به مناسبت فرا رسیدن عاشورای حسینی ، در تحلیل ابعاد اجتماعی و عرفانی واقعه عاشورا با تنی چند از کارشناسان به گفتگو نشستهایم؛
بسط توحید، مبارزه با اشرافیت و تکریم انسان؛ سه هدف قیام عاشورا
حجت الاسلام محسن قنبریان، استاد حوزه علمیه گفت: مقام معظم رهبری در گفتار چهارم کتاب «دو امام مجاهد» ? هدف اصلی را برای انقلاب پیامبر (ص) و این انقلاب احیاگرانه امام حسین (ع) بر میشمارد. اول گستراندن توحید در مقابل شرک، دوم مبارزه با فاصله طبقاتی و اشرافیت حاکمان و سوم نیز تکریم انسان.
این پژوهشگر تاریخ اسلام سپس گفت: در قسمت توحید و شرک به این نکته میپردازد که بحث تنها بر سر اعتقاد به بودن خدا و پرستش خدا و اطاعت نکردن از طاغوتها نیست. اطاعت از طاغوتها و هر کس به غیر از خدا شرک است که قرآن برای این مسئله بسیار فریاد کرده است. طاغوتها هم معلوم هستند. امروز هم خیلی واضح است که ما در مقابل طاغوتهای جهانی قرار داریم. نباید کسی از آنها اطاعت بکند که بخشی از مسلمانها مخصوصاً آل سعود دچار این مسئله شدهاند. از این حیث مسئله اول ما عاشورا است که در مقابل بساط شرک - به معنای شرک در اطاعت - بایستیم و آن را احیا کنیم.
محسن قنبریان همچنین عنوان کرد: اما دو مسئله دیگر در داخل جامعه ما امروز مطرح است و جز مسائل ماست. در این زمینهها باید مراقب تقلب در امور باشیم. اگر میخواهیم از عاشورا عبرت بگیریم باید توجه کنیم فاصله طبقاتی و تبعیض طبقاتی و تصریح به اشرافیت حاکمان امروز در میان دولت مردان ما و کسانی که دست شأن در حاکمیت است مهم است. نباید سبک زندگی شأن عوض شود. امام و رهبری در این زمینه بسیار گفتهاند. در همین کتاب «دو امام مجاهد» ایشان صراحتاً از کاخ سازی هایی که شروع شد و زی تشریفاتی و فاصله گرفتن از مردم مثالهایی میزنند.
وی در ادامه افزود: در زندگی اباعبدالله الحسین (ع) یک ? وجهی وجود دارد که باید با یکدیگر دیده شوند. دعای عرفه، قیام محرم و خطبه منا. اینها سه ضلع اصلی زندگی امام حسین (ع) را تشکیل میدهد که مسائل دیگر شرح این سه هستند. مثلاً در خطبه منا که با علمای اسلام و نخبگان صحبت کردهاند مانیفست حرکت خود، دلایل حرکت خود و توصیف وضع موجود را بیان مینمایند. اینکه شما در حالی که عالمان و روحانیونی هستید که مورد احترام اسلام هستید و مردم به شما تکریم میکند در حالی که کار خاصی انجام ندادهاید اما این تکریم به خاطر جایگاه شما است، اما در عین حال چطور در قبال بنی امیه و ظلمهایی که انجام میدهند به وظایف خود عمل نمیکنید. ایشان خیلی روشن چرایی شروع حرکت خود را بیان میکنند.
حجت الاسلام قنبریان اضافه کرد: ماجرای محرم و عاشورا هم که روشن است. در این بین دعای عرفه یک نمادی از خودسازی بزرگ امام حسین (ع) است که غیر از خودش جمعی را نیز دعوت میکند. یک نمادی از خودسازی آن حضرت در طول دوران زندگی ایشان است. وقتی انسان فرازهای دعای عرفه را میخواند متوجه میشود که این دعا از یک تصمیم دفعی یک انسان برای مناجات بر نمیآید. بلکه مربوط به کسی است که سالیان سال در یک سلوک معنوی و خودسازی قرار دارد. از آن جایی که همیشه حرکتهای عدالت خواهانه اصطکاکهای سیاسی به وجود میآورد این خودسازی مهم است. یک عقلانیت نیاز است که در خطبه منا میبینیم و یک معنویت که آن را در دعای عرفه شاهد هستیم.
وی خاطرنشان کرد: تفاوت حرکتهای اجتماعی اسلام با حرکتهای اجتماعی سوسیالیستها و مارکسیستها در همین است. حرکت اسلامی بر پشتیبانی یک معنویت بزرگ اتفاق میافتد. نیمه اصلی این حرکت رجوع به خدای متعال است. این است که وقتی امام حسین (ع) حرکت خود را شروع میکند میگوید هر کس آماده ملاقات پروردگار است بیاید.
