نورنیوز ـ گروه بین الملل: ایالات متحده با بحران کرونا و اقدامات غیر علمی و شتاب زده در قبال آن خسارتهای جبران ناپذیری را متحمل شده است.
تظاهرات علیه نژادپرستی که جنس آن فاقد شفافیت سیاسی و صنفی است و بیشتر از شکاف اجتماعی عمیق حکایت دارد در آینده نیز تشدید خواهد شد و جامعه رنگین پوست را زیر فشار آپارتاید سفید در آمریکا برای ظهور و بروز خشونتهای بیشتر و لجام گسیخته با این منطق دوباره به میدان خواهد آورد که نظام اجتماعی آمریکا به طور ساختاری رفاه شهروندان رنگین پوست را فارغ از تبعیض فرهنگی و تعصبات نژادی در نظر نگرفته است.
ناکارآمدی کاخ سفید در چاره اندیشی برای وضعیت موجود سرعت افول آمریکا را تسریع نموده و دولت ترامپ را با بحرانهای دوگانه سیاسی و اجتماعی به ویژه در مهار کرونا و مدیریت سیاستهای داخلی و خارجی مواجه ساخته و کار را برای کاندیدای پیروز در انتخابات 2020، جهت یافتن راه حل برای چالشهای کنونی و پیش رو بسیار دشوار کرده است.
سیاست خارجی بدون راهبرد آمریکا که فقط به نفی پیمانها و نهادهای بینالمللی پرداخته و بیهدف بدون اینکه برنامه مشخصی را ارائه داده باشد به تخریب نظم جهانی پرداخته، فرصت قدرتنمایی در سیاست خارجی را گرفته و در داخل هم ارزشهای آمریکایی را به حاشیه رانده و یک دولت ورشکسته و بدون برنامه که بدترین تجربه تاریخ معاصر آمریکا را رقم زده، باقی گذاشته است.
از سوی دیگر اقدامات غیر هماهنگ بینالمللی و ملیگرایانه کشورها در مهار کرونا، رکود ادامهدار اقتصاد جهانی، وقفه در تولید و توزیع کالاهای راهبردی و مصرفی، احیای حس برتری سیاستهای ناسیونالیستی و در ادامه آن بیاعتمادی کشورها در فضای همکاریهای بینالمللی، ساختار لیبرالیستی نظم موجود جهانی را هم دچار سردرگمی نموده و مشکلات خود ساخته آمریکا را دو چندان کرده است.
در حال حاضر آمریکا دچار وضعیتی شده که بسیاری از کشورها مهم نیست چه کسی برنده انتخابات نوامبر خواهد شد، بلکه این مهم است که افول آمریکا با ترامپ یا بایدن تا کجا ادامه خواهد یافت.
کشورهایی که در رقابت با ایالات متحده هستند، عمدتا در این انتخابات به انتظار تبعات شکافهای سیاسی و اجتماعی آمریکا نشستهاند که پیروزی ترامپ، تداوم بحران کرونا، تظاهرات ضدنژادپرستی و در نهایت مقاومتهای جهانی میتواند آثار آن را عمیقتر کند.
شاید از این پس برای چین، روسیه و کشورهای محور اروپایی مانند آلمان، فرانسه و انگلیس، بیش از آنکه چه کسی رئیس جمهور آمریکا شود، رویکرد سیاست خارجی آمریکا مهمتر باشد، زیرا هم ادامه ترامپیسم و هم سیاستهای انقباضی دموکراتها در تعاملات جهانی به رویکردهای بینالمللی مبتنی بر پیمانها و نهادهای بینالمللی بیتوجه است.
در چنین شرایطی هر کشوری برای حفظ منافع و بقاء خود در جامعه جهانی به دلیل عدم پذیرش سیاستهای ملیگرایانه و یا انقباضی آمریکا، منطقا سراغ کشورهای قدرتمند و بازارهای مطمئنتر خواهد رفت که قطعا ساختار کنونی جهان را با تغییرات عمدهای مواجه خواهد ساخت.
نکته آنکه؛ برای نظام سیاسی آمریکا هم فارغ از نتیجه انتخابات، بازگشت به مناسبات بینالمللی قبل از انتخابات 2016 آسان نخواهد بود.
