نورنیوز ـ گروه فرهنگ: بررسی وقایع صدر اسلام و اقدامات حضرت زهرا (س) در دوران پس از وفات رسول خدا(ص) همیشه با حساسیت های ویژه ای از طرف دلسوزان و عالمان مسلمان همراه بوده است. به دلیل شرایطی که پس از دوران رسالت بر خلاف آنچه خداوند برای امت و جامعه اسلامی تعیین کرده بود رقم زده شد تحلیلی صحیح و مطابق با واقع و بدور از تعصبات مذهبی و فرقه گرایی همراه با متانت که بیانگر حقایق تاریخی باشد یکی از نیازهای فکری – معرفتی دوران های مختلف حیات مسلمین بوده است.
متاسفانه در طول زمان این مسئله توسط افرادی با نیت های مختلف دست مایه تشدید اختلافات در امت اسلامی شده و مانعی بزرگ بر سر راه شناخت معارف انسان ساز فاطمی به وجود آورده است. در این میان مرزبانان فکری شیعه برای دفاع از حقایق تاریخی و جلوگیری از سواستفاده دشمنان اسلام با قلم خویش در راستای شناساندن دلایل و اهداف قیام فاطمی تلاش های زیادی انجام داده اند . با توجه به این مقدمه می توان یادداشت استاد محمدرضا حکیمی متفکر و اندیشمند شیعی و صاحب دائره المعارف قرآنی-حدیثی الحیات در تحلیل وقایع روزهای پایانی حیات حضرت فاطمه(س) را یکی از نمونه های مرزبانی عالمانه از ارزش های الهی دانست:
در آن روزها تنها چیزی که در مدینه برای سران مطرح بود، مسئله قدرت بود و تنها چیزی که فراموش شده بود، قرآن بود و سفارش های پیامبر (ص) درباره امامت قرآنی علی(ع)؛ پس، علی (ع) را به جای آنکه پیشوا و پیش راه خود قرار دهند، او را از سر راه خود با اهدافی معین برداشتند، و چنان که برخی نویسندگان مطلع و متفکر نوشته اند، علی را هم با پیامبر دفن کردند و اکنون نوبت ظهور حجت الهی است، زیرا حجت الهی هیچگاه قطع نمی شود و ناپیدا نمی ماند. بنابر این می بایست کسی پیدا میشد و قد علم می کرد و پیامبران همه را - از آدم تا خاتم (ص) - زنده می ساخت، و از آفاق جلیل مدینه فریاد برمیداشت:
قرآن - علی، نه ابوسفیان و قریش
و مدینة النبی نه مدینه العرب
مگر یگانه دختر شجاع و مردآفرین پیامبر که مانند علی پرورده دست خود پیامبر و ذخیرۂ اسلام بود، و هنوز حشمت او ایجاب می کرد که قدرت حضور اجتماعی و قیام انقلابی داشته باشد، می توانست از قدرت بترسد، و به حمایت از امامت قرآنی برنخیزد، و نابودی مدینة النبی را به قیمت پدید آمدن مدینة العرب برتابد، و از همه ارزشهای الهی تاریخ تا لحظه رحلت پدر، که در معرض تحریف هایی قرار گرفته بود (و عاقبت آن وضعیت جز نابودی اسلام - حتی اسلام صوری - چیزی نبود، اگرچه تا قرنی بعد) چشم بپوشد؟ اگر چنین شده بود، فاطمه فاطمه نبود، در حالی که فاطمه فاطمه بود، و تا ابد، فاطمه فاطمه است.
در مدینه پیچید که دختر پیامبر میخواهد با مردم سخن بگوید، مردم گویی چندبرابر گنجایش مسجد پیامبر، در مسجد و اطراف آن گرد آمدند تا سخنان فاطمه را بشنوند. برای ورود دختر پیامبر و ناموس کبرای الهی به میان مردم و صحن مسجد، در گوشه ای از مسجد پرده ای آویختند، و فاطمه (س) در میان زنان مؤمن و محترم آل هاشم که در دو طرف او حرکت می کردند، وارد مسجد شد؛ فاطمه مانند پیامبر گام برمی داشت. مردم گویی صدای پای پیامبر را می شنیدند. و هنگامی که به سخن گفتن آغاز کرد گویی صدای پیامبر به گوششان می رسید....
فاطمه وارد مسجد شد و در محل سخن گفتن قرار گرفت. با نخستین جملههایی که بر زبان راند مدینه منفجر شد، بلکه تاریخ، نه تنها مسجد... نالههای سوزان مردم، سوز روحی و ژرف فاطمه را منعکس میکرد و دیوارهای شهر مدینه را میسوزاند... و گریه امان خلق را بریده بود...
فاطمه چه گفت؟ قرآن - علی، عدالت - انسان...
مدینه چه شد؟ سراپا لرزه و استماع...
آن لحظات چه لحظاتی بوده است و فاطمه (س) چه شخصیتی بوده و چه کرده است. اگرچه فاطمه نتوانست علی را دوباره تا ستیغ بلند غدیر، ستیغ آسمانی «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» برآورد، و قرآن را، در کنار چشمه خورشید، به دست علی، بر همه جامعهها بتاباند و امت واحد قرآنی بسازد، لیکن توانست علی را از قبر ساخته سیاست سفیانی بیرون آورد، و در معبر تاریخ قرار دهد، تا دست کم روزی، اگرچه برای مدتی کوتاه و پرمخاطره، حکومت قرآنی واقعی بتواند تشکیل شود، و مدینة النبی یک نمونه از خود به جای بگذارد، و نهجالبلاغه آفریده شود.
