نورنیوز-گروه بینالملل: دونالد ترامپ در گفتوگو با خبرنگار آمریکایی، مارک لوین، بار دیگر تلاش کرد تا نقش خود در حملات علیه ایران را در قامت یک «قهرمان» جلوه دهد. او با صراحت اعلام کرد: «من کسی بودم که هواپیماها را برای بمباران تأسیسات هستهای ایران فرستادم. من قهرمان جنگ هستم، اما هیچکس این را باور نمیکند.» این جمله بیش از آنکه نشاندهنده قدرت یا اعتمادبهنفس باشد، اعترافی به یک خلأ جدی است: عدم تحقق پیروزی. همزمان، بنیامین نتانیاهو نیز در مصاحبهای دیگر گفت: «ما چه با ترامپ چه بدون او، به ایران حمله میکردیم.» هدف نخستوزیر اسرائیل از این سخن، القای استقلال در تصمیمگیری و برجسته کردن نقش تلآویو بود. اما در حقیقت، این اظهارات نه استقلال که درماندگی را بازتاب میدهد. پرسش بنیادین اینجاست: مگر دستاوردی در کار بوده که حالا بر سر قهرمانی آن اختلاف کنند؟ نزاع لفظی آنها نشان میدهد هیچ فتحی رقم نخورده و آنچه باقی مانده، تلاش برای بازنویسی تاریخ به نفع خودشان است.
جنگی کوتاه، بدون فتح و دستاورد
جنگ ۱۲ روزه آمریکا و اسرائیل علیه ایران با تبلیغات گسترده آغاز شد. آنها وعده داده بودند که توان هستهای ایران را نابود کرده و ایران را وادار به تسلیم بدون قید و شرط کنند. اما پس از نزدیک به دو هفته بمباران و حملات هوایی با حملات متقابل و سنگین ایران مواجه شدند که همه معادلات خام آنها را چه در بخش نظامی و چه در بخش سیاسی و اجتماعی کاملا به هم زد. در این شرایط، واشنگتن و تلآویو برای پایان جنگ به سرعت به سراغ میانجیگری کشورهای عربی منطقه رفتند؛ آن هم کشورهایی که پیشتر تنها نقش حاشیهای در این معادلات داشتند.
این جنگ بهجای دستاورد، نقطهای از شکست مشترک را ثبت کرد. آمریکا و اسرائیل با وجود آنکه دو قدرت اتمی و مدعی توانمندی نظامی و تکنولوژیک بالا هستند، نتوانستند در جنگی که با خدعه سیاسی از تاکتیک غافلگیری نیز بهره بردند توفیقی بدست آورند. در این جنگ ایران نه تنها توانست با بهره گیری از توانمندی کاملا بومی و البته پیشرفته خود ضربات سنگینی را به دشمن وارد کند بلکه با بهره گیری از تاکتیک آفند فعال و مستمر دشمن را از ادامه شرارت پشیمان نمود و نشان داد در برابر ائتلاف دشمنان، توان ضربه متقابل دارد. بنابراین، هر گونه ادعای قهرمانی در چنین جنگی، چیزی جز پردهای تبلیغاتی برای پوشاندن بنبست واقعی نیست.
جدال تبلیغاتی، سقوط اعتبار جهانی
وقتی ترامپ میگوید «هیچکس نمیپذیرد که من قهرمان جنگ هستم»، در واقع ناخواسته اعتراف میکند که اساساً هیچکس ادعای وجود پیروزی در این جنگ را قبول ندارد. او و نتانیاهو بهجای توضیح درباره اهداف ناکام، به جنگ لفظی روی آوردهاند تا مسئولیت شکست را از دوش خود بردارند. ترامپ در حالی که قصد دارد دستور بمباران تاسیسات هسته ای ایران را پیروزی نشان دهد، حاضر نیست به این سئوال پاسخ دهد که چرا باید دنیا این ادعا را بپذیرد؟ نتانیاهو نیز میخواهد ثابت کند حتی بدون ترامپ هم اسرائیل آماده حمله بوده است اما چه کسی می پذیرد که حمله بدون هرگونه دستاورد با پیروزی برابر است؟ این نزاع بر سر «قهرمانی خیالی»، بیش از آنکه اختلافی واقعی باشد، پردهای بر بحران مشروعیت هر دو سیاستمدار است که قصد دارند با دستاورد سازی های خیالی به آن موجودیت بدهند.
اما پیامد این جنگ محدود به نزاع لفظی رهبرانش نبود. در سطح جهانی، تصویر آمریکا و اسرائیل به شدت آسیب دید. افکار عمومی جهان شاهد بود که دو قدرت ادعایی، پس از دوازده روز پرهزینه و پرخطر، دست به دامان آتشبس فوری شدند. نه تنها اهداف نظامی برآورده نشد، بلکه مشروعیت اخلاقی آنها نیز زیر سؤال رفت. اصرار بر «قهرمانی» در حالی که هیچ فتحی در کار نیست، بیشتر به یک نمایش طنز میماند تا تحلیل جدی نظامی.
از این رو، این جنگ بیش از آنکه قدرت آمریکا و اسرائیل را نشان دهد، ضعف ساختاری آنها را آشکار کرد. تهران بدون اتکا به قدرتهای خارجی، صرفاً با ظرفیت داخلی خود ایستاد و نتیجه این ایستادگی، فروپاشی روایت پیروزی دشمن بود. امروز نه تنها در داخل آمریکا و اسرائیل، بلکه در جهان عرب و افکار عمومی بینالمللی، این پرسش بیپاسخ مانده است: چگونه میتوان از «قهرمان» سخن گفت، وقتی هیچ دستاوردی به ثبت نرسیده است؟
نورنیوز