نورنیوز- گروه سیاسی: حضور رؤسای جمهور ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، همواره فرصتی بوده برای بازنمایی جایگاه کشور در جامعه جهانی. مقامات ارشد تقریباً تمام کشورها با حساسیتی بالا از این فرصت استفاده میکنند و آن را به صحنهای برای بازنمایی اقتدار و ابتکار و خلاقیت نظام سیاسی خود تبدیل مینمایند. به این اعتبار، حضور در این نشست جهانی، مطلقا از جنس تشریفات معمول نیست بلکه ظرفیتی بیجایگزین برای نقشآفرینی در تحولات بینالملل یا بازنمایی قدرت ملتها و کشورها در این عرصه است. این سخن برای کشورهایی که در موقعیت ویژه قرار دارند، ضرورت مضاعف دارد. جمهوری اسلامی ایران، یکی از این کشورهاست.
سفر امسال دکتر مسعود پزشکیان به نیویورک، به دلایل گوناگون، یکی از حساسترین و مهمترین حضورهای دیپلماتیک یک رئیسجمهور ایرانی در دهههای اخیر در سازمان ملل به شمار میرود. شرایط منطقه، فضای بینالمللی، فشار تحریمها، و شاید مهمتر از همه، تجاوز تروریستی اسراییل و آمریکا به ایران در جنگ 12 روزه و بمباران مراکز نظامی و هستهای، این سفر را به آزمونی چندوجهی تبدیل کرده است؛ آزمونی که نتایج آن فراتر از یک سخنرانی در سازمان ملل خواهد بود و میتواند بر آینده دیپلماسی ایران، فضای اقتصادی کشور و حتی انسجام اجتماعی داخلی تأثیرگذار باشد. دور از واقعبینی نیست که پیامدهای جهانی و منطقهای هم برای سفر امسال رئیس جمهور ایران به سازمان ملل در نظر بگیریم.
با اینهمه باید به خاطر داشت که انتظارآفرینیهای غیرواقعی و نامستند برای چنین سفری می تواند پیامدهای ناخوشایندی داشته باشد که یکی از آنها سرخوردگی از عدم تحقق خواستهها و انتظارات ایجاد شده است.ضمن اقرار به اهمیت تریبون سازمان ملل، خصوصا در شرایط بغرنج فعلی، باید آنچه را که در برخی محافل سیاسی و خبری گفته میشود و سفر نیویورکی پزشکیان را چیزی آخرالزمانی و فیصلهبخش معرفی میکند تعدیل کرد. این به معنای آسانگیری سفر یا بیاهمیت تلقی کردن آن نیست. معنایش فقط این است که حضور امسال رئیس جمهور در نشست مجمع عمومی سازمان ملل، الزاما و ضرورتا یک اعجاز یا خارق عادت سیاسی و بینالمللی در پی ندارد.
چند انتظار، چند رویکرد
از همان روزهای نخست اعلام سفر، البته گفتمانهای متعددی درباره اهداف و اولویتهای رئیسجمهور شکل گرفت. غیر از برخی جریانات حاشیهای که از اساس با انجام چنین سفری مخالف بودند، فضای عمومی سیاست در کشور از چنین حضوری استقبال کرد و آن را فرصتی مغتنم در روزهای پساجنگ دانست. شاید مجموع نگاه ها درباره کارکرد و ماهیت این سفر را بتوان در موارد زیر دستهبندی کرد:
۱. دیپلماسی عمومی و روایت جنگ ۱۲ روزه: طیفی از تحلیلگران معتقدند اصلیترین مأموریت پزشکیان در نیویورک باید بازگویی روایت ایران از خوی تجاوزگری اسرائیل و آمریکا در جنگ اخیر باشد. به باور آنان، تریبون سازمان ملل و رسانههای جهانی در نیویورک، فرصتی طلایی برای شکستن انحصار خبری و بازنمایی ایران بهعنوان «قربانی تجاوز» است. این رویکرد بر اهمیت نبرد روایتها و جنگ نرم تأکید دارد.
این تحلیل، با توجه به خیزشهای مردمی علیه نسلکشی رژیم صهیونیستی، و با مشاهده نشانههایی از ابراز همدلی افکار عمومی جهان با ایران به عنوان کشوری که در حین مذاکره و دیپلماسی، هدف هجوم غافلگیرانه قرار گرفته است، توصیه میکند عاقلانهتر و مفیدتر این است که طرف خطاب رئیسجمهور در سخنانش، افکار عمومی جهان، وجدانهای بیدار در کشورهای مختلف و گروههای مرجعی مثل اصحاب فرهنگ، هنرمندان،دانشگاهیان، فعالان مدنی و ... باشد. شاید مقصود این دسته را بتوان در این عبارت خلاصه کرد که برگ برنده پزشکیان و بلکه کل ایران در این سفر میتواند در استفاده حداکثری از «دیپلماسی عمومی» باشد؛ یعنی بیان روایتی شفاف و دقیق که اذهان عمومی مردم جهان را خطاب قرار میدهد.