وی در پایان گفت: کرامتهای اخلاقی در حرکت امام حسین (ع) به وفور پیداست. اینها همه از یک روح بلند خبر میدهد. از یک انسان بسیار خودساخته ای که مراتب عالی کرامت نفس را طی کرده است. پس عنصر معنویت و کرامت نفس برای حرکتهای اجتماعی و به خصوص حرکتهای عدالت خواهانه فوق العاده ضروری و مهم است که حتماً هم بعد آخرتی و بعد توجه به خدای متعال در این نوع معنویت باید وجود داشته باشد تا یک معنویت حقیقی باشد.
تمام واقعه عاشورا قابل تبیین عقلانی است
سعید طاووسی مسرور، کارشناس تاریخ اسلام گفت: واقعه عاشورا یکی از جریانهایی محسوب میشود که در طول تاریخ نگاهها و تحلیلهای مختلفی ناظر بر آن بوده است و در هر دوره به نسبت شرایط حاکم، نگرش متفاوتی نسبت به سایر ادوار به مسأله عاشورا وجود داشته است. به همین تناسب برداشتها از واقعه عاشورا زیر سایه این شرایط محقق شده برای مثال در دوره قاجار نگرش حماسی به واقعه عاشورا وجود نداشت و صرفاً نوع نگاه ذکر مصیبت و تأکید بر بلایایی بود که بر امام حسین (ع) و خاندان مطهرش فرود آمد.
این کارشناس تاریخ افزود: از سوی دیگر در دورههایی مثل انقلاب اسلامی ایران، نگاه حماسی و انقلابی به عاشورا تقویت شد و عنوان کردند عاشورا یک نهضت سیاسی و انقلابی بود چه اینکه چنین هم بود، اما اشاره ام به این مباحث از آن جهت بود که بگویم در واقعه عاشورا تمامی این مولفهها وجود دارد و فقط صرف وجود یک یا چند بُعد نیست بلکه میتوان از جنبههای مختلف این واقعه را بررسی کرد. به بیان دیگر عاشورا فقط بُعد تراژیک، مصیبت و انقلابی و نهضتسازی ندارد، بلکه عاشورا یک مجموعه است و ما در قالب آن مجموعه است که بحث اخلاق و عرفان را درک میکنیم.
وی با بیان اینکه ما در عاشورا شاهد تجلی صفات حسنه و البته سیئه هستیم. به همان اندازه که خوبیها در دشت کربلا موج میزنند، رذیلتها از سوی دیگر سر بر میآورند، گفت: ایثار سطوحی دارد و یک زمان ممکن است در یک سطح پایین انجام شود، اما یک زمان هست که شخص همه چیز خود را در راه خدا میدهد. این اوج ولایتپذیری، بندگی و عبودیت است که در ظهر عاشورا و در عملکرد سیدالشهدا (ع) نمود داشت.
این کارشناس تاریخ تصریح کرد: تمام واقعه عاشورا از حرکت امام حسین (ع) از مدینه تا شهادت حضرت در کربلا، قابل تبیین عقلانی است، یعنی هیچ مساله و اتفاقی در این مسیر نیست که بگوییم که سِرّ الهی بوده و ما نمیدانیم از چه بابت سر زده است. امام حسین (ع) اسوه است و این اسوه بر اساس عقلانیت رفتار میکند و ما میتوانیم از او تبعیت کنیم. بردن زنان و بچهها به کربلا، عقلانیترین و منطقیترین کار بود چنانچه «سید بن طاووس» در لهوف توضیح داده و تصریح کرده است که اگر سیدالشهدا (ع) خانواده را به همراه خود نمیبرد بنی امیه آنان را اسیر میکرد و خطاب به حضرت میگفت خود را تسلیم کن تا خانواده ات را رها کنیم و امام حسین (ع) را از نهضتاش باز میداشتند کما اینکه در مورد کمیل چنین رفتاری داشتند و نوع معامله بنی امیه با کمیل همین بود که خانواده او را گروگان گرفتند و کمیل خود را تسلیم کرد و خانواده او آزاد و خودش به شهادت رسید.
طاووسی مسرور اظهار داشت: حرکت به سوی کوفه در واقع عقلانیترین و بهترین انتخاب از سوی حضرت بوده است به این دلیل که شیعیان حضرت امیر (ع) در کوفه بودند و حتی اگر امام حسین (ع) به کوفه میرسید و پیروز هم نمیشد حداقل آنها میتوانستند از جان حضرت محافظت کنند، ضمن اینکه جای دیگری هم نبود که امام به آن سو حرکت کند؛ اگر قرار بود که حضرت به مدینه برود چرا از مدینه خارج شد؟ در مدینه حامی نداشت، مکه برایش تهدید جانی وجود داشت و از خود امام حسین (ع) نقل شده که به جهت حفظ حرمت حرم خدا فرمود: «من یک وجب بیرون مکه کشته شوم بهتر از آن است که داخل مکه کشته شوم».
