×
فرهنگی
شناسه خبر : 253555
تاریخ انتشار : سه‌شنبه 1404/08/06 ساعت 09:34
شهید احمدشاه مسعود و مثنوی جلال‌الدین بلخی

سید عطاءالله مهاجرانی:

شهید احمدشاه مسعود و مثنوی جلال‌الدین بلخی

برخی خاطره‌ها در ذهن ما برای همیشه زنده می‌مانند یا به هر بهانه و مناسبتی به یادمان می‌آیند. می‌گوییم «بله، انگار همین دیروز بود!» خاطره دیدار من با «یونس قانونی» در پاییز سال 1381 در کابل انگار همین دیروز بود!

نورنیوز- گروه فرهنگی: کابل بودم. برنامه بزرگداشت شهید احمدشاه مسعود در کابل برگزار شده بود. محل اقامتم در هتل «اینترکنتینانتال» کابل بود. (ما در ایران، این نام سخت و بدآهنگ را با «لاله» خوشاهنگ و ساده کردیم!) هتلی بزرگ و بسیار خوش‌منظره در ارتفاعات منطقه «باغ بالا» در پروان در شمال غرب کابل. هتل مشرف بود به جنگل کوچکی از کاج و تاکستان‌هایی که فصل پاییز برگ‌هایش خزان زده بود. بوی خوش کاج‌ها و تاک‌ها با نسیم سپیده‌دم پاییزی تابلو پاییز بود؛ برگ تاک‌ها سبز تیره و چهره درهم کشیده و زرد، به روایت فروغ فرخ‌زاد، «وحشی و پرشور و رنگ‌آمیز!» می‌نمود. «رهنورد زریاب» (درگذشت در ۱۳۹۹) رمان‌نویس مشهور افغانستانی راهنمایم بود. رمان «گلنار و آینه» او را خوانده بودم. به همین خاطر به او گفتم برویم محله خرابات کابل تا فضا و حال و هوای رمان گلنار و آینه دستم بیاید. رفتیم.
محله‌های کابل را از هر سو با هم گشت‌و‌گذار کردیم. در طول سفر هرگاه فرصتی دست می‌داد، از ادبیات و رمان و شعر و مثنوی مولوی و سنایی سخن می‌گفتیم. برنامه دیدار با یونس قانونی پیش‌بینی شده بود. یونس قانونی وزیر معارف (آموزش و پرورش) بود. طالبان اسم وزارتخانه را تغییر داده است، شده «د پوهنی وزارت.» یونس قانونی اهل پنجشیر است و ۲۲ سال تمام از یاران بسیار نزدیک و بلکه حلقه اول یاران احمدشاه مسعود بود. غیر از وزارت معارف، قانونی، وزیر کشور و نیز رئیس مجلس نمایندگان و معاون رئیس‌جمهوری افغانستان بوده است. دیدارمان در خانه‌اش انجام شد؛ صمیمانه و راحت! خاطره‌ای را برایم تعریف کرد. آن خاطره موجب شد همیشه در اندیشه باشم که بار دیگر یونس قانونی را ببینم و با او صحبت کنم. خوشبختانه شماره تماس را از طریق دوستان افغانستانی یافتم. در ایستگاه «آکسبریج» در شمال غرب لندن، یاسر، پسر دوست‌داشتنی آقای قانونی به استقبالم آمد. تا خانه راهنمایم شد. در خیابان اصلی در مسیر، پرچم‌های سفید با صلیب سرخ به تیر‌های چراغ برق آویخته بود. معمولاً این پرچم‌ها را در مسابقات فوتبال به نشانه حمایت از تیم ملی «انگلند» استفاده می‌کنند. یاسر گفت اینها نشانه اعتراض راستگراهای انگلیسی است به حضور مهاجران افغانستانی در هتل «کراون پلازا» و هتلی دیگر که در این منطقه هستند. مهاجران زندگی دشواری دارند. تظاهرکنندگان نقابدار به هتل حمله کرده بودند. پلیس از مهاجران حمایت کرده بود. تعدادی از مهاجمین را دستگیر کرده بود. این پرچم‌ها نشانه است که ممکن است دوباره حمله کنند. افغانستانی‌ها به لحاظ لباسی که دارند شناخته می‌شوند و توی چشم‌اند. چون از طرف دولت به آنان لباس می‌دهند. لباس‌ها شبیه و همرنگ است و انگار در «گتو» زندگی می‌کنند. از هتل هم که بیرون می‌آیند، از رنگ و فرم لباسشان می‌توان فهمید که مهاجرند و افغانستانی. اروپایی‌ها در قرون گذشته همین رفتار را با یهودیان داشته‌اند. آنان را مجبور می‌کردند که لباس به رنگ خاکستری بپوشند؛ ستاره زرد به سینه یا سرشانه لباسشان بدوزند. یهودیان را از کشورهای اروپایی اخراج می‌کردند.
