نورنیوز-گروه فرهنگ وجامعه: "صبح اعدام" یکونیم ساعت آخر زندگی طیب حاجرضایی و اسماعیل رضایی را روایت میکند؛ دو قهرمان قیام ۱۵ خرداد که حاضر نشدند به امام خمینی (ره) دروغ ببندند و به همین دلیل اعدام شدند. تیتراژ فیلم، یک مستند کوتاه دربارهی ریشههای شکلگیری قیام ۱۵ خرداد است، با روایتی متفاوت و آرشیوی قدرتمند. بعد، دوربین فیلم وارد محیط زندان میشود و ساعات آخر زندگی این دو قهرمان را بر اساس خاطرات خبرنگار روزنامهی کیهان قاب میگیرد. همانطور که انتظار میرود، ریتم فیلم کند است و سکانسها کشدار بهنظر میرسند؛ چون اساسا فیلم فاقد قصه است و به یک مستندواره از ساعات آخر طیب و اسماعیل شباهت دارد. آنچه "صبح اعدام" را قابل تحمل میکند دیالوگها و رفتوبرگشتهای بین طیب و اسماعیل است؛ با طنزی تلخ اما عمیق که به خوبی شخصیت این دو نفر را میپروراند. اما لاغریِ فیلمنامه، محدودبودن لوکیشنها و ریتم یکنواخت فیلم، صبح اعدام را تا حد زیادی به یک اثر خستهکننده تبدیل میکند و شانس موفقیت فیلم در گیشه را به نزدیک صفر میرساند.
از منظر مضمونی اما "صبح اعدام" یک فیلم روبهجلوست. ابهت و استحکام شخصیت طیب و اسماعیل، عمیقا باورپذیر از کار درآمده است. آن دو در کنار هم به استقبال شهادت میروند و این مواجههی عارفانه با مرگ است که جانی در «صبح اعدام» میدمد. فیلم تازهی افخمی، فیلم تکلحظههای ناب است؛ تکلحظههایی که روح بزرگ این دو مرد خوشمرام را بر پردهی سینما بازآفرینی میکند. تمرکز «صبح اعدام» بیش از طیب، بر حاج اسماعیل رضایی است؛ یکی از مردان بامعرفت روزگار که نامش زیر سایهی طیب کمتر شنیده شده است اما شخصیت مستحکم و پرجاذبهاش، نقطهی ثقل فیلم است. درواقع عملاً بهروز افخمی بیش از طیب دارد قصهی مردانگی حاج اسماعیل را روایت میکند و با «صبح اعدام» او را به مخاطب مینمایاند.
فیلم تازهی «بهروز افخمی» متنی استخواندار و مضمونی عمیق دارد اما اگر در قالب یک تئاتر یا حتی یک نمایش رادیویی ارائه میشد، بدون از دست رفتن کیفیت و محتوا، میتوانست یک اثر هنریِ ارزندهتر باشد. سینما مدیوم بیرحمی است و بدون قصهی خوب و فیلمنامهی فکرشده، فیلمها را به راحتی زمین میزند حتی اگر بهترین مضمونها را روایت کنند و «صبح اعدام» قربانی همین موضوع شده؛ اینکه هرچند یک اثر هنری قابل قبول است اما چندان «سینما» نیست.
"صبح اعدام" یکونیم ساعت آخر زندگی طیب حاجرضایی و اسماعیل رضایی را روایت میکند؛ دو قهرمان قیام ۱۵ خرداد که حاضر نشدند به امام خمینی (ره) دروغ ببندند و به همین دلیل اعدام شدند. تیتراژ فیلم، یک مستند کوتاه دربارهی ریشههای شکلگیری قیام ۱۵ خرداد است، با روایتی متفاوت و آرشیوی قدرتمند. بعد، دوربین فیلم وارد محیط زندان میشود و ساعات آخر زندگی این دو قهرمان را بر اساس خاطرات خبرنگار روزنامهی کیهان قاب میگیرد.
همانطور که انتظار میرود، ریتم فیلم کند است و سکانسها کشدار بهنظر میرسند؛ چون اساسا فیلم فاقد قصه است و به یک مستندواره از ساعات آخر طیب و اسماعیل شباهت دارد.
آنچه "صبح اعدام" را قابل تحمل میکند دیالوگها و رفتوبرگشتهای بین طیب و اسماعیل است؛ با طنزی تلخ اما عمیق که به خوبی شخصیت این دو نفر را میپروراند. اما لاغریِ فیلمنامه، محدودبودن لوکیشنها و ریتم یکنواخت فیلم، صبح اعدام را تا حد زیادی به یک اثر خستهکننده تبدیل میکند و شانس موفقیت فیلم در گیشه را به نزدیک صفر میرساند.
از منظر مضمونی اما "صبح اعدام" یک فیلم روبهجلوست. ابهت و استحکام شخصیت طیب و اسماعیل، عمیقا باورپذیر از کار درآمده است. آن دو در کنار هم به استقبال شهادت میروند و این مواجههی عارفانه با مرگ است که جانی در «صبح اعدام» میدمد. فیلم تازهی افخمی، فیلم تکلحظههای ناب است؛ تکلحظههایی که روح بزرگ این دو مرد خوشمرام را بر پردهی سینما بازآفرینی میکند. تمرکز «صبح اعدام» بیش از طیب، بر حاج اسماعیل رضایی است؛ یکی از مردان بامعرفت روزگار که نامش زیر سایهی طیب کمتر شنیده شده است اما شخصیت مستحکم و پرجاذبهاش، نقطهی ثقل فیلم است.
درواقع عملاً بهروز افخمی بیش از طیب دارد قصهی مردانگی حاج اسماعیل را روایت میکند و با «صبح اعدام» او را به مخاطب مینمایاند. فیلم تازهی «بهروز افخمی» متنی استخواندار و مضمونی عمیق دارد اما اگر در قالب یک تئاتر یا حتی یک نمایش رادیویی ارائه میشد، بدون از دست رفتن کیفیت و محتوا، میتوانست یک اثر هنریِ ارزندهتر باشد.
سینما مدیوم بیرحمی است و بدون قصهی خوب و فیلمنامهی فکرشده، فیلمها را به راحتی زمین میزند حتی اگر بهترین مضمونها را روایت کنند و «صبح اعدام» قربانی همین موضوع شده؛ اینکه هرچند یک اثر هنری قابل قبول است اما چندان «سینما» نیست.
نورنیوز