وی گفت: «ابن خلدون» میگوید حرکت امام حسین (ع) عقلانی نبود چون عقلای آن زمان حضرت را منع کردند و گفتند به این سفر نرو! ابن خلدون مطرح میکند کسانی مانند «عبدالله بن عباس»، «عبدالله بن عمر»، «عبدالله بن جعفر» و … به حضرت گفتند که سمت عراق حرکت نکند! با وجود این، ابن خلدون نمیگوید که بزرگانی از جمله «حبیب بن مظاهر»، «مسلم بن عوسجه» که از اصحاب امام حسین (ع) بودند و در کوفه حضور داشتند و خود از بزرگان کوفه بودند و از اوضاع کاملاً مطلع بودند، آن حضرت را دعوت کردند اما کسانی که راحت در مکه نشسته بودند وبه حضرت میگفتند به این سفر نرو آیا راهکاری هم ارائه کردند؟ این در حالی است که در آن شرایط کوفیان از قبل حکومت ابن زیاد، اوضاع را مناسب یافته و از حضرت دعوت کردند تا به کوفه بیاید و لذا حرکت امام حسین (ع) به سمت کوفه عقلانیترین کار بود.
وی در جمع بندی سخنان خود گفت: شهادت نتیجه قیام امام حسین (ع) بود، حتی حکومت هم هدف اصلی نبود، بلکه وسیلهای بود که آن سنت پیامبر اکرم (ص) را زنده کند؛ کما اینکه نقل شده که امام (ع) به مردم بصره نوشته است که زمان ما زمانی است که سنتها مرده و بدعتها زنده شده است، حضرت میخواست با این مساله مبارزه کند و مبارزه کلان نیاز به ابزار دارد و یکی از ابزارها میتواند حکومت باشد لذا این حرکت و رویکرد سیدالشهدا (ع) گواه تامی بر عقلانیت در قدم به قدم واقعه کربلا است.
مهمترین شاخصه زندگی حسینی، آزادمنشانه زیستن است
علیرضا واسعی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و پژوهشگر سیره اهل بیت نیز گفت: مواجهه امام با جریان ستم، از زمان درگذشت معاویه و روی کار آمدن یزید که بیعت گرفتن از چند نفر، از جمله آن حضرت را به صورت خاص جزو اولین مأموریت خویش قرار داده بود، آشکار شد. در آن زمان امام در مدینه زندگی میکرد و فرماندار مدینه «ولید بن عتبه بن ابوسفیان» بود که مأموریت مییابد تا از آن حضرت بیعت بگیرد. روشن است اگر امام با درخواست پیشنهادی همراهی میکرد، میتوانست زندگی خوبی برای خود رقم بزند و به جایگاه بلندی از نظر مکنت، ثروت و حتی از نظر سروری و شهرت دست یافته و نزد مردم نیز به اعتبار ظاهری برسد، اما آن جناب حاضر نمیشود تسلیم وضع موجود شده و با امیر مدینه همراهی کند. نکاتی که حضرت در اولین گفتوگوهایش ابراز میکند، بی تردید نشان دهنده مبنا و رویکرد ایشان است که تا آخر حیات آن حضرت قابل پیگیری است. امام در آن نشست، پس از شنیدن سخنان یا پیشنهاد ولید، با ذکر دستهای از ویژگیهای یزید، تأکید میکند انسانی مثل من با شخصی مثل یزید بیعت نمیکند «مثلی لا یبایع مثله».
وی افزود: از جمله ویژگیهایی که امام حسین (ع)، برای یزید بر میشمرد، جدای از اینکه وی شراب می نوشد، با سگ بازی میکند و....، این است که او قاتل نفوس محترمه است، یعنی کسی که کشتن آدمی برایش مهم نیست. کشتن یک انسان اوج ستمگری و ناپای بندی به قواعد و قوانین را نشان میدهد. امام به بیان ساده به امیر مدینه تفهیم میکند که کسی که به عنوان خلیفه مسلمین مطرح است، از ستم گری و تجاوز به حریم زندگی دیگران ابایی ندارد و به هیچ معیار و ضابطهای گردن نمی نهد و با چنین انسانی هرگز نمیشود همراهی کرد.