2. دیپلماسی رسمی و یارگیری سیاسی: گروهی دیگر بر این باورند که سفر امسال، بیش و پیش از هر چیز باید بر دیدارهای پر تعداد دو و چندجانبه با سران کشورها متمرکز باشد. آنها نیویورک را «بازار بزرگ سیاست خارجی» میدانند؛ جایی که در یک هفته دهها دیدار و توافق میتواند مسیر ائتلافهای آینده ایران را شکل دهد. از این زاویه، موفقیت سفر پزشکیان نه در سخنرانی و دیپلماسی عمومی، بلکه در دیپلماسی حداکثری و ترافیک مذاکرات فشرده، و نتایج حاصل از دیدارهای علنی و نیمه علنی سنجیده میشود. تلاش برای تغییر آرایش کشورهای حامی یا بیطرف یا مخالف تهران. در این تحلیل،یک ضرورت غیرقابل چشم پوشی نهفته است و آن این که هیچ جا به خوبی نیویورک نمیتواند برای چنین تغییر آرایشی عمل کند.
هنوز البته برنامه دیدارهای رسمی پزشکیان با سران کشورها معلوم یا منتشر نشده است. نمیدانیم همزمان با حضور پزشکیان در نیویورک، کدام رهبران در آنجا حضور دارند. چهبسا به حسب برخی گفتهها، سران برخی کشورهای مهم اروپایی در نیویورک حضور نداشته باشند. با اینهمه طبق نظر طرفداران این تحلیل، فعال سازی دیپلماسی رسمی در شکل حداکثری اش، میتواند مزیت نسبی این سفر باشد.
3. دیپلماسی اقتصادی و جلب سرمایه: افراد و جریانات سیاسی-اقتصادی دیگری هم هستند که معتقدند به جای صرف وقت و انرژی برای مذاکرات سیاسی، باید بیش از هرچیز به سمت توافقات اقتصادی و تجاری و مالی و سرمایهگذاری حرکت کرد. به زعم ایشان، در شرایطی که اقتصاد ایران زیر فشار تحریمها و کمبود سرمایهگذاری خارجی قرار دارد، اولویت با آن است که جهت گیری عمومی سفر رئیس جمهور، با اقتضائات و افق مسائل اقتصادی کوک شود.
دستکم بخشی از فعالان اقتصادی معتقدند که مأموریت اصلی رئیسجمهور در این سفر باید اقتصادی باشد. آنها میخواهند پزشکیان در سخنان و دیدارهای خود، اعتماد سرمایهگذاران خارجی،اعم از دولتها یا شرکتها و اعم از ایرانیان خارج از کشور یا افراد غیرایرانی، را جلب کند و ایران را بهعنوان یک مقصد امن، سودآور و دارای ظرفیتهای گسترده معرفی نماید. فقط در این صورت است که میتوان از تلاش برخی قدرتهای جهانی برای تنگتر کردن حلقه تحریم دور ایران ایمن شد.
این تحلیل گواینکه حامل درجاتی از واقعبینی است اما خالی از خطای محاسباتی هم نیست. با سلطه ظالمانه ای که بلوک اقتصاد سرمایه داری بر مناسبات اقتصادی و تجاری جهان دارد نمیتوان چندان خوش بین بود که اتفاق ویژهای بدون گشایشهای سیاسی و بینالملل رقم بخورد. در این بین، البته اقبال به تشکیل ائتلافهای اقتصادی منطقهای در قالب سازمانهای غیرغربی، حکایت دیگری دارد.
4. آغاز گفتوگو با آمریکا: حساسترین تحلیل را اما کسانی عرضه میکنند که انتظارات برای دیدار احتمالی میان ایران و آمریکا را در میان میآورند. برخی از سیاسیون کشور در توصیه به پزشکیان، خواستار آن شدهاند که به حکم وضعیت خطیرکشور، از فرصت ارتباط رودررو با مسئولان ارشد آمریکایی غفلت نکند. به زعم ایشان، چنین اقدامی به فرض وقوع، بر وضعیت اقتصادی کشور، هم اثر عینی خواهد داشت و هم اثر روانی. گرچه چنین دیداری بار سنگین سیاسی و امنیتی دارد، اما حامیان این ایده معتقدند اگر پزشکیان بتواند حتی بهطور محدود باب گفتوگو را بگشاید، یک «یخشکنی تاریخی» رقم خواهد خورد.
در مقابل، مخالفان این رویکرد، آن را نوعی خوشخیالی، سادهلوحی، عقبنشینی و حتی عدول از خطوط قرمز اعتقادی و سیاسی نظام میدانند. در تفسیر این مخالفان، سخن از این است که طرف آمریکایی ، تاکنون نه تنها سابقه مثبتی در مذاکرات قبلی نداشته بلکه اکنون نیز کنش مثبتی ندارد. این میتواند نشانه آن باشد که واشنگتن از ارتباط از موضع برابر طفره میرود. علائمی از نرمش یا علاقه مقامات آمریکایی در این زمینه دیده نمیشود ولذا دمیدن در کوره ارتباط یا دیدار، در حکم درخواست بی جواب از یک مستبد خودپسند است.
