نورنیوز-گروه جامعه: 9 مرداد مصادف با روزی است که شیخ فضل الله نوری، مجتهد اول تهران و از پیشگامان نهضت مشروطیت با حکم دادگاه مشروطهخواهان به چوبه دار آویخته شد.
مناقشات دوران مشروطه در جامعه آن زمان و بین خواص و عوام به قدری تند و پرحاشیه بوده است که جناحهای درگیر تقریباً فرصت شنیدن درست نظرات و مباحث یکدیگر را نداشته و عموماً با سبقه ذهنی و با پیشفرضهای فکری خود نظرات را موردبررسی قرار میدادهاند.
در این میان نزاع سیاسی– فکری شیخ فضلالله نوری با برخی مشروطه خواهان تا حدودی بیشتر از دیگر نزاعها موردتوجه تاریخنگاران قرارگرفته است. دلیل این توجه هم جایگاه شیخ فضل الله در آغاز حرکت مشروطهخواهی و تحصن اول بوده است و هم به شانیت شیخ به عنوان مجتهد اول تهران برمیگردد البته سرنوشت شیخ نیر در این میان بی اثر نبوده است چرا که به قول فانون، انقلابها فرزندان خود را میبلعند و شیخ نیز از این قاعده مستثنا نبود.
در این مجال قصد داریم با اشاره به یک معضل بزرگ که در ابتدا به آن اشاره شد بدون ورود به اصل مناقشات، فضای حاکم بر جامعه و نخبگان را ترسیم نماییم. در ایام تحصن شیخ در حرم عبدالعظیم حسنی که با حمایت مردمی و رجال دینی تهران همراه شد به گزارش مستوفی تفرشی شاهد عینی ماجرا، شیخ به منبر رفت و گفت: «همه میدانند چه مقدار ایستادگی در اساس مشروطیت کردم تا برای ما کار پیشرفت کرد... و دست خط مشروطیت را گرفتیم، حال به تمام شما میگویم همه بدانید که مرا در موضوع مشروطیت و محدود بودن سلطنت ابداً حرفی نیست...».
در این فراز شیخ به صراحت میگوید نه با مشروطه مخالف است و نه با محدود کردن سلطنت و اصلاح ساختارها، اما نقدش به نحوه قانون نویسی و عدم رعایت مواردی در این خصوص است درواقع ایراد شیخ به اصل مشروطه نیست، ولی نحوه اجرای آن را مغایر با آنچه باید باشد و لحاظ قانون شریعت میداند. در همین راستا در طرف دیگر ماجرا برخی از اهل مجلس نیز بدون توجه به اصل نظرات شیخ و با پیش داوری نسبت به نیات و اهداف وی به مقابله میپردازند. سید محمد طباطبایی میگوید: «خیال اینها جر فساد چیزی نیست آنچه لازم مساعدت بود با این فرد کردیم، ابداً متقاعد نشد و جز تخریب اساس مشروطیت هیچ غرضی ندارد» (مذاکرات مجلس دور اول، ص. 201)
حسام رشتی یکی دیگر از نمایندگان میگوید: «شیخ درد دین ندارد میخواهد ترتیبات روحانی مجلس بهکلی به ایشان واگذار شود» (همان، ص. 202) و شهشهانی نماینده دیگر با صراحت گفت: «چون شیخ فتنه انداخته است آیهای که در این خصوص واردشده باید خوانده شود و حکمش هم معلوم است» (همان، ص. 202). این نمونهای از دو سر ماجرای مناقشات مشروطه بود. البته دیگرانی نیز در این میان پادرمیانی میکردند و یا به دنبال جمع بین مطالب و اصلاح ذات البین بودند، اما از آنجا که گوش شنوایی وجود نداشت این تلاشها به نتیجه نرسید و نزاعها بالا گرفت و در این میان جریانات مرموز نیز دستبهکار شده و اختلافافکنی را به حد اعلا رساندند و شد آنچه شد.
در تاریخ معاصر شاید کمتر به این نکته اشارهشده باشد که رفتار مشروطه خواهان با شیخ چه در دوران تحصن که نمونهای از آن بیان شد و چه در دوران پس از تسلط بر محمدعلی شاه و برگزاری دادگاه فرمایشی و محاکمه شیخ هرگز طبق اصول وعده دادهشده مشروطه خواهان نبود.
مشروطه خواهان شیخ را مخالف آزادی بیان و آزادی مطبوعات میدانستند، اما دقیقاً در محاکمه شیخ وی را به دلیل مخالفت با برخی اصول مشروطه خواهان و انتشار مواضعش در قالب روزنامه محکوم کردند. مشروطهای که اساسش بر گفتگو و تبادل اندیشه میتوانست مستحکم شود به جایی رسید که نماینده مجلسی خواستار جاری شدن حکم مفسد فیالارض برای یک معترض به نحوه قانونگذاری مجلس شد و علناً شیخ را محکومبه اعدام نامید.
گرچه تعدادی از مورخان به دلیل مخالفت با دیدگاههای شیخ نوری سعی کردهاند بیشتر مواضع و اقدامات ایشان را در مخالفت و معارضه با مشروطه تحلیل نمایند، اما نباید فراموش کرد رفتارها و برخوردهای طیف مقابل شیخ که داعیه آزادیخواهی و حق شهروندی و آزادی بیان و اندیشه و تجمع داشتند نیز کاملاً بر خلاف ادعاهایشان بود و با شیخ همانگونه برخورد کردند که قبل از ایشان شاهان قجری با مخالفین خود میکردند داغ و درفش و اعدام.
نورنیوز