اگر علی (ع) در همان خانه نشینی و انزوایی که در جریان جنجال سقیفه بر او تحمیل شد، باقی مانده بود و خطبه آتشین و حرکت انقلابی دختر پیامبر او را دوباره مطرح نساخته بود، هیچگاه به همان خلافت ظاهری اندک ساده خویش نیز نمیرسید، و قرآن دیگر به هیچ وجه ابعاد فردسازی و جامعهپردازی خود را نشان نمیداد. آیا به دست چه کسانی میتوانست نشان دهد؟ همانان که کعبه را به منجنیق بستند، و سر پسر پیامبر را به سرنیزه در شهرها و هامونها گرداندند، و در شرابخواری و آدمکشی همانند نداشتند، و به هنگام خلافت، به قرآن میگفتند: قرآن، خداحافظ! (هذا فراق بینی و بینک!)
یکی از مسایل بسیار مهم در این حادثه عظیم، مضامین خطبه فاطمی است و سخنان دیگری که فاطمه (س) در این چند روز تا پایان عمر کوتاه خویش فرموده است. من سخن خود را در مینوردم. خطبهای که به تعبیر مورخ و محدث معروف، بهاءالدین اربلی (م: ۶۹۲ ق): «علیها مسحه من نورالنبوه، و فیها عبقة من ارج الرساله، و قداوردها الموالف و المخالف...»/ «خطبهای که فروغ نبوت از آن میتابد، و بوی خوش رسالت از آن میترواد، و شیعه و سنی آن را در کتابهای خود نقل کردهاند. باید اهداف الهی، انسانی، اقتصادی، معیشتی، اجتماعی، تربیتی و حماسی این خطبه را درک کرد».
تاکیدی که این خطبه بر ضرورت حکومت عادل میکند و به صراحت میگوید که در غیر حکومت عدل، مردمان بردگان زرخرید اقلیتی مستکبر و سرمایهدار خواهند بود و فاصله معیشتی مردم به بیش از حد تحمل وجدان انسانی و روح قرآنی خواهد رسید، باید فهمیده شود.
در آن روزها که علی (ع) نمیتوانست دست به شمشیر ببرد، فاطمه (س) از سخن شمشیری ساخت _ آتش بیان و حقنشان _ که هم خونی ریخته نشد، و هم حقیقت را تا ابد بر لوح زمانها و پیکره آبادیها و مکانها ثبت کرد.
اگر فاطمه (س) نبود، یا اگر به این قیام الهی اقدام نمیکرد، امروز نه تنها از ارزشهای اسلامی، بلکه از هیچ ارزش و فضیلتی چه بسا نشانی نبود و قرآن کریم، با انواع تفسیرهای اشعری و متعزلی و ماتریدی یا تاویلهای فلسفی و عرفانی، ماهیت وحیانی و منزه از اختلاف بودن خود را از دست میداد، و از تفسیر مفسران راستین کتاب الهی، یعنی ائمه طاهرین (ع)، چیزی یافت نمیشد. لیکن این قیام قرآنی و حماسه فاطمی، سبب شد که علی (ع) از حذف مطلق مصون ماند، و پس از بیست و پنج سال، به روی کار آید و بتواند شهر نمونه قرآنی را بسازد، یعنی کوفه منهای فقر؛ چنان که احمد حنبل شیبانی _ امام مذهب حنبلی در کتاب فضایل الصحابه نقل میکند که علی (ع) فرمود: «ما اصبح بالکوفه احد الا ناعما، ان ادناهم منزلة لیاکل البر، و یجلس فی الظل، و یشرب من ماءالفرات»/ «در کوفه همه زندگیای مناسب دارند: صاحبان پایینترین شغلها نان گندم میخورند، خانه دارند، و از آب سالم و گوارای فرات مینوشند.
علی (ع)، در همین چهار سال و اندی، با آن سه جنگ داخلی تحمیلی و ویرانگر، از هر فرصتی بهره جست، و دهها اصل قرآنی و ارزش اسلامی را در هدایت و تربیت فرد و جامعه، پیریخت، و اصول انسانیت قرآنی و اسلامیت واقعی را متبلور ساخت، و با مردم سخنانی را در میان نهاد که حاصلی چونان نهجالبلاغه داشت، و عهدنامه مالک اشتر را نوشت که آییننامه حکومت قرآنی است، و هر حکومتی، در هر وقت و هر جا و متصدیان آن در هر لباسی، وقتی اسلامی است و حق دارد ادعای اسلامی بودن کند و مردم را به این نام به اطاعت وادارد، که از عهدنامه، سرسوزنی تخلف نداشته باشد.
فریاد عدالت فاطمه، در روز عاشورا، از حنجره فرزندش حسین (ع) نیز طنینافکن شد، چنان که روزی همان فریاد، از حنجره فرزند دیگرش مهدی موعود (عج) طنینافکن خواهد شد، و عدالت آفاقی و انفسی گستره زمین و آفاق زمان و عرصههای زندگی انسانی را خواهد گرفت... و این است حقیقت جاودان رسالت محمدی... و این است که شیعه هماره فریاد میزند:
بعثت
غدیر
عاشورا
مهدی...
*از مقدمه استاد حکیمی بر کتاب «شهر گمشده» نوشته محمدحسن زورق
نورنیوز