به گزارش نورنیوز، سید جواد نصرالله فرزند دبیر کل حزب الله در گفتگویی با پایگاه خبری العهد لبنان از خاطرات برادر شهیدش سید هادی نصرالله که در کسوت رزمندگی مقاومت اسلامی در نبرد با رژیم صهیونیستی شهید شد سخن گفت.
سید جواد با اشاره به هوش و ذکاوت برادرش از دوران خردسالی گفت:شهید سید هادی قلب خانه بود و به آن سرزندگی می داد و مادرم بسیار به او علاقه داشت و او نیز به مادر تعلق خاطر ویژه ای داشت.
وی می گوید:سید هادی بسیار به والدینمان بسیار احترام می گذاشت؛روزی برادرم تصمیم گرفت برای خودش ماشین بخرد،پدرم سید حسن به او گفت پسرم این کار را نکن و لو این ماشین را داری از پول شخصی ات می خری، چون نباید وضع تو از لحاظ برخی امکانات مادی با رزمندگان مقاومت و جوانان محل متفاوت باشد.
برادرم سریع حرف پدر را پذیرفت و از خرید ماشین منصرف شد و مدتی بعد یک موتور سیکلت برای تردد خرید.
سید جواد درباره شخصیت برادر شهیدش می گوید: سید هادی کاریزما و شخصیت متمایزی داشت که آن را از پدرم گرفته و بسیار شبیه او بود.
او کوهنورد بود و به فوتبال هم علاقه داشت من تیم نجمه لبنان را دوست داشتم و او طرفدار الانصار و در این مورد با هم کری می خواندیم.
ولی او در ورزش پهلوان بود، وقتی به کوهنوردی می رفتیم سعی می کرد دست دیگران را بگیرد و به آنها کمک کند.
وی درباره آخرین دیدارش با برادر گفت: به او گفتم کی از منطقه عملیاتی بر می گردی؟ شهید هادی جواب داد ? یا ? روز ولی انشاالله شهادت نصیبم شود و باز نگردم.
سید جواد می افزاید: سید هادی در سال ???? به صف رزمندگان مقاومت پیوست و سال ???? دوره نیروی ویژه را گذراند و در سال ???? به شهادت رسید.
سید جواد می گوید: سال ???? سفری به ایران داشتم، یکی از علمای گرامی به من خاطره ای ناشنیده ای را گفت.
او به من گفت:روزی در خط مقدم جبهه نبرد با اسرائیل بودم، سید هادی را ابتدا نمی شناختم،وقتی با او آشنا شدم به او گفتم چون فرزند دبیر کل حزب الله مواظب خودش باشد و احتیاط کند، اما سید هادی به او گفت:نترسید، پدرم را روسفید خواهم کرد.
یکی از همرزمانش درباره دقایق قبل از شهادتش گفت: دیدم او آرام است، گفتم سید هادی نصرالله به چه فکر می کنی،گفت:به اموری فکر می کنم که از این دنیا دور است.
وی درباره خبر شهادت برادرش گفت: در راه بازگشت به منزل بودم،پیرزنی با ناراحتی جلوی من را گرفت و گفت اسم ات چیست گفتم جواد. سپس شروع کرد به زدن روی دستش و گفت لا حول و لا قوه الا بالله.
احساس کردم اتفاقی برای هادی افتاده، مسیرم را سمت منزل ادامه دادم و زنگ خانه را زدم،خواهرم زینب با چشمانی اشک آلود در خانه را باز کرد، مطمئن شدم چیزی شده است،وارد که شدم شهیدان حاج عماد و مغنیه و سید مصطفی بدرالدین(ذوالفقار) و مرحوم شیخ علی خاتون را در منزل دیدم ، پدرم به تنهایی در دفترش بود و یک آرامش عجیبی داشت،کنارش نشستم،یک دقیقه بیشتر نگذشت و دیدم حاج عماد ما را صدا می زند تا فیلمی که توسط اسرائیلی ها از مرجعیون پخش شده را ببینم که فورا جنازه شهیدان سید هادی و علی کوثرانی را شناسایی کردیم.
در این جا حاج عماد به ما دلداری می داد،شهید مغنیه رابطه عمیقی با پدرم داشت.
و در پایان گفت: فراموش نمی کنم روزی را که پیکر او بازگشت و پدرم با صلابت و آرامش و طمانینه بود.
شایان ذکر است، شهید سید هادی نصرالله فرزند دبیر کل حزب الله در کسوت رزمندگی مقاومت اسلامی در سن ?? سالگی در مبارزه با اشغالگران صهیونیست به شهادت رسید.
نورنیوز