نورنیوز- گروه فرهنگی: ایران امروز گرچه بار سنگین ناترازیهای گسترده و تنگناهای معیشتی و پیامدهای تجاوزکارانه یک جنگ 12 روزه را تحمل میکند اما به پشتوانه روحیه و تجربه تاریخی خود در مسیر نوسازی امید و بازسازی اراده ملی گام برمیدارد. روح جمعی ایرانیان در تاریخ دراز این سرزمین، هرگاه با ناملایمات و دشواریهای مرکّب مواجه شده است گریزگاهها و پناهگاههای امنی ابداع کرده تا روند قهری فرسایش روانی را متوقف و بلکه ترمیم کند. در این میان، عنصری که همواره مددرسانش بوده فرهنگ و هنر این سرزمین بوده است.
آرامش با صداهای روشن
در وضعیتهای تلاطم و التهاب، طبیعی است که توان دولتها و نهادهای رسمی برای بازسازی امید جامعه، محدود باشد. هرچند نهاد حکومت در این اوقات برای تقویت اعتماد عمومی و امید ملی تلاش میکند و در مسیر رفع شکاف عاطفی تودهها قدم برمیدارد، اما تجربه نشان داده است که جامعه ایران در لحظههای بحران، بیشتر به صدای کسانی نیازمند است که نه از موضع قدرت، بلکه از جایگاه فرهنگ، هنر و معنویت و اخلاق با او سخن بگویند؛ یعنی چهرههای مقبول ملی و دینی، مشاهیر فرهنگی و هنرمندانی که اعتماد عمومی در حافظه جمعی به نام آنها گره خورده است.
در این میان، نمونهای مانند انتشار قطعه «ایران روشن» از سوی همایون شجریان قابل تأمل است؛ نمونهای که نشان میدهد چگونه یک کنش فرهنگی بهنگام میتواند به سهم خود، به تقویت امید ملی و سرمایه اجتماعی کمک کند، بیآنکه به شعار یا هیجانزدگی نزدیک شود. شجریان در توضیح این اثر نوشته است: «ایران، سرزمین مادریِ همهی ماست؛ سرزمینی که باید آن را سالم، زنده و روشن به نسلهای پس از خود بسپاریم.» آنچه این ساخته موسیقایی را در همین مدت کوتاه انتشار اثرگذار کرده، تنها صدای خوش یا شعر رسا و گیرا یا حتی موسیقی لطیف و سلیم و دلنشین نیست؛ بلکه این واقعیت است که پیام از سوی هنرمندی صادر شده که سرمایه اخلاقی و فرهنگی او در ذهن مخاطب ایرانی ثبت شده است. پیام او نه خطابه بود، نه توصیه بالا به پایین، نه تبلیغ. یک یادآوری ساده اما عمیق بود: اینکه هنوز میتوان با زبان زیبایی و مسئولیت، درباره مسائل ملی سخن گفت و اثر گذاشت.
از همین نقطه میتوان به بحثی اساسیتر بازگشت: نقش حیاتی اهل فرهنگ شامل سینماگران، موسیقیدانان، برنامهسازان، نویسندگان و پدیدآورندگان آثار هنری در بازسازی سرمایه اجتماعی. در دورههایی که جامعه از فشارهای معیشتی و روانی در رنج است، مردم بیش از نهادهای رسمی به این گروهها اعتماد میکنند. دلیل آن روشن است: هنرمند، برخلاف سیاستگذار و سیاستمدار، بخشی از حافظه عاطفی جامعه است. هنر او با لحظههای شادی، غم، اندوه، مقاومت و امید مردم پیوند خورده و همین پیوند است که پیام او را باورپذیر میکند.
کاستن از فاصله عاطفی با آینده
اهل هنر و اصحاب فرهنگ با روایتهای مسئولانهای که رنج را در کنار امکان رهایی نشان میدهند، میتوانند امید واقعی و نه انتزاعی و آرزواندیشانه ببخشند. موسیقیدانان با ساختن تجربههای مشترک احساسی، میتوانند جامعه را از پراکندگی به سمت پیوند دوباره حرکت دهند. برنامهسازان و تولیدکنندگان فراوردههای رسانهای، اگر زندگی روزمره مردم را جدی بگیرند، میتوانند بخش قابل توجهی از فاصله عاطفی میان مردم و آینده را ترمیم کنند. اینها همان ذخایر امید در زمانه دشواریاند؛ گروههایی که توان اثرگذاریشان گاه از سیاستمدار بیشتر است، زیرا روایت آنان مستقیماً به زندگی مردم گره میخورد.
بازسازی سرمایه اجتماعی بدون مشارکت این گروهها ممکن نیست. نه به این دلیل که هنرمندان باید جایگزین سیاستمداران شوند، بلکه چون آنان حلقه واسط مردم و آیندهاند. در دورهای که شهروندان احساس میکنند، چالشهای اجتماعی و زیست محیطی، آینده را ارز دسترس آنها دور کرده است، چهرههای محبوب فرهنگی میتوانند معنای جمعی بیافرینند، رنج مشترک را به زبانی انسانی و قابل تحمل بازگو کنند و امید را نه در قالب یک شعار خوشرنگ، بلکه به عنوان یک امکان واقعی و قابل ساختن به تصویر بکشند. آنان میتوانند پیامهای معتبر در موضوعاتی چون محیطزیست، آب، انرژی، رفتار مسئولانه اجتماعی و همبستگی ملی صادر کنند؛ پیامهایی که به دلیل استقلال هنرمند، اثرگذاریشان واقعی است.
اما تحقق این ظرفیت، پیشنیازی ساده و مهم دارد: استقلال هنرمند باید محترم شمرده شود. هر گاه هنرمند در جایگاه تبلیغکننده رسمی قرار گیرد، اثرگذاری او از بین میرود؛ زیرا سرمایه اخلاقی هنر، درست از همان نقطهای آغاز میشود که از قدرت استقلال پیدا میکند. همینطور سیاستگذاری فرهنگی باید بهجای نگاه ابزارانگارانه، هنرمندان را شریک اجتماعی بداند. حمایت از پروژههای فرهنگی مسئولانه، دعوت به گفتوگو، و فراهمکردن فضا برای کنش مستقل هنرمندان، لازمهای برای تقویت ذخایر امید در جامعه است. قطعه زیبای «ایران روشن» که با صدای زلال و خاطرهانگیز همایون شجریان اجرا شده است، مصداق آشکاری بر این ادعاست.
در دوران دشوار و پرچالشی که جامعه ایران از سر میگذراند، تزریق امید اجتماعی و تقویت آن، نه یک نیاز تجملاتی بلکه یک ضرورت ملی است. این امید نه با دستور احیا میشود و نه با تبلیغات. از مسیر فرهنگ، هنر و چهرههایی بازسازی میشود که جامعه در نگاه آنها صداقت، اصالت و دلبستگی میبیند. «ایران روشن» تنها یک قطعه موسیقی نیست؛ یادآوری این حقیقت است که جامعه ایرانی همچنان امیدوار است، اگر صدای هنر را جدی بگیریم. هنر، اگر مستقل و مسئولانه و رها از مزاحمت باشد، یکی از مهمترین موتورهای بازسازی سرمایه اجتماعی در ایران امروز است.