نورنیوز ـ گروه بین الملل: دموکراتها به رهبری جو بایدن این روزها مشغول بازپسگیری پست و مقامهایی هستند که 4 سال پیش به سیاستمداران جناح رقیب واگذار کرده بودند.
حزب دموکرات اگرچه یک پیروزی دلچسب را تجربه کرده و یک رئیسجمهور تکدوره ای دیگر به تاریخ سیاسی جمهوریخواهان افزوده، اما در هفتهها و ماههای پیش رو با دشواریهای قابل توجهی مواجه خواهد بود، مسائلی که هر کدام به طور جداگانه ظرفیت ایجاد یک بحران پیچیده برای کابینه را داشته و همزمان آزمونی جدی برای دموکراتها و بایدن 80 ساله به حساب میآیند.
در عین حال دولت جدید، آمریکایی را تحویل گرفته که از بسیاری جهات با تضعیف عوامل قدرتساز مواجه است. موضوعاتی مانند نژادپرستی و مشکلات اقتصادی در داخل در کنار بیاعتمادی متحدان و افزایش قدرت رقبای بینالمللی در حوزه سیاست خارجی، مهمترین محورهایی هستند که باعث تضعیف آمریکا به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی شده و طبعا دولت بایدن را در آینده به چالش خواهند کشید.
چهل و ششمین رئیس جمهور آمریکا در حالی در واشینگتن سوگند یاد کرد که خیابانهای این شهر پر از نیروهای گارد ملی بود، نیروهایی که این شهر را به یک دژ امنیتی برای مقابله با آنچه تروریستهای وطنی نامیده شدند، تبدیل کرده بودند.
پس از حمله گروهی از حامیان افراطی ترامپ به ساختمان کنگره و درگیری آنها با پلیس که به مرگ پنج نفر از جمله یک نیروی پلیس کنگره آمریکا انجامید، این جو امنیتی در شهر حاکم شد، رویدادی که نه تنها خیابانهای پایتخت آمریکا را به مناطق جنگی بغداد و موصل و فلوجه شبیه کرد که باعث شد رئیسجمهور منتخب برخلاف سنت همیشگی مسیر خود تا جایگاه تحلیف را دور از دسترس مردم و در میان انبوهی از نیروهای امنیتی طی کند.
جو امنیتی حاکم بر مراسم تحلیف بایدن مدیون قدرت و انگیزهای است که این روزها جریان راست افراطی در آمریکا از آن برخوردار است. این جریان حامی ترامپ با جمعآوری حدود 80 میلیون رای برای نامزد محبوب خود در این دوره، نشان داد که توان تأثیرگذاری قابل ملاحظهای دارد.
وجود چنین پایگاه اجتماعی قدرتمندی امید ترامپ به بازپسگیری قدرت را افزایش داده و در کنار ثروت هنگفت، دو اهرم اصلی بازی سیاسی او در آینده خواهند بود.
راستهای افراطی و بخشی از نومحافظهکاران از درون حزب جمهوریخواه از ابتدا اصلیترین حامیان ترامپ در 2016 میلادی بودند، اما حمایت تلویحی و جنجالی او از نژادپرستان در اعتراضات مرگبار شارلوتزویل در سال ۲۰۱۷ و افزایش چشمگیر افراطگرایی خشن دست راستی در دوره ریاست جمهوریش، او را به یک رهبر برای این بخش از جامعه آمریکا تبدیل کرده است.
راستگرایان نقشی ویژه در بحران نژادی در این کشور بر عهده دارند و این بحران در تاریخ معاصر مهمترین کابوس آمریکاییها در حوزه داخلی به حساب میآید.
حال با توجه به تلاش ترامپ برای استقلال از حزب جمهوریخواه و منتقدان قدرتمند در این حزب، ترامپ ممکن است در آینده از شکاف درونی جمهوریخواهان استفاده کند و با کمک جناح راست این حزب جریان سومی را وارد فضای سیاسی آمریکا کند، روندی که میتواند به گسترش حساسیتهای نژادی در جامعه ملتهب آمریکا بیانجامد.
در همین راستا؛ والاستریت ژورنال گزارش داده که ترامپ با شماری از حامیان و متحدان نزدیک خود درباره تشکیل یک حزب سیاسی جدید گفتگو و اعلام کرده در راستای شعار سیاسیاش یعنی «نخست آمریکا» مایل است حزب تازه را «حزب میهنپرست» بنامد.
آمریکای این روزها در عرصه خارجی بسیار شبیه دورهای است که اوباما در سال 2009 میلادی قدرت را پس از بوش پسر به دست گرفت. آمریکای پساترامپ نه تنها با رقابتهای فزاینده از سوی دولتهای رقیب در نقاط مختلف جهان مواجه است، که روابط با متحدان غربی نیز به دلیل یکجانبهگرایی ترامپی با چالشهای جدی مواجه است.
