نورنیوزـ گروه جامعه: دروغ نزد همه انسانها امری مذموم و رفتاری نادرست است. همه ما حقیقت را ترجیح میدهیم با اینحال وقتی اتفاقی برای ما میافتد که دردناک یا پیچیده است و قرار است آن را به دیگران بگوییم باعث درگیری روانی بزرگی برای ما میشود که موجب میشود دروغ بگوییم. دروغ گفتن بهعنوان یک قاعده کلی نشانه عدم اعتمادبهنفس یا ناتوانی در مواجهه با مشکلات است. بااینهمه نوع دیگری از دروغگویی وجود دارد که شرورانه و برای رسیدن به منافعی مشخص است.
افسانه دروغ و حقیقت
بگذارید این درس را با افسانهای راجع به دروغ و حقیقت ادامه دهیم:
روزی دروغ و حقیقت به هم رسیدند.
دروغ گفت: "روز بخیر"
حقیقت گفت: "روز بخیر"
دروغ گفت: "روز خوبی است."
حقیقت به آسمان نگاه کرد تا ببیند حقیقت دارد یا نه؟
گفت: "بله، روز زیبایی است."
دروغ گفت: "دریاچه حتی زیبا و گرمتر است".
حقیقت به سمت دریاچه نگاه کرد و دید که دروغ حقیقت را میگوید.
دروغ او را به کنار آب برد و گفت: "آب خیلی خوب به نظر میرسد، بیا شنا کنیم".
حقیقت با انگشتان دست آب را لمس کرد و دید واقعاً گرم است. او به دروغ اعتماد کرد. هر دو لباس خود را درآوردند و مشغول شنا شدند.
پس از مدتی دروغ از آب بیرون آمد، لباسهای حقیقت را پوشید و رفت.
حقیقت قادر به پوشیدن لباسهای دروغ نبود، پس بدون لباس و برهنه در کنار دریاچه قدم زد و مردم از دیدن او وحشت کردند.
این افسانه به روشنی نشان میدهد که چرا مردم دروغ مبدل را به حقیقت برهنه ترجیح میدهند.
مطالعات علمی در مورد دروغ چه میگویند
مطالعهای در دانشگاه ماساچوست نشان داد که مردم در مکالمات روزانه بهطور متوسط هر 3 دقیقه یکبار دروغ میگویند. مطالعات دیگر نشان میدهد که دروغها 35 درصد مکالمات ما را در طول یک هفته تشکیل میدهند.
این آمار دلسردکننده است. ما غالباً میگوییم "ما انسانهای صادقی هستیم که هرگز دروغ نمیگویم"، اما این خود دروغ است.
البته ما بهراحتی دروغ نمیگویم، اما دروغ میگویم. ما در مورد چیزهای مهم و چیزهای ناچیز دروغ میگویم. چراکه بسیاری از اوقات دروغ گفتن آسانتر از توضیح دادن حقیقت برهنه است. ما دروغهای کوچک و بزرگی میگوییم و گاه در شبکهای از ناراستی گرفتار میشویم که رهایی از آن دشوار است.
اما چرا این کار را میکنیم؟ پاسخ در این واقعیت نهفته است که سود روانی و اجتماعی دروغگویی بیشتر از حقیقتگویی است. ما دروغ میگوییم چراکه حقیقت تلخ، گزنده و گاه خطرناک است. ما بسیاری از اوقات برای محافظت از خود یا اطرافیانمان یا استفاده از فرصت یا موقعیتی وسوسه میشویم که دروغ بگوییم.
انواع دروغ
فارغ از مباحث اخلاقی یا گزارههای دینی، دروغ درواقع رفتاری است که مغز ما را در کودکی (بین 2 تا 5 سالگی) توسعه میدهد و در بزرگسالی نیز بهعنوان فاکتور دفاعی از ما در برابر مخاطراتی که ما یا اطرافیانمان را تهدید میکند، محافظت میکند.
تحقیقات علمی نشان دادهاند که دروغ گفتن نیازمند فعالیت بیشتری در لوب جلویی مغز است و نیز مناطق خاصی از مغز به هنگام دروغ گفتن دارای فعالیت شدیدتری میشوند. بهعبارتدیگر دروغگویی رفتاری پیچیده است که انسان را از سایر حیوانات متمایز کرده است. بااینحال دروغها مثل هم نیستند و روانشناسان توانستهاند سه دسته کلی از دروغ را به نامهای دروغ سفید، آبی و سیاه از یکدیگر متمایز کنند.
دروغ سفید: وقتی ما برای محافظت از خود یا احساسات دیگران دروغ میگوییم بدون آنکه آسیبی به کس وارد شود. مثلاً درحالیکه سردرد شدیدی داریم به همسر خود میگوییم که حالمان خوب است چون نمیخواهیم او را ناراحت کنیم. عمده دروغهای روزمره جزء دروغهای سفید هستند. دروغهای سفید در اکثر فرهنگها و جوامع قابلقبول و پذیرشاند.
