نور نیوز-گروه فرهنگی: این یک واقعیت مسلّم تاریخی است که بسیاری از کشورهای منطقه، همواره از روندهای گوناگون اصلاحی در ایران متأثر بودهاند. در این میان انقلاب مشروطه ایران که در سال 1285 شمسی (1905م ) رخ داد به گواهی تحلیلگران داخلی و خارجی اثرات عمیقی بر محیط سیاسی خاورمیانه نهاد.
درست است که پیش از این حرکت، جنبش مشروطه ژاپن، و نیز نهضت تنظیمات در امپراطوری عثمانی شکل گرفت اما نباید این نکته را فراموش کرد که اولاً نهضت مشروطه ژاپن در شرق آسیا رخ داد که قرابتی با خاورمیانه ندارد؛ و ثانیاً نهضت تنظیمات عثمانی مربوط به جهان اهل تسنن بود. با این حساب ایران از یک سو تنها کشور شیعی و از سوی دیگر اولین کشور خاورمیانه است که انقلابی تحت عنوان مشروطه در آن به وقوع پیوست و از این جهت الهام بخش بسیاری از جنبش ها و انقلابات منطقه شد.
در تقسیمبندی عالمان علم سیاست، انقلاب ها به دو دسته انقلابهای موفق و کامیاب و ناموفق و ناکام تقسیم می شوند. اگر از این منظر به انقلاب مشروطه بنگریم خواهیم فهمید که هدف اصلی انقلابیون برقراری عدالت به همراه امنیت، حاکمیت قانون و محدود شدن قدرت پادشاه حاکم بود. به این اعتبار، بازگشت موج استبداد در دوره محمدعلی شاه، و پس از آن دوران شانزده ساله استقرار دیکتاتوری رضا شاه، مشروطه را به انقلاب یا جنبشی ناکام و ناموفق شبیه می کند. مشروطه از این جهت که نتوانست حاکمیت مردم و قانون را نهادینه کند و به پادشاهی دودمان پهلوی منجر شد به اهداف خود نرسید و ناکام ماند. علل و عوامل این ناکامی را میتوان در مواردی همچون اعمال نفوذ بیگانگان در فرایند پیروزی انقلاب، ناهماهنگی و ناهمفکری نیروهای دخیل در نهضت، فرهنگ استبدادپذیری ایرانیان، و نیز از بین رفتن بسیاری از مجاهدان و رهبران اصیل جریان مشروطه تا دوره دوم بازگشت استبداد در عصر رضاشاهی جست و جو کرد.
روشنفکران هوادار مشروطه نظیر محمدعلی فروغی (که خود و خانواده اش، دو دوره پیش و پس از قاجاریه را از نظر سیاسی به خوبی درک کرده است) محمدتقی بهار و نصرت الدوله فیروز با توجه به شرایط جهانی پیش آمده و نیز الهام از تفکرات حامل ایده دولت مرکزگرا به سمت واگذاری اداره دولت مرکزی ایران به یک فرد نظامی مقتدر سوق پیدا کردند.
به عبارت سادهتر وقوع جنگ جهانی اول و ظهور ایدههای شبهفاشیستی و مرکزگرا به همراه اجماع روشنفکران حامی و حامل ایده سلطنت مشروطه در مجامع نیمه مخفی نظیر(کمیته آهن) منجر به این شد که در پایان عصر احمدشاهی با وجود تلاش های صورت گرفته توسط عدهای از روشنفکران و بخشی از روحانیت، انقلاب مشروطه انقلابی ناکام باقی بماند زیرا با وجود اننقال قوانین و بخشی از میراث مشروطه به عصر پهلوی، بنیاد و آرمان های این انقلاب با دیکتاتوری رضاشاه دچار خدشه شد و اهداف انقلاب مشروطه را که شامل حاکمیت مردم و قانون و نیز عدالت بود عقیم گذاشت.
انقلاب مشروطه شاید به دلیل شکل گرفتن در دوران خاصی از تاریخ ایران (آغاز چالش سنت و مدرنیته) از پارادوکسی بیمارگونه رنج میبرد؛ به نحوی که از جهاتی می توان آن را جنبشی ناکام دانست، اما از جهاتی دیگر، انقلابی ناتمام است. مشروطه، فارغ از نتایج و سرنوشتی که پیدا کرد رخدادی بسیار مهم و خطیر در تاریخ آگاهی و بیداری ایرانیان است به نحوی که برخی از صاحب نظران، تاریخ فکری و سیاسی ایران را به دو دوره قبل و بعد از مشروطه تقسیم کرده اند.
با این حال چنین رخداد بی بدیلی از جهاتی ناکام بود چون به اهدافی که تعریف کرده بود دست نیافت و خیلی زود ، یک پادشاه مستبد میراثدار آن شد. اما این نهضت یا انقلاب، به جهاتی دیگر نه یک انقلاب ناکام بلکه انقلابی ناتمام بود چرا که اگرچه نتوانست به اهداف خود برسد اما مسیری را گشود که راه توسعه و ترقی ایران است و می خواهد حاکمیت مطلق مردم بر سرنوشت خود را محقق کند و قانون را به جای اراده سلطان بنشاند.
مشروطه در این مسیر گام هایی برداشت اما کار نیمه تمام ماند. ظهور حرکت های رهایی بخش که با رویکردهای دین مدارانه یا ملی گرایانه شکل گرفت تداوم آن راه ناتمام به حساب می آید. در این تلقّی، وقوع انقلاب اسلامی ایران، در واقع شکل نوسازی شده ای از خواسته های دوران مشروطه بود.
بنابراین می توان از مشروطه تا امروز خط متجانسی از تحولات فکری و سیاسی را سراغ گرفت که هرچند در مقاطعی، منقطع شد اما در مجموع یک ماهیت واحد داشت. در این امر واحد، میل به پیشرفت، در کنار آرمان هایی چون عدالت خواهی، قانون گرایی، حاکمیت مردم، وجود دارد. انقلاب اسلامی این آرمان ها را ذیل تفکری که ایرانیت و اسلامیت را تلفیق کرده بازخوانی کرد و ضمن تعامل با تمدن غربی، در پی بازسازی هویتی نوین است.
نورنیوز