ذهنم در گیرودار و گرفتار این همه رنج و مصیبت‌های افغانستان و مردمان افغانستان بود. آوار و سیلابی از درد و داغ در ذهنم جاری بود… به خانه رسیدیم. یونس قانونی گرم و صمیمانه استقبال کرد. گویی دیدار نخست‌مان نه۲۳ سال پیش بلکه همین دیشب بوده است. به قانونی گفتم آن خاطره دیدار اول یکی از پنج خاطره مهم زندگی من است!
چنان که می‌دانیم، در‌ گذار سال‌ها زندگی ما با یاد‌ها و خاطره‌ها سنجیده می‌شود. خاطره‌هایی که خودمان در زمان واقعه حضور داشته‌ایم، یا خاطره روایت دیگری است. اما آنچنان عمق و درخشندگی داشته است که از یاد نمی‌بریم. خاطره یونس قانونی از همین نوع دوم بود. این خاطره به گمانم پنجره‌ای است برای نگاه به زندگی! یا خاطره‌هایی از این دست، مثل لنگر کشتی در اقیانوس زندگی و ذهن ماست. واقعیت این است من از آذر ماه سال ۱۳۸۱ همیشه در جست وجو بودم تا با یونس قانونی درباره این خاطره بیشتر حرف بزنم. جزئیات خاطره را یادداشت کنم.
گفت: «با احمدشاه مسعود و دوستان مجاهد در محله «خیرخانه» در شمال غرب کابل بودیم. خیرخانه اکنون منطقه وسیعی از کابل در واقع «سه حصه» (بخش) را در بر می‌گیرد. حدود دو میلیون جمعیت دارد. ناگهان گروه حکمتیار به ساختمان مقرّ ما با راکت حمله کردند. راکتی به دیوار خورد. ساختمان لرزید. پنجره فروریخت. گردوخاک همه جا را گرفت. همه در فکر راه برون‌رفت و نجات از ساختمان بودیم. احمدشاه مسعود به جمع ما نگاه کرد و با آرامش گفت «مثنوی بیاورید. مثنوی بخوانیم!» کتاب مثنوی با چاپ خیلی خوب از ایران رسیده بود، مثنوی با نقاشی گل و مرغ روی جلد. مثنوی را به احمدشاه مسعود دادیم. خواند.»
پرسیدم: «یادتونه کدام بخش مثنوی و کدام داستان را خواند؟»
یونس قانونی در خاطرش نبود؛ اما مهم نبود که کدام قسمت یا کدام داستان مثنوی را خوانده بود. این نکته مهم بود که در برابر راکت‌ها، مثنوی پناهگاه بود. سپر بود. ایستاده بود! چه نسبتی مثنوی با راکت دارد؟! راکت ویرانگر است و مثنوی آبادگر (البته نه از سنخ آبادگرهایی که ویرانی تاریخی به بار آوردند و «برعکس نهند نام زنگی کافور» و بماند!)
در ذهن احمدشاه مسعود که یارانش همیشه او را «آمِر صاحب» می‌خوانده و می‌خوانند، چه گذشته بود که گفته بود «حالا مثنوی بخوانیم؟» فرمانده نظامی در بحبوجه راکت‌باران مقرشان، در مثنوی چه دیده بود که می‌توانست موجب آرامش و پناه یارانش باشد؟
یونس قانونی گفت: «آمر صاحب به مثنوی و دیوان شمس و دیوان حافظ بسیار علاقه داشت. هر وقت فرصتی و فراغتی می‌یافت به حافظ و جلال‌الدین بلخی پناه می‌برد. حتی در همان شب شهادتش با مسعود خلیلی (فرزند استاد خلیل‌الله خلیلی شاعر ملی افغانستان) شعر حافظ می‌خواندند. این غزل را خوانده بودند:
حجابِ چهره جان می‌شود غبارِ تنم
خوشا دَمی که از آن چهره پرده برفکنم
چُنین قفس نه سزای چو من خوش ‌اَلحانی‌ست
رَوَم به گلشنِ رضوان، که مرغِ آن چمنم
چگونه طوف کنم در فضای عالمِ قدس؟
که در سراچه ترکیب، تخته‌بند تنم
بیا و هستی حافظ ز پیشِ او بردار
که با وجودِ تو کس نشنود ز من که منم.»