دروغ آبی: دروغهایی که ناشی از کمبود اعتمادبهنفس است و برای جلب امنیت ناشی از حضور در یک گروه یا فرقه استفاده میشود. مثلاً برای پذیرفته شدن در گروه یا جمعی بهدروغ سلایق خود را با آنان همسان بیان میکنیم. زمانی که فردی دروغ آبی میگوید ترس شدیدی از اخراج شدن از گروه دارد و یا اینکه بهتر است بگوییم که به دلیل ضعف در ارتباط برقرار کردن با جمع دروغ میگوید تا بتواند همگام با جمع و گروه شود. این نوع دروغها به نفع خود گفته میشود و برای سودجویی از یک جمع یا گروه است. دروغ آبی عمدتاً بر محور اعتقادی و نظریات فردی میچرخد و در میان گروههای اعتقادی، فرقهها و احزاب سیاسی به فور استفاده و ترویج میشود.
دروغ سیاه: دروغ سیاه شنیعترین و غیرقابل قبولترین دروغ در اکثر جوامع و فرهنگهاست. وقتی فردی برای منافع شخص که مستلزم وارد آوردن خسارت به دیگری است دروغ میگوید، دروغ سیاه گفته است. کاهبرداران، مجرمین حرفهای و کلاشها عمدتاً از دروغ سیاه برای پیشبرد کارها و دستیابی به اهداف خود استفاده میکنند. دروغ سیاه گونهای از دروغ است در اکثر ادیان و فرهنگها بهشدت نکوهش شده است و ازلحاظ قانونی نیز جرم تلقی میشود.
چگونه دروغ نگوییم یا راهکارهایی برای راستگویی
اگر دروغگویی به یک عادت معمولی در زندگی شما تبدیلشده است، خیلی به خودتان سخت نگیرید چراکه اکثر مردم دروغ میگویند، حتی اگر به آن اعتراف نکنند. در عوض، از خود بپرسید که چگونه میتوانید این عادت را بشکنید و راستگوتر باشید تا به جلو بروید. در ادامه راهکارهایی ارائه دادهایم که میتواند به شما در راستگوتر شدن کمک کند.
وضعیت خود را بررسی کنید: دفعه بعد که دروغی گفتید متوقف شوید و این سؤالها را از خود بپرسید:
کجا هستید؟
با چه کسی هستید؟
حالتان چطور است؟
آیا دروغ گفتید تا احساس خود را بهتر کنید یا از حس بدی دوریکنید؟
با پاسخ دادن به این پرسشها میتوانید به وضعیت، شرایط و محرکهایی که موجب شد دروغ بگویید آگاه شوید. این آگاهی به شما کمک میکند تا موقعیتها و محرکهایی را که ممکن است باعث دروغ گفتن شما شوند بشناسید و دفعه دیگر از آنها اجتناب کنید یا راه جدیدی برای مواجهه با آن پیدا کنید.
به نوع دروغهایی که میگویید فکر کنید: آخرین دروغی را که گفتهاید بررسی کنید. آیا خواستید کسی را خوشحال کنید؟ آیا چیزی را پنهان کردید؟ آیا اغراق کردید؟ آیا نفع در پی شخصیتان بودید؟ تعیین اینکه هر دروغی را با چه هدفی گفتهاید به شما کمک میکند تا راههای دیگری برای دستیابی به آن هدف جستجو کنید.
مرز انتظارات و قولهای خود را مشخص کنید: بسیاری از اوقات ما تنها به این دلیل که در لحظه قولی میدهیم که توان یا امکان انجامش را نداریم به دروغ کشیده میشویم. بیایید تمرین کنید که وقتی قول یا وعدهای به کسی میدهید دقیق و متناسب با امکاناتتان باشد تا مجبور نشوید برای خلف وعده به دروغ متوسل شوید. پس دادن جوابهای کامل و دقیق را تمرین کنید نه جوابهایی که فکر میکنید طرف مقابل دوست دارد بشنود. البته نه گفتن همیشه آسان نیست مخصوصاً به کسانی که احساساتشان برایتان مهم است اما درهرحال از عذاب دروغ بهتر است.
از خود بپرسید: "بدترین چیزی که میتواند رخ دهد چیست؟": اگر دروغ میگویید زیرا فکر میکنید حقیقت باعث ناراحتی کسی میشود یا باعث آسیب میشود، از خود بپرسید اگر حقیقت را بگویید، بدترین نتیجه چه خواهد بود. بسیاری از اوقات نتیجه راستگویی آنقدرها که فکر میکنید بد نیست.
