نورنیوز- گروه اجتماعی: جنگ اخیر رژیم صهیونیستی علیه ایران، که با تجاوز مستقیم آمریکاییها وارد مرحلهای جدید شده، نهتنها یک واقعه ژئوپلیتیک، بلکه آزمونی جدی برای ساختارهای اجتماعی، انسجام عمومی، و سرمایه نمادین ملی است. در فضای امنیتی و روانی ناشی از این تهدید نظامی، آنچه بیش از موشکها و پدافندها به چشم آمد، نقش همبستگی اجتماعی در تابآوری ملی بود. لازم است بدون افتادن به دام شعارزدگی و عبارات کلیشهای، نشان دهیم چرا و چگونه انسجام اجتماعی یک متغیر تعیینکننده در توازن بحرانهای نظامی در دنیای مدرن است.
تابآوری ملی با همبستگی اجتماعی
در شرایط صلح، بسیاری از گسلهای اجتماعی – شکاف نسلی، طبقاتی، قومی، مذهبی، یا ایدئولوژیک – در فضای عادی زیست روزمره قابل انکار یا پنهانسازیاند. اما در لحظه بحران، این شکافها یا بهصورت گسست و اعتراضات شدید بروز مییابند یا بهواسطه یک خطر مشترک، به پیوستگی موقت یا پایدار تبدیل میشوند. در جریان حمله نظامی صهیونیستها، جامعه ایران، در سطح ملی، واکنشی یکدست، متعادل و غیرهیجانی از خود نشان داد. نه موج آشوب یا نافرمانی مدنی گسترده شکل گرفت، نه اعتراض به نهادهای دفاعی، و نه حتی ریزش اعتماد فوری در سطوح اجتماعی. این امر نشان داد که برخلاف تحلیلهای مبتنی بر فروپاشی اجتماعی، هنوز ظرفیت همبستگی در شرایط بحرانی فعال است.
همبستگی اجتماعی مفهومی مرکب از اعتماد، احساس تعلق، و آمادگی برای کنش جمعی در موقعیتهای خطیر است. در بحران اخیر، سه منبع عمده برای تولید همبستگی در جامعه ایران قابل شناسایی است:
تجربه تاریخی تهدیدهای بیرونی: ایران در چهار دهه اخیر، بارها با تهدیدهای نظامی، تحریمهای فلجکننده، و عملیات خرابکارانه روبرو بوده است. این تجربه تاریخی، نوعی مصونیت روانی و واکسیناسیون اجتماعی در برابر تهدید ایجاد کرده که مانع از فروپاشی فوری میشود. بهعبارت دیگر، جامعه ایران جنگ را نه یک فاجعه مطلق، بلکه امری آشنا میداند.
رسانههای ملی و شبکههای بومی اطلاعرسانی: در جریان بحران، عملکرد سریع و نسبتاً دقیق رسانهها در شفافسازی رویدادها و انتشار روایت بومی از حملات، موجب شد مردم به سمت منابع بیگانه و تحریککننده کوچ نکنند. همین روایتسازی از بحران، به یکدستی ذهنی در برابر تهدید کمک کرد و از چندپارگی روانی جامعه جلوگیری نمود.
نهاد خانواده و پیوندهای میانی: در لحظه بحران، مردم کمتر به احزاب، سازمانها یا دولت متکیاند. آنچه آنان را در برابر اضطراب محافظت میکند، نهادهای میانی نظیر خانواده، محله، مسجد، گروههای داوطلب، یا فضای مجازی خودمانی است. این حلقههای میانی در ایران، بهویژه در استانهای مذهبی یا مرزنشین، هنوز فعال و زندهاند.
چرا همبستگی در زمان بحران حیاتی است؟
در نظریههای امنیت اجتماعی، تابآوری جامعه برابر تهدید، تابع مستقیم از سطح همبستگی داخلی است. جامعهای که از درون شکسته، چندپاره، بیاعتماد و پراکنده باشد، حتی با بهترین تجهیزات دفاعی، در مقابل حمله خارجی دوام نمیآورد. در جنگ اخیر، یکی از اهداف رسانههای اسرائیلی و اتاقهای جنگ روانی غربی، بازنمایی جامعه ایران بهعنوان جامعهای متزلزل، افسرده، یا در حال فروپاشی بود. اما آنچه در عمل مشاهده شد، خلاف این تصویر بود: صفآرایی آرام اما گسترده مردم در فضای مجازی، پیامهای حمایت از نیروهای مسلح، و حتی مشارکتهای میدانی.
نمیتوان از همبستگی ملی سخن گفت و به نقش ممتاز نخبگان فرهنگی و هنری و ورزشی و علمی در شکل دادن به پویشهای دفاع از ایران و هویت ملی اشاره نکرد. نمونههای قدرتمندی از این پویشها را میتوان سراغ گرفت که ظرف روزهای اخیر با هدایت یا تشویق چهرههای شاخص ملی به راه افتاد و تأثیری چشمگیر در تقویت روحیه و همبستگی اجتماعی و همدلی میهنی داشت. این اقدامات بار دیگر مرجعیت نخبگان ایران را در هدایت و بسیج ملی مردم به نمایش گذاشت.
البته نباید دچار خوشبینی مطلق شد. همبستگی اجتماعی در بحرانها، لزوماً پایدار نیست. اگر حکومتها نتوانند از این سرمایه اجتماعی استفاده کنند، آن را توسعه دهند، یا به نهادهای اجتماعی مشروعیت بیشتری بدهند، این همبستگی بیشتر شکل واکنشی و مقطعی دارد؛ نه نهادی و ساختاری. جامعهای که پس از هر بحران به حال خود رها شود، ممکن است در بحران بعدی، از همان ظرفیتی که روزی نقطه قوت بود، بهرهای نبرد.
اگرچه همبستگی اجتماعی در برابر حمله نظامی، عنصری تعیینکننده در امنیت ملی است، اما این همبستگی یک منبع تجدیدناپذیر نیست. در صورتی که پس از بحران، مطالبات جامعه برای شفافیت، عدالت، کارآمدی و انسجام حاکمیتی نادیده گرفته شود، سرمایه اعتماد عمومی فرسوده خواهد شد. در شرایطی که ایران با جنگ اطلاعاتی، حمله سایبری، ترورهای هدفمند، و تحریمهای چندلایه مواجه است، هیچ سلاحی مؤثرتر از یک جامعه همدل، منسجم و آگاه نخواهد بود. نه موشک، نه هواپیمای بدون سرنشین، و نه سامانه پدافندی، بهتنهایی نمیتواند کشوری را از بحران نجات دهد؛ آنچه کشور را نجات میدهد، «وحدت در دل تفاوت» است.
اکنون با ورود رسمی آمریکا به جنگ مستقیم با ایران، به نظر میرسد تحکیم همبستگی ملی و انسجام اجتماعی، ضرورتی مضاعف پیدا کرده است. جبههی متحد دشمن، امیدوار است به موازات جنگ نظامی، منازعات داخلی اجتماعی نیز به شکلگیری خاکریز جدید جنگ در درون جامعه ایران منجر شود. ایرانیان اما نشان دادهاند که در لحظات خطیر و موقعیتهای بغرنج، رفتاری عقلانی و منطبق با منافع ملی دارند و بدخواهان را ناکام خواهند گذاشت. شرط استمرار این پیروزی، تقویت مستمر انسجام اجتماعی و همبستگی ملی است.