نورنیوز-گروه جامعه:چرا وقتی به اطراف خودمان نگاه میکنیم کمتر کسی را میبینیم که از وضع موجود راضی باشد؟ چرا ناامیدی جو غالب اکثر دورهمیهای جامعه ایران شده است؟
شاید بتوان پاسخهایی تک خطی برای هر یک از پرسشهای بالا ارائه داد اما با نگاه دقیقتر میتوان گفت ریشههای این منفینگری به اوضاع جامعه ایران را باید در سه حوزه خارجی داخلی و فردی جستوجو کنیم.
در حوزه خارجی در واقع جمهوری اسلامی ایران در معرض شدیدترین فعالیت خصمانه رسانهای از طرف قدرتهای بینالمللی است. در روابط بینالملل دو مفهوم به اسم «امنیتیسازی» و «انسایتزدایی» وجود دارد.
یعنی عموماً کشورهایی که صاحب قدرت و نفوذ سیاسی و رسانهای هستند یک کشور و ملتی که با آن تقابل دارند را نشانه میگیرند و آن را بهعنوان یک «استثنا» در جامعه بینالملل معرفی میکنند؛ کشوری استثنایی که هم در داخل دچار ناهنجاریهای غیرعادی است و هم در جامعه بینالمللی رفتاری غیرمعقول و غیرعادی دارد و ازاینرو خطری برای صلح و ثبات جهانی محسوب میشود.
قدرتهای خارجی به این دلیل این تصویر «استثنایی» را از آن کشور میسازند که «برخوردهای استثنایی» و غیرانسانی و خارج از عرف و قوانین بینالمللی خود را با آن کشور و ملت در افکارعمومی جوامع خودشان توجیه کنند.
قدرتهای خارجی با این کار در مسئله هستهای ایران را تبدیل به استثنایی کردند که هرگونه تحریم غیرانسانی نیز موجه جلوه کند. اما نکته مهم این است که نهتنها در ابعاد بینالمللی بلکه دشمنان ایران از این روش برای تأثیرگذاری بر جامعه ایران نیز بهره بردهاند.
برای این کار در سالهای اخیر همین روند «امنیتیسازی» و «انسانیتزدایی» که سابقاً مخاطبش عمدتاً افکارعمومی جوامع غربی بود اینک از طریق رسانههای فارسیزبان که عمدتاً از دولتهای خارجی بودجههای زیادی نیز دریافت میکنند به سمت خود جامعه ایران متمرکز کردند.
رسانههای متعددی که اقشار مختلف جامعه ایران را نشانه میگیرند و نهتنها از طریق محتوای مغرضانه و تحلیلهای جهتدار مدام به همان تصویر «استثنایی» بودن ایران دامن میزنند که به مخاطب ایرانی نیز «آموزش» میدهند که چگونه به اخبار مربوط به ایران واکنش نشان بدهد.
مثلاً رسانه «منو تو» یک آیتمی دارد که خانوادههای مختلف را نشان میدهد که هر یکروی مبلی در برابر تلویزیون نشستهاند و دارند به اخبار مربوط به ایران واکنش نشان میدهند. هروقت که اخبار در مورد نقاط قوت یا وحدت ملی ایران یا هر جنبه مثبت دیگری باشد آنها با تمسخر و قهقهه و تحقیر واکنش نشان میدهند و هرگاه اخبار منفی باشد سر تأسف تکان میدهند برای «هموطنان»ی که «مجبورند» در ایران زندگی کنند ابراز دلسوزی میکنند هر مشکلی در ایران را به تمام ابعاد زندگی شهروندان ایرانی تعمیم میدهند و با مقایسههای مغلطهآمیز بین ایران و سایر کشورها، «استثنایی» بودن ایران را به مخاطب القا میکنند.
میبینیم که بخشی از جامعه ایران که سالها تحت تأثیر این رسانهها بوده امروز به طور ناخودآگاه و اتوماتیک کار دقیقاً همین واکنشها را به اخبار مثبت و منفی مربوط به کشورش نشان میدهد. یعنی هر خبر مثبت را تحقیر میکند و هر خبر منفی را به تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی خودش در ایران تعمیم میبخشد.
برای آزمایش این موضوع به واکنشهایی که دوستان و آشنایانمان در حین شنیدن اخبار دارند توجه کنیم.
البته باید توجه داشته باشیم که شرایط موجود در کشور به دلایل متعددی همچون ضعف مدیریتها و ناکارآمدی ساختاری و همچنین تحریمها و فشارهای بینالمللی، سخت است و بسیاری از اقشار در تنگنای شدید اقتصادی به سر میبرند.
به همین دلیل نباید توجه به جنگ روانی دشمن باعث شود تا نقاط ضعف واقعی سیاستگذاری در عرصههای مختلف نادیده گرفته شود و صرفاً همه نارضایتیهای واقعی و حقیقی را به جنگ روانی دشمنان تقلیل داد.
از همینجا میتوان به یکی از ریشههای داخلی اشاره کرد که فرهنگ نفی و خشم و انزجاری که در بین مردم نسبت به هرآنچه پیرامون خود میبینند وجود دارد و نتیجه آن سرخوردگی و ناامیدی و نگاه منفی به همه عرصههای زندگی در ایران است تا حدودی از آن تغذیه میشود.
انسان وقتی احساس میکند که صدایش شنیده نمیشود و آنطور که میخواهد مجالی برای طرح مطالبات و نارضایتیها و انتقادات و دیدگاههایش ندارد بهتدریج دچار یک خشم مزمن میشود که رفتهرفته به تمام ابعاد زندگیاش سرایت میکند و به اشکال مختلف و مخرب خودش را بروز میدهد.
«دیده نشدن» و «شنیده نشدن» مردم و خواستههایشان از طرف حاکمیت تأثیر مستقیم در بهوجودآمدن خشم و احساس انزجار مطلق از شرایط موجود دارد. این حس رویهم انباشته میشود و شهروند، یک فرد همیشه ناراضی و عصبانی و عاصی میسازد. شهروندی که بهجای طرح بالغانه مسائلش به قهر با هرگونه مشارکت سیاسی/اجتماعی و لجبازی و شایعهسازی و پرخاشگری در شبکههای اجتماعی و پناه بردن به رسانههای خارجی رو میآورد.
شنیدهشدن حس عمیق امید به اصلاح به دلیل ابراز نیاز را به دنبال خواهد داشت و در این صورت میتوان امیدوار بود بهمحض بروز نارضایتی در خصوص یک حادثه یا معضل اقتصادی یا اجتماعی، شهروندان همه موجودیت نظام سیاسی را مقصر ندانسته و در تحلیل ابعاد ماجرا اسیر شبهات و شایعات نمیشوند. چنین رویکردی در حداقلیترین حالت نیز کمک میکند تا شهروندان با بیان خواستهها و نارضایتیهای خود به این باور برسند که گوشی برای شنیدن در حاکمیت وجود دارد و میتوانند طریق آن مطالبات خود را مطرح کرده و روند پاسخگویی به آنها را پیگیری کنند.
باتوجهبه نکات گفته شده میتوان گفت راه مقابله با فرهنگ نفی و سیاه دیدن همه چیز لزوماً انکار واقعیتها و ندیدن بحرانها و توجیه ناکارآمدیها نیست بلکه میتوان با تنظیم سازوکارهای ارتباطی صحیح برای شنیدن صدای معترضان و منتقدان وضع موجود و همچنین واکسینه کردن جامعه در برابر هجمههای تبلیغاتی رسانهای اندکاندک امید را به جامعه بازگرداند.
نورنیوز