(غزل شماره ۳۴۲)
یونس قانونی حرفش را پی گرفت: «فردای همان شب غزل حافظ، دو نفر از اعضای القاعده در پوشش خبرنگار با عملیات انتحاری و انفجار دوربین آمر صاحب را شهید کردند. قفس تن شکست و مرغ روح آمر صاحب تخته‌بند تن را رها کرد و در فضای عالم قدس پرواز کرد. آمر صاحب بیشتر یک فرد معنوی بود تا نظامی. دلبستگی‌اش به حافظ و جلال‌الدین بلخی هم از این زاویه بود. برایتان مطلبی را بگویم. ما برای دیدن تلویزیون که معمولاً از ژنراتور برق استفاده می‌کردیم اخبار «الجزیره» را می‌دیدیم. آمر صاحب فقط خبر‌ها را می‌دید. یک بار بعد از خبر، خانمی زیبا در صفحه پدیدار شد. دیگر خبر نبود. چند لحظه‌ای آمر صاحب تصویر خانم را دید. بعد خودش را ملامت می‌کرد و گفت «نبایست می‌دیدم. ضرورتی نداشت.» حتی باور داشت مشکلی که در یکی از جبهه‌ها پیش آمده بود، به خاطر همین بی‌توجهی بوده است. تا این اندازه مراقب بود. در هزینه‌ها هم همینطور با دقت فراوان رفتار می‌کرد.»
به یونس قانونی گفتم خاطره‌ای را برایتان تعریف کنم، از توجه و دقت آیت‌الله خامنه‌ای و خانواده ایشان در هزینه‌های زندگی. وقتی نماینده دوره اول مجلس بودم، خانه ما درست روبه روی خانه آیت‌الله خامنه‌ای در بین ساختمان نخست‌وزیری و مجلس بود. شرایط جنگ بود. به دلیل طرح ترور نمایندگان، خانه‌های اطراف مجلس خریداری شده بود. در اختیار نمایندگان بود، خانه‌های بسیار قدیمی و ساده. سرکوچه ما خانه مرحوم فخرالدین حجازی نماینده اول تهران بود. البته طبقه اول، فخرالدین حجازی و خانواده‌اش و طبقه دوم مرتضی الویری و خانواده زندگی می‌کردند. خانم حجازی تعریف کرده بود که «می خواستم شله‌زرد نذری برای روز عاشورا درست کنم. شکر کم داشتم. شکر آزاد توی بازار پیدا نمی‌شد. نبود. گفتم از همسایه‌ها بگیرم. از هر کدام مقداری گرفتم. (آن وقت‌ها در دوران جنگ قند و شکر در ایران کوپنی بود.) به در خانه آیت‌الله خامنه‌ای رئیس‌جمهوری رفتم. خانم ایشان گفت ما شکرمان در نیمه ماه تمام می‌شود، چون برخی روزها محافظان که دنبال حاج آقا می‌آیند، حاج آقا دعوتشان می‌کند، صبحانه خانه ما صرف می‌کنند، شکرمان زودتر تمام می‌شود.»
به یونس قانونی گفتم همین مراقبت‌ها سرچشمه توانایی می‌شود. مولوی سروده است:
می دهند افیون به مرد زخم‌مند
تا که پیکان از تنش بیرون کنند
پس به هر چیزی که دل خواهی سپرد
در نهان چیزی ز تو خواهند برد
با هر به دست آوردنی چیزی را از دست می‌دهیم و با هر ایثاری و فداکردنی چیزی به دست می‌آوریم. مثنوی در حقیقت چنین راهنمای گره گشایی است. راکت، خانه و جسم را ویران می‌کند. مثنوی که تفسیر قرآن مجید است، آفریننده است. روح را می‌سازد و آبادان می‌کند. شاید آمِر صاحب در آن لحظه اصابت راکت به ساختمان به این نکته توجه داشت که روح یاران او در بحبوحه فروریختن دیوار و تهدید جسم‌شان، تشنه معنویت و هنر است. مثنوی غذای روح است. صیقل ایمان است. به روایت مولانا «مثنوی که صیقل ارواح بود!» احمدشاه مسعود می‌خواست روح یاران خود را صیقل بزند!
