شناسه خبر : 180914
تاریخ انتشار : یکشنبه 17 تیر ساعت 15:30
چرا کلید کاخ ریاست‌جمهوری از دست اصولگرایان افتاد؟

«نورنیوز» بررسی می‌کند؛

چرا کلید کاخ ریاست‌جمهوری از دست اصولگرایان افتاد؟

«شکست، یتیم است» و حال به سیاق این مثل معروف و سنت مألوف، اصولگرایان در میانه خشم و تألم، انگشت اتهام را به این‌سو و آن‌سو نشانه گرفته و دنبال یافتن مقصر هزیمت در رقابتی هستند که پیشاپیش خود را پیروز بلامنازع آن می‌دانستند. احتمالا هفته‌ها این پرسش در محافل سیاسی و رسانه‌ای می‌چرخد که چرا کلید کاخ ریاست‌جمهوری از دست اصولگرایان افتاد؟

نورنیوز-گروه سیاسی: سوال‌های ساده، لزوما جواب‌های سهل و آسانی ندارند؛ به‌ویژه در آوردگاه چندلایه و چندوجهی انتخابات با بازیگران و ذی‌نفعان متعدد و پیچیدگی‌های پیداوپنهانی که اجزاء و اعضا را به هم پیوند می‌دهد.

سرراست‌ترین پاسخ در تبیین شکست اصولگرایان، پافشاری یک نامزد و عدم انصرافش به نفع «دیگری» عنوان شد؛ البته منظور از آن دیگری، «محمدباقر قالیباف» بود که قاطبه تشکل‌ها، نهادها، ریش‌سفیدان و چهره‌های متنفذ اصولگرا دل در گرو توفیق او نهاده بودند.

از منظر شیوخ و استخوان‌خردکرده‌های اصولگرا، قالیباف تمام آنچه بایسته و شایسته ریاست‌جمهوری است را یکجا دارد و با داشتن مغناطیس لازم برای جذب آرای عمومی ، توش‌وتوان مدیریتی برای اداره کشوررا هم دارد. از این چشم‌انداز، پشتیبانی مجمع‌الجزایر اصولگرایی، شرط لازم و کافی پیروزی قالیباف بود، اما «سعید جلیلی» و حواریونش دچار خطای نابخشودنی «لجاج» شدند و با انانیت، حرمان چهارساله را به اصولگرایان تحمیل کردند. از همین رو ساعتی بعد از اتمام پیکار مغلوبه ریاست‌جمهوری چهاردهم، زبان‌ها به طعن و نکوهش نامزد بازنده گشوده شد.
هرچند نمی‌توان چشم خود را بر منفعت‌جویی رئوس و برتری‌طلبی بدنه ستادی هر دو نامزد اصولگرا پیش از انتخابات بست که سایه سنگین، متشنج و دلسردکننده‌اش را روی راند نهایی رقابت‌ها انداخت، اما در عین‌حال نمی‌شود از آنچه پیش از این تکروی ناشیانه، اتمسفر رقابت‌ها را تغییر داد، غفلت کرد؛ از جمله خطای شناختی و اشتباه‌های محاسباتی اصولگرایان.

 کالبدشکافی نتیجه انتخابات از یک سوال بدوی‌تر شروع می‌شود و آن اینکه چرا اصولگرایان فرض اصلی را بر این قاعده گذاشته و استوار کرده بودند که رقابت راحتی پیش‌رو دارند و تنها شرط پیروزی، یک‌کاسه‌کردن نامزدهای‌شان است؟ اصولگراین در این تصور بودند که رونمایی از یک گزینه واحد و مورد وفاق، مانند روشن‌کردن یک کلیدبرق، سیل آراء را به سبد این اردوگاه سرازیر می‌کند. بر اساس آنچه از ظواهر امر برمی‌آید، شهادت آیت‌الله رئیسی برای اصولگرایان حامی او به‌معنای پایان دولت سیزدهم نبود و از آنجا که سانحه‌ای دردناک، مأموریت چهارساله رئیس‌جمهور شهید را ناتمام گذاشت، ادامه دولت وی را بدیهی و طبیعی تلقی می‌کردند.