ترامپ در 4 سال گذشته ثابت کرده از متحدان سنتی آمریکا خوشش نمیآید، چه، آنها خواهان تعهد و مسئولیتپذیری بودند که با دیدگاه ترامپ همخوانی نداشت. او صرفا بدهبستان معین و محدود را قبول دارد و منتقدانش معتقدند این رویکرد منافع آمریکا را تنها به طور موقت تامین میکند.
در چارچوب فکری ترامپ دغدغههای امنیتی متحدان آمریکا در اروپا و دیگر مناطق از اهمیت کمتری برخوردار است و آنها باید خودشان مسئولیت حفظ امنیتشان را به عهده بگیرند یا پول آن را بپردازند، مانند آنجه در مورد ناتو، کرئه جنوبی، عربستان و امارات اتفاق افتاد.
این دیدگاه تحت عنوان «دکترین قارهای» که به اشتباه در ایران «انزواگرایی» خوانده شده، البته قدمتی طولانی در تاریخ آمریکا دارد و کاهش تعهدات بینالمللی آمریکا (خارج از قاره آمریکا) ایده اصلی آن را تشکیل میدهد.
سیطره دکترین قارهای بر سیاست خارجی آمریکا و عدم مشارکت این کشور در رژیمهای بینالمللی پس از جنگ جهانی اول، به عنوان یکی از دلایل آغاز جنگ جهانی دوم شناخته میشود. ترامپ با شعار کاهش بار تعهدات بینالمللی آمریکا به قدرت رسید و تا آنجا که توانست به این وعده خود عمل کرد.
این سیاست در 4 سال گذشته از یک سو به قدرتگیری رقبای آمریکا در مناطقی مانند غرب آسیا منجر شد، رقبایی که قدرت را پس از خروج نیروهای آمریکایی به دست میگیرند و عملا جایگاه آمریکا را به عنوان یک ابرقدرت بین المللی در حوزه امنیتی ـ نظامی به چالش میکشند و از سوی دیگر جایگاه آمریکا را به عنوان یک متحد قابل اعتماد برای متحدانش، به شدت متزلزل کرد.
رویکرد یکجانبهگرایانه ترامپ در برابر متحدان آمریکا، رفتارها و سخنرانیهای او در جلسات گروه هفت یا ناتو یا وضع تعرفههای گمرکی برای برخی متحدان اروپایی واشینگتن به بیان «دنیس راس» همگی حامل این پیام بود که «اگر روی پوشش آمریکا حساب کنی، برهنه خواهی ماند.»
ترامپ همزمان راهبرد خود را در حوزه رژیمها و قراردهای بینالمللی نیز دنبال کرد. خروج یکجانبه و جنجالی او از معاهده برجام و بیاعتناییاش به نگرانیهای امنیتی اروپا و نقض آشکار قواعد بینالمللی، در کنار خروج از سازمان بهداشت جهانی و توافق آب و هوایی پاریس به طور موثری تعهد آمریکا در قبال رژیمها و سازمانهای بینالمللی را زیر سوال برد و روند بیاعتمادی جهانی به واشینگتن را تکمیل کرد.
با این تفاسیر؛ جو بایدن و همکارانش در طول دوران مسئولیتشان علاوه بر اینکه در داخل با تهدیدهای ساختاری مواجهاند و باید جامعهای چندپاره را رهبری کنند، در عرصه خارجی نیز با بحرانهایی جدی روبهرو خواهند بود، چه، اثرگذاری نظامی و دیپلماسی آمریکا در مناطق بحرانخیز کاهش یافته و اعتماد متحدان کلیدی این کشور نیز از دست رفته به نظر میرسد و این در حالی است که دولت جدید آمریکا باید با روند قدرتگیری دولتهایی مانند روسیه و چین نیز مقابله کند.
بر این اساس؛ گرچه ترامپ کاخ سفید را ترک کرده اما بایدن نمیتواند نسبت به میراث او در داخل و خارج از آمریکا بیتفاوت باشد و باید نسبت به مسئولیتهای قانونی دولت آمریکا متعهدانه عمل کرده و هزینههای تحمیل شده توسط ترامپ را بپردازد.
بایدن اکنون رئیس جمهور یک ابرقدرت نیست و باید با پذیرش این موضوع نسبت به موضوعات مختلف تصمیمگیری و عمل کند. به بیان دقیقتر؛ او در موضوعات مهمی چون برجام بدون شک باید امتیازات زیادی بدهد تا بتواند هنجارشکنیهای ترامپ و ضرر و زیانی که خروج آمریکا از برجام به وجود آورده را جبران کند.
نورنیوز