نورنیوز-گروه سیاسی: در مواجهه با پوشیدن لباس بنّایی رییسجمهور و ساختن مدرسهای در اهواز دو رویکرد را شاهد بودیم؛ دسته اول دوستانی با یادآوری خاطراتشان از احمدینژاد (که مرزهای پوپولیسم را معنایی دیگر بخشید) و هراس از تکرار همان مسیر. دسته دوم دشمنان داخلی و خارجی که با برجسته کردن قیمت دلار و گرانیها، وظیفه پزشکیان را نه بنایی که رسیدگی به وضع مملکت میدانند. اما من خوشبینانه با کنار هم گذاشتن سخنان دکتر پزشکیان در مدرسه البرز پیرامون نحوه مواجهه جدید با آموزش مدرن و واقعه بنایی مدرسه اهواز به این فکر میکنم که خوشبختانه بالاترین مقام اجرایی کشور، ریشه مشکلات کشورمان را متوجه شد: آموزش و پرورش.
اما سخنی چند با دکتر پزشکیان:
۱- ارتباط با نسل جدید، زبان جدیدی را میطلبد. زبانی که نسل سیاستگذاران (حاکمان) و مجریان (معلمان) آشنایی چندانی با آن ندارند یا حتی آن را کتمان میکنند و همین موضوع باعث قطع ارتباط شده است. رجوع کنیم به فیلمها، موسیقیها، بازیهایی که دنیای مدرن برای نسل جوان و نوجوانش تولید میکند و خلأ چنین ارتباطی در ارتباط بین حاکمیت ایران و نسل جوانش. از کلاسهای درس در مدارس که خالی از هرگونه تعامل دوطرفه بین شاگرد و معلم است گرفته تا بستر جامعه که انواع سختگیری به سلیقه نسل جدید میشود. طبیعتا پیشنهاد راهکاری اجتماعی برای بهبود ارتباط حاکمیت و نوجوانان هدف این نوشته نیست پس بهتر است روی مدارس متمرکز شویم.
۲- کتابهای درسی فاقد همه عناصری است که خوشایند دانشآموز است. اصرار حاکمیت بر ادامه همان مسیری که تاکنون پیموده باعث ورشکستگی فرهنگی خواهد شد. قابل درک است که هر کشوری اولویتهای فرهنگی و سیاسی خود را دارد که با ظرافتهای لازم، در کتب درسیاش میگنجاند. اما پیشنهاد میشود به روشی اندیشید که میتوان از ترکیبی از متخصصان امر آموزش، نسل جدید و نمایندگانی از حاکمیت در مورد تغییر متن کتب درسی امیدوار به بهبود بود.
۳- والدین به عنوان اصلیترین مشتریان مدارس نگرانیها و خواستههای خود را به بدنه آموزش و پرورش تحمیل میکنند. متاسفانه آنها موفقیت فرزندانشان را در گرو انتقال بهتر محفوظات و کسب رتبه بهتر در کنکور برای ورود به دانشگاه میدانند. حال آنکه برای رسیدن به جامعهای توسعه یافته به شهروندان خردمندی نیاز داریم که مهارتهای زندگی را بدانند. هر مشکلی را که در جامعه شاهدیم ریشه در مدارس دارد و این موضوع ناشی از تلقی غلط والدین از مدارس و تن دادن حاکمیت به این تلقی است. مدارسی که پیروزی را در شکست دیگران میداند و شاد بودن را در پیشی گرفتن از رقیبان. کار گروهی را نمیداند، تفکر نقاد را نمیشناسد، مطیع بودن را در مدارس تمرین کرده و از تفکر سیستمی غافل بوده است. حال اگر به این نقد باور داشته باشیم آیا ابزار لازم برای اجرای این هدفگذاری را داریم؟ آیا تریبونهای عمومی و رسمی برای والدین در مسیر درست سیاستگذاری و فرهنگسازی کردهاند؟ یا با برجسته کردن کلماتی همچون نخبه آنها را برای تلاش در جهت نخبهپروری فرزندشان تحریک و تشویق میکنند؟
۴- بیشتر از هر زمان دیگری در مدارس به تسهیلگر نیاز داریم نه معلم. وظیفه معلم انتقال اطلاعات است در صورتی که وظیفه تسهیلگر کمک به کشف توسط دانشآموز. معلم در وظیفه ذاتی خویش به جای درک نیاز مخاطب (دانشآموز) تلاش میکند به انواع روشها (تشویق یا تنبیه)، دادهها را به ذهن دانشآموز منتقل کند. در صورتی که تسهیلگر تلاش میکند با آماده کردن بستری مناسب، دانشآموزان را به کشف آنچه نیاز دارد ترغیب کند. در سیستم سنتی آموزش، دانشآموز در مقابل سیستم آموزشی ایستاده و دایما سوال میکند: این درس به چه درد زندگی من میخورد؟ اما در سیستم تسهیلگری دانشآموز، خود کشف میکند که هر درس چه کاربردی در زندگی او دارد. در روش تسهیلگری مهارتهای ارتباطی را میآموزد و در روش سنتی، تسلیم بودن در محضر معلم را.
۵- فرض کنیم که با انواع روشها و ترغیبها و مشوقها، بخش خصوصی یا خیرین را مجاب به ساختن مدرسه کردیم اما سوالات زیر اساسی است: آیا شهریههای مصوب فعلی پاسخگوی هزینه ساخت و اداره مدرسه هست؟ دانشگاه فرهنگیان به عنوان متولی تامین معلم، چقدر به تسهیلگری باور دارد و چقدر در پرورش معلمان با کیفیت موفق بوده است؟ چقدر تسهیلگر در کل ایران داریم و اساسا «تسهیلگری» با نگاه ایدئولوژیک حاکم بر آموزش و پرورش همراستاست؟ درصورتی که آموزش را رایگان و برای همه اقشار جامعه و مطابق عدالت آموزشی بدانیم، با چنین نگاهی، بخش خصوصی حاضر است ورود کند؟ چقدر به اقتصاد آموزش و پرورش باور داریم و با دستمزد ناشی از نگاه عدالت محور به آموزش، آیا قادریم مشتاقانی توانمند را جذب مدارس کنیم که به راحتی میتوانند چند برابر بیشتر را خارج از مدرسه و در سایر مشاغل کسب کنند؟ آیا هراس نداریم که با اصرار بر چرخه معیوب فعلی آموزش، سن مهاجرت را به نوجوانی کاهش دادهایم؟ برای اصلاح این وضعیت از کجا باید آغاز کرد؟
شادمانم که دکتر پزشکیان با باوری قلبی و اقدامی نمادین به بنّایی برای ساختن مدرسه روی آورده اما گام بعدی ایشان ضرورتا توجه به نکات و سوالات اساسی فوق است. تردیدی نیست که هر سیستم حکمرانی، نگاهی متناسب با نیازهایش به آموزش و پرورش دارد اما بررسی دقیق فعلی وضعیت علمی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران نگرانیهایی را برمیانگیزد که بهتر است در سریعترین زمان ممکن برای اصلاح مسیر آموزش و پرورش، راهحلی خردمندانه یافت.
*مدیر و هم بنیانگذار مدرسه اقتصاد