نورنیوز-گروه سیاسی: در کنار این نیز، موضوعِ «ترس از مذاکره و هشدار به دولت» در طیف منتقدان دولت فعلی از تریبونهای آنها شنیده میشود. البته منتقدان دولت تلاش میکنند، اصل مذاکره بهخصوص با رقبا و کسانی که در مقام مخاصمه با ایران هستند را به یک تابو تبدیل کنند و از آن به عنوان یک فعل خبیث نام میبرند. به تصور من اولاً مذاکره، پایه حل اختلاف و رفع سوءتفاهم است و بنای عقلایی و جهانی زندگی مشترک شهروندی در همه تاریخ بشری میباشد. ثانیاً مذاکره، طریقیت دارد؛ به این معنا که اگر مذاکره ما را در فرآیند تامین منافع ملی کمک بکند حتماً باید از ابزار گفتوگو استفاده کرد. اگر این مبنای عقلی را به رسمیت بشناسیم، مذاکره ابزاری برای تامین منافع کشور، ملت و آحاد مردم است.
کسانی که از منظر بیمسئولیتی، مسئولان نظام را به مقاومت در برابر گفتوگو دعوت میکنند، اساساً درک درستی از سیاست ندارند و تامین منافع مردم برای آنان اهمیت ندارد. ما در یک مقطع زمانی بسیار کلیدی و حساس قرار داریم که در جهت تامین منافع مردم و رفع مشکلاتشان از هر فرصت و بهانهای باید استفاده کنیم تا در جهت تحقق منافع ملی، قدمی به نفع ملت و کشور برداریم. با توجه به این حقیقت مسلم که شرع و قانون، تکالیف مهمی را به دوش مسئولان برای ایجاد آرامش و ارتقای زندگی ملت گذارده، نهادهای مسئول در دولت و مقامات فراتر از دولت که در این زمینه، ماموریت و مسئولیت دارند باید به جِد تلاش کنند و نباید خودشان را بیتفاوت نشان بدهند.
من جزو کسانی هستم که اصل مذاکره را به عنوان ابزار تحقق اهداف ملی به رسمیت میشناسم و تصور نمیکنم «مذاکره بماهو مذاکره» به روشی که در دوران آقایان احمدینژاد و جلیلی تعقیب میشد، موضوعیتی داشته باشد. به عقیده من اصل تامین منافع ملت، موضوعیت دارد و مذاکره ابزاری است برای تحقق موضوع مصالح کشور.
در رابطه با وضعیت فعلی در فرآیند مذاکرات، مقامات باید هدفگذاری کنند، جهت دستیابی حداکثری منافع خودشان با رقیب مذاکره خواهند کرد، ما هم باید منافع حداکثری و حداقلی کشور و مردم را تعریف کنیم و بر سر مذاکره به صورت مستقیم یا غیرمستقیم برای هدف تعیین شده خود تلاش کنیم.
اگر به منافع حداکثری دست پیدا کردیم به مذاکرهکنندگان و کارگزاران دیپلماسی دستمریزاد خواهیم گفت و اگر به منافع حداقلی دست پیدا کردیم که نتایج مشروع و مورد توافق مسئولان و در جهت تامین منافع مردم، مقبول خواهد بود. بدیهی است اگر در فرآیند مذاکره مصالح ملی حاصل نشد، میز مذاکره را ترک خواهند کرد و این داستان یک بار برای همیشه نیست و بنا به اقتضائات زمان میتواند تکرار شود.
هر بار باید این واقعیت را برای رویکرد سیاسی خود در عرصه جهانی به کار گیریم. به عنوان مثال در مقاطعی، ادامه مذاکرات منافع مردم را تامین نمیکرد و آن را متوقف کردیم. ممکن است در زمانی دیگر برای کسب مطالبات مدنظر مردم باید مذاکرات را مجدد به کار گیریم و داستان گفتوگو را سیاهوسفید نکنیم.
از سوی دیگر، آقای لاریجانی از چهرههای سیاستورز برجسته کشور است و میتواند با مواضع واقعبینانه در مذاکرات خوب بدرخشد. ایشان در دورهای دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور بودند و علیالقاعده اگر رهبری و رئیسجمهوری، وی را در این سمت منصوب کنند و اقدامی در این باره صورت بگیرد، حضور ایشان در گفتوگوها موثر واقع میشود و میتواند روند مذاکرات را مناسبتر پیش ببرد.
در وضعیت فعلی مسائل همه متوقف به بازگشت به میز مذاکره شده و شورای عالی امنیت ملی هم کاری نمیکند. اگر اراده رهبران سیاسی از عالیترین مقام، یعنی رهبر معظم انقلاب تا رئیسجمهور و دیگر اعضای شورای عالی امنیت ملی مبنی بر تعدیل رفتارها و موضعگیریهای رادیکال قبلی و رفع مشکلات باشد، باید از ظرفیت و توانمندی افرادی همچون آقای لاریجانی استفاده کرد.
حضور وی میتواند در این زمینه به دولت و کشور کمک کند. البته مهم نیست مسئولیت مذاکرات به دست وزارت خارجه باشد یا شورای عالی امنیت ملی، مهم این است که مذاکرهکنندگان واجد صلاحیتهای کافی باشند. در دولت آقای روحانی ظرفیت توانمندی مانند آقای ظریف در پست وزارت خارجه قرار گرفته بود و ظرفیت گفتمانسازی ایشان در پیشبرد منافع ملی، موفقتر از حضرات دیگر بود. امروز هم وجود آقای عراقچی و تختروانچی در همین راستا بسیار موثر است. مساله رفع تحریم و مذاکره با آمریکا از مقولات فراگیر و چندوجهی است و مرتبط با مجموعهای از ظرفیتهای سیاسی، امنیتی و نظامی کشور است، چه ماموریت بر عهده وزارت خارجه باشد و چه بر دوش شورای عالی امنیت ملی، هر دو نهاد نسبت به یکدیگر نیازمند هستند.
اگر وزارت خارجه محور مذاکرات شد، دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی باید همکاری تمامعیاری با دولت داشته باشد. اگر این ماجرا بالعکس هم رخ داد، وزارت خارجه ابزار و کارگزار بسیار تعیینکننده و توانمندی است که در خدمت سیاستها خواهد بود.