نورنیوز-گروه فرهنگی: ویژگی منحصر به فرد شخصیت استاد محمدرضا حکیمی در تاریخ اندیشه معاصر ایران با پروژه سترگ اصلاح اخبار و احادیث گره خورده است. یعنی اصلاحگری در مجموعه عظیم احادیث و اخبار و روایات که در فرهنگ سنتی شیعه طی قرون و سالیان متمادی و ادوار تاریخی تولید و انباشت شده است.
فراز و نشیبهای تاریخی موجب شده که در این میراث گرانبار صحیح و سقیم و خرافه و اصول عقاید با هم آمیخته باشند. برای نمونه این آمیختگی را به وضوح در بحارالانوار، دایرهالمعارف بزرگ علامه مجلسی میتوان مشاهده کرد.
پروژه استاد محمدرضا حکیمی، تسویه این میراث بر اساس روش مطابقت قرآن است. یعنی اخبار و احادیث را با آیات قرآنی میسنجند و آن روایات و احادیث و اخباری را برمیگزینند که با نص صریح قرآن تایید میشوند. این پروژه در بنیاد خود موجب تقویت تفکر بازگشت به قرآن است. زیرا بازگشت به قرآن در حوزهها به علت تسلط علوم و معارف سنتی مغفول واقع شده بود.
این مهجور ماندن قرآن را برای نمونه در گرایش اخباری شاهدیم که به خصوص در شیعه تاریخی به ویژه پس از صفویه شاهد هستیم. در اصلاحگری استاد حکیمی و همکارانشان این مجموعه احادیث و اخبار تسویه میشود و به جایگاه واقعی خودش باز میگردد که این کار در نوع خود اقدامی روشنگرانه و اصلاحی یا تسویهگرایانه و دینپیرایانه (reformative) است.
این پروژه همچنین از حیث روش شناختی (methodological) نوعی اسلام تطبیقی را در مقابل اسلامهای انطباقی تقویت میکند. در گرایشهای انطباقی، اسلام نوعی پوشش است برای دستگاهها و روشهای فکری دیگر اعم از شرقی و غربی و هندی و عرفانی و فلسفی و عقلانی و برای مثال سنت عظیم فلسفه اسلامی اگر چه روحی متفاوت از فلسفه یونان دارد، اما فیلسوفان مسلمان به هر حال برخلاف آنچه شریدر میگوید، به تعبیر هانری کربن دستگاه فکری و روششناسی را از یونان گرفتند.
در نتیجه در سنت فلسفه اسلامی، فرهنگ و ادبیات اسلامی تبدیل به پوششی برای دستگاه فکری افلاطونی یا نوافلاطونی به خصوص در حوزه سیاسی شد و تبعات مهمی در تاریخ اندیشه داشت. اما روششناسی تطبیقی که استاد حکیمی نیز مطابق آن میاندیشد،برای قرآن یک بینش و جهانبینی مستقل و متفاوت قائل میشود.
البته شکل سنتی این دیدگاه را میتوان در میان اصحاب مکتب تفکیک شاهد بود. یعنی قائلان به این روششناسی معتقدند که اسلام را باید از عرفان و فلسفه تفکیک و جدا کرد. اما در شکل سنتی آنکه مکتب تفکیک شکل ضدعرفانی و ضدفلسفی میگیرد. اما این روششناسی در شکل نوپیرایانه و رفورماتوری مثل دیدگاه دکتر شریعتی جنبه تطبیقی میگیرد. یعنی درست است که برای جهانبینی اسلامی استقلال و اصالت قائل است، اما معتقد است که این جهانبینی با سایر مکاتب و نحل و ادیان و مذاهب به گفتوگو مینشیند و در این گفتوگو این جهانبینی مستقل و اصیل اسلامی هم ویژگیهای خاص خودش را دارد و هم به روش تطبیقی با دیگر جهانبینیها سنجیده میشود.
یعنی مثلا نسبت مفاهیم غیب و شهادت در جهانبینی اسلامی با نسبت مفاهیم مشابه در سایر جهانبینیها و ایدئولوژیها سنجیده میشود، بدون اینکه التقاطی صورت بگیرد. بنابراین گرایش تطبیقی متفکرانی چون شریعتی و حکیمی، ضد گرایش التقاطی به معنای ترکیب نامنسجم است.
البته باید توجه کرد که التقاط به معنای ایجابی آن یعنی گزینش جنبههای خوب و مثبت، در همه جهانبینیها رخ میدهد و ما هیچ ایدئولوژی غیرالتقاطی نداریم. از این حیث مجموعه تلاشهای ارزنده استاد محمدرضا حکیمی که زبده آن در مجموعه عظیم الحیات گردآوری شده، در سنت گرایش تطبیقی در جهت دینپیرایی قرار میگیرد که شریعتی هم ذیل همین سنت قابل ارزیابی است.
دکتر شریعتی از همین جهت وصیت میکند که استاد محمدرضا حکیمی آثارش را از جهت اصالت و ثقه بودن مورد ارزیابی قرار دهد، زیرا از این جهت بسیار به شریعتی انتقاد میکردند برخی مدعی بودند که آثار او التقاطی به معنای منفی آن است.
البته استاد حکیمی در آثار دکتر شریعتی دست نمیبرد. اگر چه گروهی برای این کار تشکیل میشود، اما عدهای از جمله مرحوم شهید بهشتی با این کار مخالفت میکنند. منظور آنکه شریعتی با این کار آثار استاد حکیمی را مورد تایید قرار داده است.
گاهی گفته میشود که دکتر شریعتی از افراد دیگری چون شهید مطهری یا مرحوم علامه محمدتقی جعفری برای ارزیابی آثار خودش درخواست کرده است. اما این ادعاها درست نیست و دکتر تنها از استاد حکیمی این را درخواست کرده بودند.
اما همان طور که استاد اسفندیاری هم گفتند، استاد حکیمی هم به آثار شریعتی دست نمیزند، زیرا استاد حکیمی گفتهاند که از یک طرف کار شریعتی منتشر شده و از سوی دیگر ایراد اساسی ندارد. کوتاه سخن آنکه استاد محمدرضا حکیمی جایگاه والایی در تاریخ اندیشه معاصر ایران دارد و بیماری پیش آمده همه ما را نگران کرده است. امیدواریم که حال ایشان هر چه زودتر بهبود یابد. با امید.
اعتماد