نورنیوز- گروه سیاسی: ۱۸ آذر سال 1370 در حافظه سیاسی ایران، روز خاص و خوشحال کنندهای است؛ روزی است که یازده سال پس از شروع جنگ تحمیلی، و سه سال پس از پایانش، تلاشهای حقوقی و سیاسی دیپلماتهای ایرانی جواب داد و حقیقتی روشن که سالها زیر فشار تبلیغات و بازی قدرت پنهان مانده بود، بالاخره به رسمیت شناخته شد. در این روز خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل وقت سازمان ملل، در گزارش رسمی خود به شورای امینت این سازمان اعلام کرد آغازگر جنگ ایران و عراق، بغداد است. این گزارش، حمله ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به ایران را «فاقد هرگونه توجیه حقوقی و اخلاقی» دانست و مسئولیت شروع جنگ را مستقیماً متوجه رژیم صدام کرد.
این گزارش نتیجه ماهها رفت و برگشت اسناد، استدلالهای حقوقی و تلاش بیوقفه دستگاه دیپلماسی ایران بود. عراق توضیحات بیپایه و غیرمحتوایی ارائه کرد، اما ایران پروندهای جامع و مستند تحویل داد؛ پروندهای که نهایتاً دکوئیار را به این جمعبندی رساند که آنچه رخ داده، نقض آشکار منشور ملل متحد و تعرض مستقیم به تمامیت ارضی یک کشور عضو سازمان ملل است. او حتی یادآور شد که بیتوجهی اولیه جامعه جهانی به تجاوز عراق، زمینهساز فاجعه بزرگتری شد: حمله صدام به کویت. همان سکوتی که بعدها قدرتهای بزرگ نیز ناچار به اعتراف آن شدند.
با این حال، تفاوت آشکار این بود که در ماجرای کویت، شورای امنیت از همان روزهای نخست عراق را متجاوز شناخت، سازوکار جبران خسارت فعال شد و کویت تمام خسارتهایش را «تا دلار آخر» دریافت کرد؛ اما درباره ایران، گزارش دبیرکل هرگز در شورای امنیت تبدیل به یک قطعنامه الزامآور نشد. حقیقت ثبت شد، اما حقوق از دسترفته بازنگشت. شکاف میان عدالت اعلامی و عدالت اجرایی، همانجا شکل گرفت.
امید به تکرار یک اتفاق؛ این بار جنگ ۱۲روزه
امروز، بیش از سه دهه پس از آن گزارش تاریخی، جهان و سازمان های بین المللی مثل سازمان ملل دوباره در برابر آزمونی مشابه قرار گرفته است. جنگ ۱۲روزه آمریکا و اسرائیل علیه ایران، بار دیگر موضوع «آغازگر مخاصمه» و «مسئولیت حقوقی» را به صدر بحثهای بینالمللی آورده است. ایران بار دیگر در موضعی قرار دارد که خواهان اجرای همان اصولی است که سازمان ملل در سال ۱۳۷۰ بر پایه آنها، صدام را آغازگر جنگ دانست: منع توسل به زور، احترام به مرزهای کشورها و ضرورت شفافسازی درباره مسئولیتها.
این بار نیز اسناد روشناند. حملات مستقیم، نقض آشکار منشور ملل متحد، عملیات فرامرزی و تهدید آشکار صلح منطقهای و جهانی؛ موضوعاتی که اگر در مورد عراقِ ۱۹۸۰ وجاهت داشت، امروز نیز درباره رژیم صهیونیستی و آمریکا وجاهت دارد. ایران یک مطالبه مشخص دارد: ارائه گزارش رسمی دبیرکل درباره آغاز جنگ اخیر و ثبت حقیقت در اسناد سازمان ملل. این مطالبه نه سیاسی است و نه تبلیغاتی؛ کاملاً بر همان چارچوبی استوار است که دبیرکل سازمان ملل در سال ۱۳۷۰ به آن تکیه کرد.
اما پرسش اصلی این است: آیا جامعه جهانی تجربه تلخ سکوت یکبارِ خود را تکرار خواهد کرد؟ آیا این بار نیز ملاحظات سیاسی جای حقیقت را خواهد گرفت؟ همانطور که سکوت دهساله در برابر تجاوز عراق به ایران، زمینهساز اشغال کویت شد، بیتفاوتی امروز نیز میتواند پیامدهای سنگینتری برای منطقه و جهان داشته باشد.
روایت ۱۸ آذر 1370 فقط مرور یک پیروزی دیپلماتیک نیست؛ معیار سنجش ادعاهای امروز جامعه جهانی است. دبیر کل وقت سازمان ملل در سال ۱۳۷۰ نشان داد که حتی با وجود فشار قدرتها، میتوان حقیقت را به رسمیت شناخت و متجاوز را معرفی کرد. حالا تاریخ دوباره به این نهاد بازگشته است و همان پرسش را پیش روی آن گذاشته: آیا اصل منع تجاوز، یک اصل جهانی است یا فقط وقتی معتبر میشود که منافع قدرتهای بزرگ ایجاب کند؟ آیا دبیر کل امروز نیز می تواند در گزارشی رسمی، آغازگر جنگ 12 روزه را معرفی کند و مسئولیت سیاسی و اخلاقی این تجاوز را متوجه متجاوزان صهیونیست کند؟
این بار نیز قضاوت تاریخ ساده خواهد بود. همانگونه که سالها بعد، اعتراف به خطای سکوت درباره جنگ ایران و عراق بر زبان مقامات بینالمللی جاری شد، آیندگان درباره رفتار امروز سازمان ملل نیز داوری خواهند کرد. 18 آذر یکبار ثابت کرد که حقیقتت، حتی اگر دیر، بالاخره قابل ثبت و قابل اثبات است. امروز جهان در انتظار است ببیند سازمان ملل، با تجربه آن سالها، راه درست را انتخاب میکند یا دوباره بار سنگین یک اشتباه تاریخی را بر دوش میگذارد.