روزانه یک دروغ کمتر بگویید: لازم نیست تصمیم بگیرید از فردا دیگر هیچ دروغی نگویید. این از نوع همان وعدههای نامتناسب است. در عوض با خود شرط بگذارید که از امروز یک دروغ کمتر بگویید. اگر لغزش پیدا کردید، ناامید نشوید. شما میتوانید فردا انتخاب متفاوتی انجام دهید.
نیاز نیست حقیقت را به همه بگویید: اگر آشنایان، همکاران یا حتی اعضای خانواده از شما در مورد زندگی خصوصی شما سؤالهای پرسیدند، ممکن است وسوسه شوید که دروغ بگویید و خود را خلاص کنید. درحالیکه شما موظف نیستید به همه اجازه دسترسی آزادانه به اطلاعات زندگی خود را بدهید. برای پرهیز از بیان جزئیاتی که ترجیح میدهید خصوصی باشد، نباید دروغ بگویید. در عوض، یک امتناع مؤدب اما قاطع، مانند "این مسأله خصوصی بین من و (نام شریک زندگی) است"، یا "من ترجیح میدهم نگویم" را امتحان کنید.
راستگویی را تمرین کنید:کیم اگل میگوید، همه به دلایل منحصربهفرد دروغ میگویند. وی میافزاید: برخی ممکن است حقیقت را ناراحتکنندهتر از پیامدهای دروغگویی بدانند. بهعبارتدیگر، "ما وقتی دروغ میگویم که گفتن حقیقت برایمان سخت و دردناک است."
ناراحتی از حقیقت میتواند منجر به دروغهایی شود که برای کنترل یا تغییر وضعیت گفته میشوند. بهعبارتدیگر وقتی از چیزی احساس ناراحتی میکنیم اما نمیتوانیم آن را تغییر دهیم وسوسه میشویم که به جای پذیرفتن احساس واقعی خود یا دیگران، خود یا آنها را فریب دهیم.
روبرو شدن با حقیقت اغلب مستلزم پذیرش واقعیتی چالشبرانگیز یا دردناک است، حتی ممکن است لازم شود اعتراف کنید که اشتباه کردهاید. بااینحال یادگیری پذیرش حقیقت میتواند روندی مداوم باشد، اما اغلب به برخی از درسهای ارزشمند منجر میشود.
از تلاش برای توجیه دروغ خود دستبردارید: اِگل میگوید: "ما دروغ میگوییم زیرا غالباً این همان کاری است که به ما آموختهاند." وقتی بچه بودید، یکی از والدین شما چنین چیزی را گفت: "حتی اگر هدیه روز تولد مادربزرگ خود را دوست ندارید، به او بگویید این همان چیزی است که آرزو میکردید تا احساسات او را جریحهدار نکنید."
نتایج مطالعهای در سال 2008 نشان میدهد که بیشتر مردم دروغهای سفید را بیضرر میدانند. در برخی موارد، دروغهای سفید حتی ممکن است بهعنوان تعامل اجتماعی مورد تشویق قرار بگیرند. درحالیکه دروغ حتی سفیدترین نوع آن به کاهش اعتماد دیگران به ما میانجامد. پس دروغ خود را با هیچ استدلالی توجیه نکنید و دروغ بودن آن را بپذیرید. اینگونه لااقل آن را در خود تثبیت نمیکنید و اشاعه نمیدهید
بررسی کنید که دروغ گفتنتان اجباری است یا خیر: برخی از افرادی که بهاجبار دروغ میگویند دروغهای خود را باور میکنند که این میتواند تشخیص این دروغها را تا حدودی دشوار کند. اگر این مسئله در مورد شما صدق کند، صحبت کردن با یک دوست نزدیک یا یکی از اعضای خانواده میتواند در مورد آنچه اتفاق میافتد به شما شناخت دهد. دروغ گفتن اجباری یا آسیبشناختی، به نوع خاصی از ناسازگاری اشاره دارد که در آن فرد به دروغ خود آگاهی نداشته و بیآنکه بخواهد به قصه بافی در مورد مسائل مختلف روی میآورد. برخی از کارشناسان معتقدند که این نوع از دروغگویی تفاوت قابلتوجهی با انواع دیگر دروغگوها دارد.
اگر دروغهای شما شامل این نشانهها است:
تکانشی
بدون برنامهریزی
غیرقابلکنترل
غیر هدفمند
مکرر و مداوم در طول زندگی
شما دچار دروغ اجباری یا آسیبشناختی هستید. رفتارهای اجباری بهسختی متوقف میشوند و کار کردن با یک درمانگر میتواند روند درمان را برای شما بسیار آسانتر کند. آنها میتوانند به شما کمک کنند در مورد دلایل اصلی دروغگویی بیشتر بدانید و به شما در جلوگیری از این کار کمک کنند.
سواد زندگی