نورنیوز-گروه سیاسی: بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، در آستانه سال نو یهودی (روش هشانا) و در مقر ستاد کل ارتش اسرائیل، در کنار ایال زمیر رئیس ستاد کل و اسرائیل کاتز وزیر دفاع، از سال پیشرو بهعنوان «سال مبارزه برای نابودی محور ایران» یاد کرد. انتخاب چنین زمان و مکانی برای بیان این مواضع، نشان میدهد که تلآویو قصد دارد پیامهای چندلایه و راهبردی را همزمان به جامعه داخلی، متحدان خارجی و کشورهای عضو محور مقاومت مخابره کند. نتانیاهو در حالی بر «نابودی محور ایران» و «پایان تهدید غزه» تأکید دارد که هم ارتش و هم ساختار سیاسی اسرائیل درگیر بحرانی چندسطحی هستند؛ بحرانی که از ناتوانی در تحقق اهداف جنگ غزه تا فرسایش داخلی و فشارهای بینالمللی گسترده امتداد یافته و بیان چنین سخنانی در زمان و مکانی خاص می تواند از ابعاد مختلف نشان دهنده تگناهای راهبردی پیش روی او باشد.
سطح خطابی و نمادسازی سیاسی
زمان و مکان سخنرانی نتانیاهو حامل یک بار نمادین روشن است. روش هشانا بهعنوان جشن آغاز سال نو یهودی، پیوندی عاطفی و هویتی با جامعه اسرائیل دارد. نتانیاهو در این سخنرانی میکوشد این مقطع را برای جامعه بحران زده و ناراضی اسراییل به فرصتی برای بازتعریف «سال جدید» بهعنوان سال امنیت و پیروزی بدل کند. او با حضور در ستاد کل ارتش تلاش کرده تا در کنار فرماندهان نظامی، صحنهای از وحدت و همافزایی میان دولت و ارتش را به نمایش گذارد و اختلافاتی که میان او و فرماندهان خسته نیروهای مسلح در خصوص ادامه جنگ در غزه و اهداف غیر قابل تحقق در منطقه وجود دارد را بپوشاند. مشخص نیست که او به چه میزان در این تصویرسازی برای جامعهای که در یک سال اخیر بهشدت دچار قطببندی سیاسی و اجتماعی بوده و آسیبهای شدید روحی، روانی،اقتصادی و جنگی را متحمل شده موفق خواهد بود. نتانیاهو تلاش میکند با این اقدام، پیامی از انسجام و ثبات راهبردی را القا کند؛ هرچند واقعیتهای میدانی خلاف آن را نشان میدهد.
سطح نظامی ـ امنیتی
از منظر امنیتی، نتانیاهو دو محور را برجسته کرد: نخست، نابودی کامل حماس و جلوگیری از بازتولید تهدید در غزه؛ دوم، تمرکز بر محور ایران بهعنوان تهدیدی وجودی. این تغییر لحن از غزه به ایران نشاندهنده قصد او برای نشان دادن تغییر انتقال نگاه تلآویو از یک نبرد تاکتیکی به یک تقابل راهبردی است. به بیان دیگر، اسرائیل میکوشد بحران کنونی در غزه را در قالب یک نبرد بزرگتر با «محور ایران» بازتعریف کند. چنین بازتعریفی هم ابعاد روانی دارد (برای فرار از اعتراف به شکست در غزه) و هم کارکرد سیاسی ـ امنیتی (ایجاد اجماع داخلی و خارجی برای نبردی گستردهتر).
سطح منطقهای و ژئوپلیتیک
اگرچه نتانیاهو پیشتر نیز اعلام کرده بود که قصد دارد نقشه خاورمیانه را تغییر دهد و این رویکرد بدون ایجاد تغییر در موازنه موجود امکان پذیر نیست لیکن در شرایطی که تلآویو بشدت درگیر بحران امنیتی داخلی است وهنوز نتوانسته جنگ غزه را به سرانجام برساند و در حدود شمالی نیز در شرایط ناایمن به سر می برد، طرح ادعاهای جدید در خصوص دست زدن به اقداماتی در سطوح راهبردی آن هم با تجربه شکست خورده جنگ ۱۲ روزه بیشتر به گزافه گویی شباهت دارد تا سخنی سنجیده و حساب شده.