واسعی با بیان اینکه «هیهات مناالذله»، بنیاد رویکرد آن حضرت است که از ابتدا با آن پیش رفته است، یعنی از همان آغاز که با ولید و با حضور مروان بن حکم به گفتگو نشست تا زمانی که به سوی کوفه حرکت کرد، برای تن ندادن به ذلت و خواری بود. امام در مواقع مختلف و با بیانهای گوناگونی بر این نکته تأکید داشت که شأن و کرامت انسانی ارج و اعتباری بیش از آن دارد که به هر قیمتی معامله شود، لذا به صراحت میگوید من مرگ با عزت را جز سعادت و خوشبختی و زیستن با ستمگران را چز فلاکت و بدبختی نمی دانم.
این پژوهشگر سیره اهل بیت در ادامه گفت: در ادبیات امام، مرگ و زندگی، تعریفی دقیق و انسانی دارد و تا زمانی زیستن ارزش مییابد که انسان ارزش انسانی خود را بتواند حفظ کند. در نگاه حسینی، هر انسانی که خواری را به جان میخرد عملاً واضحترین یا روشنترین کاری که انجام میدهد نادیده انگاشتن انسانیت خودش است. تفاوت میان انسان و دیگر حیوانات در این نکته است که انسان انتخاب میکند و بر اساس محاسبه و ارزیابی دقیق و ارزشی بر میگزیند و به تعبیری تابع یک تئوری است ولو ناآگاهانه پیش برود، به بیان دیگر آدمی در هرکاری که میخواهد انجام دهد یک مقایسه و بررسی دارد و بر همان اساس آنچه که بهتر است را انتخاب میکند.
وی با بیان اینکه انسان بر خلاف حیوانات، تابع وضع موجود و تسلیم جَو و جریان و طبیعت نیست یا نباید باشد، اظهار داشت: او با آگاهی، شعور و صلاحیت انسانی پیش میرود یا باید پیش برود، طبعاً به هر گونهای زنده ماندن را نباید بپذیرد. انسان ذلیل انسانی است که حیوان گونه زندگی میکند یعنی تسلیم و تابع است، نگاه میکند به حوزه قدرت، نگاه میکند به شخصیتهای دارای «اتوریته»، به افرادی که از جایگاهی برخودارند و تابع آنها میشود، اما انسان واقعی هرگز چنین رویکردی ندارد. انسان واقعی کسی است که حیات خود را در عزت معنا میکند و اگر عزت برایش نباشد مرگ را ترجیح میدهد، اگر در یک جمله بخواهم عزت را معنا کنم یعنی انسان بزرگوارانه زندگی کند و صرفاً تابع نباشد.
وی افزود: ما باید نگاهمان به امام حسین (ع) را تغییر دهیم. نگاه فعلی بیشتر مذهبی، خرد و محدود به شیعیان است در حالی که امام شخصیتی فرازمانی، فرامذهبی، بلکه فرادینی و شخصیتی تمدنی است و باید در تراز جهانی مورد مطالعه و تأمل قرار گیرد، لذا برای معرفی این زمانی آن حضرت باید با ادبیات جهانی به تبیین و تحلیل شخصیت ایشان دست زد. اینکه بگوییم حضرت برای نجات شیعیان یا برای رسیدن به حکومت و قدرت برخاست، محدود کردن دامنه وجودی امام است، در حالی که حرکت امام حسین (ع) پیامهای مهمی برای جهان داشت و دارد، گرچه ایشان در بستر زمان خویش و در پرتو سنت نبوی و در حیات شیعی اقدام کرد، اما دغدغه و رویکردشان فراخ و تمدنی بود.
وی در پایان گفت: معتقدم برای بهره مندی از سبک زندگی حسینی باید به این مسأله همواره توجه کنیم که حضرت با کسانی جنگید که بی عدالتی و خودکامگی را گسترانده بودند و طبعاً پیروی از ایشان به معنای تن دادن به سختیها و گرفتاریها نیست، بلکه مبارزه کردن است، لذا مهمترین شاخصه زندگی حسینی، آزادمنشانه زیستن است، مسئولانه زندگی کردن در یعنی در قبال آنچه که در جامعه میگذرد احساس دین کنیم و خود را مسئول بدانیم نه اینکه صرفاً سر در گریبان فرو ببریم و به این رضایت دهیم که زندگیای داریم و عبادتی میکنیم و زمانه میگذرانیم، این ابتداییترین سطح و نوع زندگی است. نگاه مسئولانه و متعهدانه داشتن به جامعه و رویارویی با ستم و بی عدالتی و تلاش برای احقاق حق مظلومان و ستم دیدگان، میزان همسویی زندگی با سیره امام یا سبک زندگی حسینی را مشخص میکند و نشان میدهد ما چه قدر به دنبال تحقق حرکت حسینی هستیم.