 


ایران
نظرات

آگهی تبلیغاتی
آخرین اخبار
طرح توزیع شیر در تمامی مدارس ابتدایی کشور اجرا شده‌است
مدال طلای نخبگان دنیا بر گردن زن ایرانی
ایران – پرتغال؛ آزمون بزرگ شاگردان قلعه‌نویی در خرداد 1405
فاجعه در ورزشگاه خلیج فارس بندرعباس
ممانعت رژیم صهیونیستی از ورود هیات کانادایی به کرانه باختری
رئیس موساد: ایران همچنان به دنبال نابودی اسرائیل است
صحن حضرت زهرا (س) در نجف امروز افتتاح می‌شود
قیمت دلار و سایر ارزها امروز چهارشنبه26 آذر 1404+ جدول
جزئیات شروط ورود معلمان به مدارس غیردولتی
ساعت کاری بانک‌ها از اول دی اعلام شد
هدیه بزرگ شکیل اونیل برای 600 کودک
فروش فوری و پیش‌فروش 12 محصول ایران‌خودرو + اختلاف قیمت کارخانه تا بازار چقدراست؟
عراقچی و لاوروف دیدار کردند
پادکست | نشانه هایی از بیماری خودایمنی
افزایش قیمت دلار عامل اصلی افزایش قیمت آجیل
شاخص کل بورس در پایان معاملات امروز 6 هزار واحد رشد کرد
تاکید چین بر ایفای نقش محوری فلسطین در آینده غزه
بارش یک متری برف در شهرستان رابر تکذیب شد
بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون درگذشت
توزیع مرغ منجمد تنظیم بازاری با قیمت کمتر از 100 هزار تومان
کالابرگ الکترونیکی دهک‌های دیگر تا هفته آینده پرداخت می‌شود
پاسخ معاون وزیر به چالش رسانه‌ها؛ کاغذ، اقتصاد و اینترنت خبرنگاران
3 هزار لیتر بنزین دپو شده قاچاق در قلعه‌گنج کشف شد
اذعان ترامپ به آزادی همه اسیران زنده و کشته‌شده رژیم صهیونیستی
اقدام نظامی آمریکا در صورت نقض آتش‌بس اوکراین
بارش‌های نرمال در راه، اما بحران آب کشور همچنان ادامه دارد
آیا اجماع‌سازی ترامپ نشانه قدرت است یا بحران؟
مدارس چهارمحال و بختیاری در نوبت بعدازظهر غیرحضوری شد
اولین جلسه هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس و خبرگان برگزار شد
برف، برخی از مدارس استان همدان را در نوبت بعدازظهر به تعطیلی کشاند
عرضه بلیت‌های 60 دلاری به فدراسیون‌ها برای جام جهانی 2026
تحویل اولین رام قطار چینی برای ورود به متروی تهران
ایران نما | معرفی جاذبه های گردشگری شهرهای ایران‌(139) «جلفا»
«هنر قانع‌کردن مردم» در گفت‌وگو با دکتر محمد خدادی
لاوروف: آمریکا پذیرفت سرزمین‌های قدیمی باید دوباره به روسیه بازگردند
نشست دوحه برای تشکیل نیروی بین المللی در غزه برگزار شد
برتری مصر مقابل نیجریه؛ حریف ایران با دست پر به جام جهانی می‌آید
تعلیق 6 ماهه فعالیت شاخه نظامی جریان صدر در دو شهر عراق
ایران سردتر می‌شود
6 پرواز ورودی و خروجی فرودگاه اهواز دچار اخلال شد
کاهش تلفات تصادفات اولویت اصلی طرح ترافیکی زمستانی 1403 است
تغییر ساعت کاری قوه قضاییه تا 15 فروردین 1405
انحراف اتوبوس در جاده کرمان به رفسنجان 15 مجروح برجای گذاشت
یارانه کودکان دارای سوءتغذیه واریز شد
یک دانشمند هسته‌ای صهیونیست در آمریکا به قتل رسید
425 هزار نفر در آزمون کارشناسی ارشد سال 1405 ثبت نام کردند
یک سرباز صهیونیست دیگر به دلیل «مشکلات روانی» خودکشی کرد
پزشکیان: ظرفیت جابه‌جایی در استان تهران به 160 میلیون نفر سفر می‌رسد
توضیح وزیر رفاه درباره اجرای طرح «کارت امید مادر»
مسابقه تسلیحاتی در قاره‌ای که صلح را فراموش کرده است
X
آگهی تبلیغاتی