تجاوز اخیر این رژیم به قطر به بهانه ترور فرماندهان حماس که موجی از محکومیت جهانی را بدنبال داشت، کشورهای عربی منطقه را نیز که تا پیش از این عملا موضعی خنثی در برابر شرارت های این رژیم داشتند نیز حداقل در شرایط تدافعی قرار داده و این وضعیت می تواند وزنه مخالفتهای منطقه ای نسبت به اهداف تجاوزگرایانه رژیم صهیونیستی را سنگین تر کند.
سطح بینالمللی و بازی قدرتها
نتانیاهو در این سخنرانی تنها به دشمنان مستقیم پیام نداد؛ بلکه به واشنگتن و اروپا نیز سیگنال ارسال کرد. او در واقع میگوید که اسرائیل همچنان خط مقدم مهار ایران است و باید در این مسیر حمایت بیقید و شرط دریافت کند. این موضعگیری در شرایطی است که روابط تلآویو و واشنگتن پس از یک سال جنگ در غزه با تنشهایی همراه بوده و افکار عمومی غربی نیز فشار فزایندهای بر دولتهایشان برای محدود کردن حمایت از اسرائیل وارد میکنند.
آغاز روند به رسمیت شناختن کشور فلسطین از سوی کشورهای اروپایی که به عنوان موجی دامنه دار در حال گسترش است، حتی اگر یک مانور تبلیغاتی تلقی شود از منظر سیاسی فشار زیادی با اسرائیل وارد خواهد کرد
از این منظر، سخنان نتانیاهو بیش از آنکه یک طرح عملیاتی روشن باشد، تلاشی ناشیانه برای بازسازی اعتماد متحدان و کسب مشروعیت از دست رفته در شرایطی است که محیط بین الملل کاملا بر ضد اهداف این رژیم عمل می کند.
تناقضهای راهبردی
اگرچه نتانیاهو بر «نابودی محور ایران» تأکید میکند، اما واقعیت آن است که اسرائیل هماکنون در تحقق اهداف حداقلی در غزه ناتوان مانده و بدلیل کشتار بی رحمانه غیر نظامیان و دست زدن به جنایتهای جنگی تبدیل به منفورترین رژیم موجود در نظام بین المللی شده است. عدم آزادی کامل گروگانها، تداوم توان رزمی حماس و فرسایش مشروعیت سیاسی داخلی، همگی نشان میدهند که وعدههای راهبردی او بیشتر جنبه خطابی دارند تا عملیاتی. این تناقض میان اهداف اعلامی و ظرفیتهای واقعی، ریسکهای بالایی برای نتانیاهو ایجاد میکند. هر وعدهای که محقق نشود، میتواند شکاف داخلی را عمیقتر کرده و اعتبار سیاسی بی بی را بیش از پیش زیر سؤال ببرد.
سخنرانی نتانیاهو را باید بخشی از «بازی جبران ضعف» دانست. او میکوشد شکستهای میدانی و فشارهای داخلی را با خلق یک «دشمن کلان» جبران کند. راهبرد او مبتنی بر تغییر دستور کار است: از جنگ فرسایشی در غزه به نبردی تاریخی با محور ایران. چنین تغییری اگرچه در کوتاهمدت شاید موجب انسجام سیاسی و احتمالا حمایت آمریکا شود، اما در بلندمدت مخاطرات جدی دارد؛ زیرا اسرائیل را در مسیر تقابل با جبههای قرار میدهد که همزمان در چندین کشور فعال است و از حمایت مردمی و عمق راهبردی برخوردار است.
نتیجه آنکه سخنان نتانیاهو بیش از آنکه نشاندهنده یک استراتژی عملیاتی دقیق باشد، تلاشی برای بازتولید انسجام داخلی و بازسازی اعتماد خارجی است. اما این بازی با ریسک بالایی همراه است: اگر اسرائیل نتواند وعدههای اعلامشده را تحقق بخشد، نه تنها بازدارندگیاش تضعیف خواهد شد، بلکه مشروعیت داخلی و قدرت بکارگیری ظرفیت ترامپ را نیز از دست خواهد داد
نورنیوز