتی از طالبان برای خروج نیروهایشان طلب اماننامه کردند که نشان میدهد خروج آنها برخلاف ادعای سران آمریکا نه برای واگذاری امور به مردم بلکه ناشی از ضعف و در حقیقت به نوعی اخراج اجباری بوده است.
دوم؛ در سخنان مقامات آمریکایی از جمله رئیس جمهور بایدن، تاکید میشود که از یک سو آنها انتظار تصرف کابل توسط طالبان را نداشتهاند و نمیدانستند که اشرف غنی و ارتش افغانستان در برابر طالبان این چنین تسلیم خواهند شد و از سوی دیگر میگویند که نمیدانند که چند آمریکایی در افغانستان هستند که بیانگر ضعف شدید اطلاعاتی آمریکا است.
شرایط پیش آمده برای سیستم اطلاعاتی آمریکا و ناتو در افغانستان و آن هم پس از بیست سال اشغال نظامی این کشور به واقع یکی از رسواییهای کمسابقه برای ارتشی است که خود را نیرومندترین نیروی نظامی جهان میداند.
اظهارات چند روز گذشته مقامات عالی واشنگتن نشان میدهد که آنها نه تنها از ارزیابی دقیق نسبت به میزان توانمندی و قدرت نظامی طالبان عاجز بودهاند، بلکه حتی برآوردی از نیروهای خود در افغانستان هم نداشتهاند!
این مسئله همچنین میتواند درس عبرتی باشد برای برخی کشورهای عربی منطقه که به پشتوانه ادعاهای اطلاعاتی آمریکا به موضعگیری علیه جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت پرداخته و خواسته و ناخواسته به مهرهای برای اهداف بحرانساز آمریکا در منطقه مبدل شدهاند.
سوم؛ آمریکاییها در حالی در طول ۲۰ سال اشغال افغانستان به دنبال غربیسازی فرهنگ و تغییر دیدگاه دینی و نگرش مردم بودهاند که فاصله گرفتن نسبی طالبان از برخی دیدگاههای افراطی زمینه پذیرش نسبی این گروه در ولایات مختلف شده و طالبان تقریبا همه ولایات را بدون درگیری و مقاومت مردم به تسخیر در آوردهاند.
این رخداد که با فرار آمریکاییها و برخی مسئولین سابق افغانستان به عنوان نمادهای پیروی از فرهنگ غربی همراه بوده، علاوه بر تحمیل شکست نظامی به آمریکا، نشان دهنده ناکامی واشینگتن در جریانسازی فرهنگی ۲۰ ساله در افغانستان نیز به حساب میآید.
هر چند مردم افغانستان با برخی عقاید افراطی طالبان به صورت جدی مخالفند اما شرایط جدید نشان میدهد که افغانها به هیچ وجه حاضر به پذیرش فرهنگ غربی نیز نیستند.
تحولات اخیر در افغانستان نشان داد که مردم مسلمان این کشور در کنار تاکید بر حفظ ارزشهای اسلامی که با برگزاری مراسم باشکوه دهه محرم آن را به نمایش گذاشتند بر حق خود برای تعیین سرنوشتشان و پایان اشغال کشورشان اصرار دارند.
چهارم؛ آمریکاییها پس از ۲۰ سال حضور همهجانبه در افغانستان، شبکهای از افغانها را برای همکاری در حوزههای مختلف سازمان دادند و بخش زیادی از منویات خود را از طریق این شبکه پیگیری کردند.
پس از تصرف کابل از سوی طالبان، انتظار این افراد که سالها با آمریکا همکاری کرده بودند و واهمه شدیدی از برخورد تنبیهی طالبان داشتند این بود که با حمایت آمریکا از افغانستان خارج شوند و مزد پشتیبانی از اهداف آمریکا در کشورشان را دریافت کنند.
واشنگتن اما بر اساس رویه ثابت خود نه تنها هزاران افغان که سالها به عنوان مترجم و یا عناوین دیگر به آمریکا خدمت کرده بودند را به حال خود با سرنوشتی نامعلوم رها کرد و هیچ اقدامی برای کمک به آنها صورت نداد بلکه از نفوذ خود در برخی کشورهای منطقه برای انتقال این افراد نیز استفاده نکرد و تنها با توصیه به ضرورت مدارا با این افراد به ابراز همدردی با آنان اکتفا کرد.
صحنههای چند روز گذشته در فرودگاه کابل که بازتابهای جهانی داشت تراژدی تلخی است که باید از آن به عنوان تصویری مشمئز کننده از وفاداری آمریکایی و حقوق بشر غربی یاد کرد.