دوقطبی داخلی؛ سیاستی که به نزاع بدل شد
در فضای سیاسی داخل کشور، این تفاوت رویکردها خیلی زود و خیلی عمیق به یک دوقطبی شدید تبدیل شد. جناحها و رسانههای سیاسی، هرکدام با ادبیاتی تند و گاه غیرمدنی، طرف مقابل را متهم میکنند. یکسو میگوید هرگونه سخن از تعامل با آمریکا «خیانت» و «نوکری» است و سوی دیگر هشدار میدهد که «اصرار بر شعارهای تند، کشور را از فرصتهای تاریخی محروم میکند.»
این وضعیت البته در ایران مسبوق به سابقه است. تقریباً هر بار که مسئله تعامل با آمریکا مطرح شده، جامعه سیاسی دچار شکاف شده است. اما تفاوت این بار در «شدت و لحن» است. فضای مجازی و رسانهها با عباراتی عریان و توهینآمیز، میدان را به صحنه نزاع بدل کردهاند؛ نزاعی که از بحثهای کارشناسی عبور کرده و به «برچسبزنی» و «تخطئه کامل» طرف مقابل رسیده است.
چنین دوقطبی عمیقی، خطرناک است؛ زیرا پیام آن به خارج، ضعف انسجام داخلی و شکنندگی اجماع ملی است. قدرتهای خارجی همواره از این شکافها برای افزایش فشار و چانهزنی بهره بردهاند. تجربه برجام نشان داد که هرگاه اختلافات داخلی آشکار و تند باشد، طرف مقابل با خیالی آسودهتر شروط خود را تحمیل میکند.
پزشکیان در چنین شرایطی، نهفقط نماینده دولت خود، بلکه نماد یک ملت با همه اختلافات داخلیاش است. هنر او باید در ایجاد «تعادل» باشد؛ تعادلی میان روایتگری صریح و عقلانی در سازمان ملل، دیپلماسی رسمی در دیدارهای دوجانبه، و پیام روشن اقتصادی برای جهان سرمایه. اما مهمتر از همه، پزشکیان باید هوشمندانه از ظرفیت این سفر برای کاهش تنشها در دو سطح داخلی و خارجی نیز استفاده کند. او باید در این سفر نشان دهد که عقربه حرکت سیاسیاش بر مدار منافع ملی پایدار میچرخد نه حول منازعات جناحی داخلی. او معدل و میانگین خواست ملی و میل عمومی ایرانیان است و اگر موفق شود پیام وحدت، اقتدار، مقاومت، و در عین حال آمادگی برای تعامل شرافتمندانه را منتقل کند، میتواند دستکم بخشی از راهبرد کاهش تنش را محقق سازد.
پزشکیان باید بداند که حضور او در نیویورک و سخنرانیاش در سازمان ملل، از خبرسازترین فرازهای نشست امسال مجمع عمومی است و بازتاب گسترده جهانی دارد. نیویورک فرصتی استثنایی برای ملاقات با دهها رهبر جهان است. رئیسجمهور باید با برنامهای دقیق، بیشترین استفاده را از این دیدارها ببرد و ائتلافهای تازهای بسازد. هرگونه اقدام احساسی یا سخن شتابزده میتواند پیامدهایی گاه دور از انتظار داشته باشد. پزشکیان باید تصویر یک سیاستمدار متین، منطقی، تعاملگرا و در عین حال مقاوم و مقتدر و حافظ منافع ملی را به نمایش بگذارد.
سفر پزشکیان به نیویورک، فقط یک رویداد دیپلماتیک نیست؛ بلکه بزنگاهی است که هم میتواند تصویری تازه از ایران در جهان ارائه دهد و هم میتواند به مناقشات داخلی دامن بزند یا از شدت آنها بکاهد. درست است که دیدارهای متعدد با رهبران دنیا ضرورتی آشکار است اما موفقیت این سفر، الزاماً نه در تعداد دیدارها یا شدت احساسات سخنرانی، بلکه در «میزان اثرگذاری» آن بر سه جبهه اصلی سنجیده خواهد شد: اقناع و اجماعسازی در افکار عمومی جهان به عنوان کشوری در پیشانی مقابله با نسلکشی، تقویت پیوندهای رسمی با کشورهای دیگر و ایجاد ائتلافهای نو، و اعلام آمادگی برای کاهش تنشهای داخلی و خارجی.
اگر رئیسجمهور بتواند میان این سه عرصه تعادل برقرار کند، سفر او به نیویورک نقطه عطفی در تاریخ دیپلماسی ایران خواهد بود. اما اگر فرصت از دست برود، شکافها عمیقتر میشوند و جهان نیز همچنان روایت خود را از ایران پیش خواهد برد.