آنچه به این تلقی دامن زد، حضور گسترده مردم در مراسم تشییع و یادبود رئیس‌جمهور و همراهان‌شان و احساسات برانگیخته و متألم شهروندان بود که در خیال اصولگرایان با آراء انتخاباتی برابر می‌نمود. انتخاب شعار «ادامه راه شهید رئیسی» از سوی چهار نامزد اصولگرا علاوه بر اعتقادات قلبی احتمالی و مشی مطلوب مدیریتی، در این انگاره ریشه داشت.

خطای شناختی اصولگرایان نادیده‌گرفتن این واقعیت بود که شناخت جامعه از آیت‌الله رئیسی محصول و مرهون دست‌کم دو دهه مدیریت در شئون مختلف اجرایی و قضایی و سه سال ریاست‌جمهوری بود و این اردوگاه برای معرفی چهره جایگزین رئیس‌جمهور شهید 20 سال فرصت نداشت.

عامل دیگر، تمایز شخص شهید رئیسی با دولت شهید رئیسی بود که اگرچه تلاش بسیار شد تا مانع از شکل‌گیری این افتراق شوند، اما دیوار میان رئیس‌جمهور سابق و دولت مبتوعش در افکار عمومی خیلی زود بالا آمد؛ به‌ویژه که اعضای کابینه دولت سیزدهم در روند نام‌نویسی و بررسی صلاحیت‌ها نتوانستند جامعه را مجاب کنند که تنازع‌ و ولع‌شان برای فتح پاستور از سر تشنگی خدمت است و نه شیفتگی قدرت. به این ترتیب بود که در اذهان شهروندان، شهید رئیسی شیرازه و شاکله گفتمانی بود که بعد از فقدانش چندپاره شد.

انگاره دیگری که اصولگرایان را به اشتباه انداخت، رویای وفاق میان دوسوی ازهم‌گریزان و متنافر جریان اصولگرا با دم مسیحایی بزرگان و ریش‌سپیدان بود.

اینرسی هر دو نامزد اصلی این جریان به سوی بدنه ستادی یا تشکل‌های حامی‌شان از یک‌طرف و تخاصم مزمن و ریشه‌دار حلقه‌ نزدیکان جلیلی و قالیباف، از سوی زعمای وحدت، اجماع سهل و ‌ممتنعی بود که باعث شد در آستانه انتخابات به جای منازعه اصولگرا-اصلاح‌طلب، با دوگانه سرداران_ سربازان غافلگیر شوند. نوخواستگانی که از پهلوی چپ اصولگرایان متولد شده و در زمانه حاصلخیز ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد پا گرفته و در دولت سیزدهم ریشه‌های چسبناک خود را به مناصب و مسئولیت‌ها دوانده بودند، نه تنها به شیخوخیت تن ندادند بلکه حتی حاضر نبودند در مبارزه و دستاوردهایش، شریک داشته باشند. نتیجه اینکه طناب‌کشی چنارها و پاجوش‌ها به انتخابات ریاست‌جمهوری هم کشید و ریسمان وحدت را در آستانه نخستین دور رقابت پاره کرد.

غفلت بزرگ‌ اصولگرایان، چشم‍پوشی بر روند و نتیجه انتخابات مجلس شورای اسلامی بود که فقط سه ماه قبل از آغاز انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار شده و زنگ‌های هشدار را علاوه بر پاجوش‌ها، درباره خطوط مختل ارتباطی اصولگرایان و بدنه اجتماعی‌شان به صدا درآورده بود. صدایی که در سرمستی تکثر نامزدهای این جریان در مناظره‌ها در رزمگاهی پرچالش، امدادهای رسانه‌ای و وعده‌های نخ‌نماشده گم شد و بامداد روز شنبه 16 تیرماه ناقوس شکست اصولگرایان با صدایی بلند در ساحت سیاست به صدا در آورد.
تجربه ناکامی اصولگرایان در این انتخابات که هزینه های سنگینی برای آنها به همراه داشت، می تواند سرمشق جدیدی برای کنشگری آنها در عرصه بسیار پیچیده سپهر سیاسی ایران باشد.

 


نورنیوز
نظرات

نام و نام خانوادگی

آدرس ایمیل

نظر شما

X
آگهی تبلیغاتی