نورنیوزـ گروه جامعه: توصیه مهم رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالی) به جوانان درخصوص قوینمودن مبانی معرفتی و اشاره ایشان به برشی از تاریخ معاصر کشورمان در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی و پس از پیروزی آن، نیازمند بررسی مجدد و بیان مصادیق برای نسل جوان امروزی است؛ مسئله مهمی که در صورت عدم توجه و تأمل در آن، میتواند منجر به تکرار تاریخ در بازه کنونی بهویژه در میان نسل جوان شود.
سوال مهم اینجاست که مقصود رهبر انقلاب از جوانان فاقد مبانی معرفتی قوی در سالهای منتهی به انقلاب چه کسانی هستند؟
با بررسی نحوه شکلگیری و فعالیت برخی گروههای فعال پیش از انقلاب همچون مجاهدین خلق (منافقین)، چریکهای فدائی خلق، حزب خلق مسلمان، فرقان، خلق عرب، خلق ترکمن و دهها گروه دیگر و نقش آنان در انحراف جوانان و سوءاستفاده از اندیشههای مبارزهطلبانه آنان بهخوبی میتوان پاسخ این پرسش را یافت.
در این میان یکی از گروههایی که بیشترین سهم را در جذب و انحراف جوانان در بحبوحه سالهای پیش از انقلاب داشته و به تبع آن دست به جنایات بیشماری زده، مجاهدین خلق است؛ گروهی که از همان سالهای ابتدایی تشکیل خود تعارضات متعددی با مبانی اصیل معرفتی اسلامی داشت و سرانجام با پافشاری بر اندیشههای التقاطی خود به ورطه سقوط کشیده شد.
اندیشهها، خلقیات و مبانی معرفتی هسته اولیه مجاهدین خلق منجمله محمد حنیفنژاد، سعید محسن و عبدالرضا نیکبین و اصغر بدیعزادگان که همگی پیش از پایهگذاری این گروه، طی سالهای 1340 تا 1344 از اعضای شاخه دانشجویی نهضت آزادی بودند و در دوران دانشجویی و فعالیت در نهضت آزادی بیش از پیش با مسائل مذهبی آشنا شده بودند، تحت تأثیر افرادی همچون مهندس بازرگان، یدالله سحابی، لنین، استالین و مارکس قرار گرفته بودند؛ هرچند که در کنار اندیشههای این افراد، گریزی سطحی به نوشتهها و افکار مرحوم آیتالله طالقانی نیز میزدند.
در واقع میتوان گفت بنیانگذاران این گروه مانند دیگر ملیگراهای به ظاهر مذهبی، تنها بخشی از اسلام را پذیرا بودند که به مبارزه و قیام مربوط بود و به بخشهای دیگر آن اصولاً کاری نداشتند و سلوک رفتاری خود همچون مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را از مارکسیسم میگرفتند؛ همانطور که در بیان حنیفنژاد در سال 1350 در زندان نیز مبرهن است که گفته بود: «یک مارکسیست خوب نمیتواند مسلمان خوبی نباشد.»
در کنار افکار التقاطی مبارزاتی و در ادامه فقدان مبانی معرفتی آنان که منجر به بیراهه رفتنشان شد میتوان اضافه کرد این افراد دچار غربزدگی، علمزدگی، خودباختگی در برابر مارکسیسم و دورویی و دروغگویی آن هم بهگونهای افراطگرایانه شده بودند.
بروز و ظهور این شاخصها در دیدار نمایندگان این گروه با حضرت امام (ره) که بارها درصدد گرفتن تأیید از ایشان بودند نیز به خوبی نمایان است: «یک روز که من پیش امام رفتم، امام فرمود: من در خلال صحبتهای آنها [نماینده سازمان] فهمیدم که نسبت به معاد ایمان ندارند و معاد را دنباله سیر تکامل همین جهان میدانند.» من این صحبت امام را به آقایان حسین روحانی و تراب حقشناس گفتم و آنها این مطلب را تایید کردند و گفتند ما این تلقی را از کتاب «راه طی شده» آقای بازرگان اخذ کردیم.» ( خاطرات سیدمحمود دعایی ص 112)
« هر روز [می] آمد آنجا، و روزی شاید دو ساعت آمد صحبت کرد از نهجالبلاغه، از قرآن. همه حرفهایش را زد. من یک قدری به نظرم آمد که این وسیله است. نهجالبلاغه و قرآن وسیله برای مطلب دیگری است... این قدر نهجالبلاغه و خب، من هم یک طلبه هستم؛ من این قدر نهجالبلاغهخوان و قرآن و اینها نبودم که ایشان بود!» ( صحیفه امام، جلد ۸، ص: ۱۴۳ و ۱۴۴)
این انحراف در سال 52 و نهایتا سال 54 پس از اعلام مواضع ایدئولوژیک علنی و آشکار شد و آنان تصمیم گرفته بودند پوسته را بشکفاند و هسته را عیان کنند؛ جایی که تقی شهرام می گوید: «پیراهن اسلام را از هرکجا وصله علمی زدیم، از جای دیگر پاره شد» ( منافقین خلق؛ مهدی حق بین، مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1389 ص 42)
هرچند که تا این زمان برخی انقلابیون همچنان در شناخت انحراف اعضای این گروه دچار شک و شبهه بودند، امام خمینی (ره) و افرادی همچون استاد شهید مطهری پیش از اعلام مواضع ایدئولوژیک منافقین بر این عقیده استوار بودند: « امام در حالی که به کتابی روی میز اشاره می کردند، فرمودند: گزارش بد کدام است. مگر این کتاب را شما برای من نیاوردهاید؟ این کتاب به غیر از آن کلمه «بنام خدا»، بقیه اش همه مبانی «مائو» است. شما نمی فهمید، این افکار التقاطی است که این ها کار ما را عقب انداختند، نهضت را عقب انداختند.» ( خاطرات سال های نجف، جلد 2 ص 16)
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کشتار بیش از 12000 نفر از مردان و زنان و کودکان این مرز و بوم و هم پیالگی با دشمنان قسم خورده ملت ایران همچون صدام و اربابان غربیشان در سالهای کنونی، سرانجامِ فقدان مبانی معرفتی را در این گروهک منفور نشان میدهد و اهمیت روزافزون تمسک عملی جوانان بر کلیدواژه «قوی شدن در مبانی معرفتی» که توسط مقام معظم رهبری مطرح گردید را بیش از پیش ضروری میسازد.
هابیلیان