نورنیوز گروه فرهنگی: پیش از هر چیز بر خود لازم میدانم درگذشت تأسف بار شاعر بزرگوار، مرحوم آقای محمدعلی بهمنی را به جامعه ادبی ایران تسلیت بگویم. این فقدان، برای فرهنگ ایران، خسارتی بزرگ است و کاروان شعر این سرزمین با مرگ بهمنی، هنرمندی شاخص را از دست داد که جبرانش مطلقا آسان نیست. در خصوص جایگاه ایشان در شعر معاصر پارسی باید گفت که در بین شعرای غزلسرای معاصر، مرحوم محمدعلی بهمنی شاعری برجسته، ماندنی و تاریخ ساز بود. این صفات را با دقتی تمام به کار می برم و بر این باورم که او هم مقامی رفیع در غزل معاصر دارد؛ هم نامش در تاریخ شعر ایران، جاودانه خواهد ماند؛ و هم در ساخت عمارت شعر معاصر فارسی، نقشی دوران ساز داشت. نام محمدعلی بهمنی در حوزه غزل در کنار شعرای شاخصی نظیر مرحوم نوذر پرنگ، سیمین بهبهانی و دیگران قرار میگیرد. ما البته غیر از غزلسرایان حرفه ای که اصلی ترین حوزه هنرنمایی شان غزل بوده است شاعران شاخصی هم داشته ایم که گاهی به ندرت غزل هم گفتهاند و حقا غزل های بسیار خوبی هم آفریده اند. مثلاً مرحوم رعدی اذرخشی یکی از همین شاعران است که اشتهاری به غزلسرایی ندارد اما یکی از زیباترین غزل های معاصر از اوست که میگوید:
خوش است ناله نای و نوای زیر و بمی/ دمی خجسته و در صحبت خجسته دمی
زسبزه فرشی و از سرو سایبانی سبز/ زمی سبویی و از ابر نوبهار نمی
این غزل یکی از زیباترین غزل های معاصر فارسی است. محمد علی بهمنی چه در قیاس با شاعرانی که به غزلسرایی مشهورند مثل سیمین بهبهانی و حسین منزوی، وچه در میان شاعرانی که ندرتا غزل سروده اند مثل رعدی آذرخشی، شاعری نازک خیال و مضمون پرداز بود. یک شاعر آنچه را که در وجودش می جوشد به بهترین و ادیبانه ترین و خیال انگیزترین شکل ممکن، بیرون میریزد. شاعری دوران ساز و ماندگار است که دقیقا بداند مضامین را در چه قالب و کدام لفظ و تعبیر بگنجاند تا مؤثرتر باشد. مثلاً علت موفقیت شاملو در لختی از اشعارش توجه به باستانگرایی است. مثل در شعر مشهوری میگوید:
میوه بر شاخه شدم، سنگ پاره بر کف کودک، اگر پناه دهد از گزند خویشتنم، چنین دست تطاول به خود گشاده منم
پیداست که اگر ما الفاظ و تعابیر را برداریم و کلماتی امروزین به جایشان بنشانیم، دیگر چیز چندانی از این شعر باقی نمیماند. غرض اینکه شعر شامل مفهومی در ورای خویش است اما لفظی که در تن شعر است نیز باید مهندسی شود. شعر شاعران شاخصی مثل مرحوم بهمنی طوری است که اگر یک آجر از ساختمان شعرشان کم شود تمام آن فرو میریزد. خود مرحوم بهمنی میگفت من در شعر گفتن تابع درونیات خویش هستم. او مخالف تابعیت شاعر از مضامین القایی بود. چون عقیده داشت شعر، خویشتن خویش شاعر را نمایان میکند. بهمنی به دلیل اشعار بسیار نغر و خوش مضمون و خوش لفظش، در ارتقای غزل فارسی سهمی غیرقابل انکار دارد؛ به نحوی که میتوانیم او را از قله های غزل معاصر بدانیم و در کنار کسانی همچون نوذر پرنگ بنشانیم با این تفاوت که ایشان بر خلاف مرحوم پرنگ اهل انزوا نبود در صورتی که مرحوم پرنگ با این که فرد گوشه گیری بود شعرش تا آسمان بالا میرود. این ابیات از نوذر پرنگ، غوغای لفظ و معنی است:
میگذشت از سر بازار سحرخیزان دوش/پیرخورشیدگران شب شکن آینه پوش
من ز هنگامه قامت چه بگویم میبرد/ پیر ما مژده صد صبح قیامت بر دوش
گفتم ای معنی جان طرف طراز سخنت/باز کن گوشه حرفی به من راز نیوش
نفسی خرج صفا کرد و تراوید چو نور/ عرق آیه گل از سخن عطر فروش
نشنوی شیون افتادن مهتاب در آب/ تا چو یاس از در و دیوار نیاویزی گوش
سخن آخر این که شعر فارسی پس از بهمنی و پس از هر شاعر دیگری، به راه خود ادامهه خواهد داد زیرا قائم به شخص نیست. شعر رستاخیز کلمات است و وقتی این رستاخیز برپا شد هر کدام از شعرا بسته به ارتباط روحی و درونی خود که با نفس شعر دارند میتوانند شعر فارسی را ارتقا دهند. من نام تعدادی از شعرای غزل سرای پارسی معاصر نظیر ممدعلی بهمنی، سیمین بهبهانی، هوشنگ ابتهاج و دیگران را در کتاب خود تحت عنوان«غوطه در مهتاب» آوردهام و در باب شعر شگفت زنده یاد محمدعلی بهمنی به تفصیل سخن گفته و تحلیل کرده ام. او از نام آوران و نوآوران غزل معاصر ماست و با مرگش، شعر فارسی یکی از بزرگترین غزلسرایان خود را از دست داد.

* استاد علی موسوی گرمارودی
نورنیوز