نورنیوز-گروه فرهنگی: وقتی جهان بیرون در هم میشکند و ویرانی بر دیوارهای زندگی میکوبد، ذهن انسان به شکلی غریزی بهدنبال نشانهای از نظم میگردد؛ به تکهای از تکرار، به لحظهای پیشبینیپذیر. صرف صبحانهای ساده در زمان همیشگی، قدمزدن کوتاه در دل سکوت صبحگاهی یا حتی نشستن پشت میز کار، ولو بیانگیزه، به روانِ سرگردان، لنگری از معنا میبخشد. روتین، نه عادتی بیروح، که آیینی برای بازپسگیری اختیار در دل آشوب است.
تماس انسانی؛ صدای دل در هیاهوی بحران
در هنگامهای که صداها از جنس انفجار و فریاد است و همه چیز ناگهان سخت و پراسترس میشود، شنیدن صدای یک دوست یا یک کلام مهربان میتواند خیلی آرامشبخش باشد. یک حرف کوتاه، یک دست گذاشتن آرام روی شانه، یا حتی یک خنده ساده و بیدغدغه، مثل دارویی است که دل و ذهن خسته را آرام میکند. ارتباط با دیگران، درمانی خاص و بیهمتاست که باعث میشود احساس کنیم هنوز جای امنی داریم و تنها نیستیم.
پرهیز از التهاب مستمر؛ سکوتی که درمان است
در عصر بمباران خبری، جایی که هر تصویر، انفجاری در ذهن مخاطب میآفریند، گریز از طوفان اخبار، حکم حفاظت از روح را دارد. ذهن انسان، برخلاف ادعای ظاهرش، ظرفیت بیپایانِ درد ندارد. پرهیز آگاهانه از تحلیلهای تلخ، تصاویر تکاندهنده و گفتوگوهای آغشته به خشم، ضرورتی است برای آنان که مسئولیت مراقبت از خود و دیگران را بر دوش میکشند.
کودکان؛ تجسم امید، آینههای بیفریب زیستن
کودک در میانه جنگ، تنها موجودی است که هنوز میخندد، هنوز سؤال میپرسد و هنوز بازی میخواهد. در حالی که دیوارها ترک برداشتهاند، کودکان با یک مداد رنگی، جهان را دوباره رنگ میزنند. بزرگترها اگر دل به بازی و قصه آنها بدهند، نه فقط کودک را نجات میدهند، بلکه در آینه نگاهش، بار دیگر طعم زیستن را درمییابند. کودکان معجزه خاموشاند؛ آنجا که امید فراموش شده، نفسشان تداعی بهار است.