برای متحدین اروپایی ایالات متحده نیز تنشهای ناشی از بیتدبیری دولت ترامپ در امور سیاست خارجی و امنیتی حتی با شکست ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری برطرف نخواهد شد و برای آنها بازگشت به دوره قبل از روابط تخریب شده فرا آتلانتیکی سختتر خواهد شد و این در حالی است که در مقابل، تنظیم مناسبات آنها با سایر قدرتهای بزرگ جهان مانند چین و روسیه بسیار آسانتر است.
به بیان دقیقتر؛ پرسش مهم و نگرانی اصلی دیگر بازیگران نظم موجود این است که حتی با فرض پیروزی بایدن اگر رویکرد سیاسی، اقتصادی و امنیتی آمریکا نسبت به مناسبات بینالمللی به دلیل تحولات اخیر ملیگرایانه در ایالات متحده با تغییرات جدی مواجه نشود و باز هم دولت آمریکا از همکاریهای مبتنی بر تعاریف و قواعد بینالمللی متاثر از چندجانبهگرایی فاصله بگیرد، چه خواهد شد؟
بدیهی است در چنین شرایطی ساختار سیاست داخلی و خارجی آمریکا از جانب هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در معرض تغییرات جدی قرار میگیرد و متقابلا رقابت و یا مقابله جهانی با سیاستهای آمریکا شکل جدیدتری پیدا میکند، ضمن اینکه کشورها متناسب با رفتار و عملکرد آمریکا در مناسبات جهانی و دو جانبه راهبرد مناسبات خود با واشینگتن را تعریف و تدوین خواهند کرد.
این به این معنا است که، کشورهای اروپایی که بیش از نیم قرن متحد راهبردی آمریکا در ناتو و روابط ترانس آتلانتیک بوده و برای فروپاشی شوروی و نظامهای کمونیستی مانند چین سالها هزینه کردهاند، حال در چشم بر هم زدنی باید مسکو و پکن را به عنوان شریک راهبردی بپذیرند و با معیارهای مبتنی بر قواعد روسی ـ چینی سبک زندگی سیاسی و امنیتی خود را تغییر دهند.
در چنین شرایطی؛ این کشورها باید برای ارزشهای غربی مبتنی بر لیبرال دموکراسی تعاریف و قواعد جدیدی را در چارچوب راهحلهای ملی متناسب با ارزشهای روسی و چینی تدوین کنند!
از سویی؛ اگر در ادامه تحولات جاری، درونگرایی ایالات متحده بعد از انتخابات 2020 به قوت خود باقی بماند و اتحادیه اروپا نتواند همچون گذشته از مزایای اقتصادی و امنیتی معطوف به مناسبات خود با آمریکا بهره گیرد، دولت جدید آمریکا باید خود را برای چالش با اروپا و دیگر کشورهای جهان بر سر یک نظم جدید جهانی آماده کند.
نکته آنکه؛ ریلگذاری دولت ترامپ بر اساس دستورالعملهای اتاق فکرهای پیمانکار کاخ سفید مانند «بنیاد دفاع از دموکراسیها» (FDD) و... با تدوین راهبردهای تهاجمی و یکجانبهگرایانه به گونهای است که حتی اگر جو بایدن هم پیروز شود، باز هم معلوم نیست شرایط کنونی به آسانی قابل تغییر باشد.
این نخستین بار در تاریخ معاصر است که روند افول یک قدرت بزرگ مانند ایالات متحده که رئیس جمهور آن بدان دامن زده، میتواند رابطه آمریکا و سایر کشورهای جهان را با وجود روابط راهبردی اقتصادی و یا امنیتی، دچار چنان مشکلاتی کند که نظم جهانی را از محور خود خارج و یک رکود اقتصادی درازمدت را بر کشورهای جهان تحمیل نماید.
منطق این گزاره نیز کاملا روشن است، چه، در امتداد افول هژمونی آمریکا و به تبع آن شکستن نظم موجود جهانی، ناسیونالیسم و افراطگریهای ملی و ایدئولوژیک جهان را در خواهد نوردید و پیمانها و نهادهای بینالمللی حاصل از دو جنگ جهانی را به عنوان ارکان اصلی نظم موجود از بین خواهد برد و مسابقه تسلیحاتی بیپایانی را که زمینهساز کشتارهای جمعی است بر جهان حاکم خواهد ساخت.
بر این اساس؛ انتظار بازیگران اصلی نظم موجود این است که کاندیدای پیروز انتخابات 2020 به ارزشهای لیبرال و نظم برخاسته از انگارههای لیبرال دموکراسی که سالهای سال سروری آنان بر جهان را تضمین کرده، بازگردد.
نورنیوز