نورنیوز – گروه جامعه و فرهنگ: با پیروزی انقلاب مردم ایران در بهمن 57 و غالب شدن فضا و گفتمان جدید بر کشور، هرم تازه ای از مفاهیم و تعابیر پدید آمد که شاید دالّ مرکزی آن، مفهوم "انقلاب" و "فرد انقلابی" باشد. به زودی این مفهوم، به یکی از پرکاربردترین واژگان سیاسی ـ اجتماعی در جامعه تبدیل شد. اگر تا قبل از 1357، تعبیرانقلاب و انقلابی گری بیشتر به معنای اخلال، اعتراض و چه بسا خرابکاری در نظم موجود به کار می رفت، با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جدید، این تعبیر دلالت های تازه ای یافت و عمدتا به مفهومی سازنده و پیشرو تبدیل شد.
طبیعتا انقلابی که با آرمانهای اسلامی و ملی گره خورده و اهدافی مانند استقلال، آزادی، عدالت، پیشرفت و... را در افق نگاه خود قرار داده بود باید تعریفی نو از انقلابیگری در دوران استقرار نظام جدید ارائه میداد تا به عنوان موتور محرکه نظام جمهوری اسلامی عمل کند.
به این اعتبار بود که رهبران و پیشگامان انقلاب از همان دوران به شدت بر ویژگیهای انقلابی بودن و انقلابیگری حساس بوده و مباحث بسیار مهمی در این خصوص مطرح میکردند. برای مثال شهید بهشتی طی سلسله مباحثی، ضمن طرح مشکلات پیش روی نظام اسلامی سعی میکرد با انتقاد از وجود مشکلات، نقص ها، کمبودها و ناکارآمدیهای موجود در جامعه، توجه انقلابیون را نسبت به این مسائل جلب کند و راه را بر کسانی که می خواستند به اسم دفاع از انقلاب،ضعف ها را توجیه کنند، ببندد. ترجیع بند سخنان شهید بهشتی در این خصوص جمله «برای ما انقلابیها، قابل قبول نیست که...» بود. در واقع او با تکرار اهداف انقلاب و همزمان، انتقاد از وضع موجود به دنبال تثبیت اهداف انقلاب و نشان دادن مسیر صحیح حرکت به انقلابیون بود.
شهید مطهری نیز با طرح بحث آسیبشناسی انقلاب و بیان تهدیدهای بالقوهای که میتواند انقلاب را به بیراهه ببرد سعی داشت بگوید انقلاب و انقلابیگری «چگونه نباید باشد». شهید مطهری، فراموش شدن آرمان عدالت و نادیده گرفتن آزادیهای واقعی مردم و عدم توجه به ابعاد گوناگون استقلال را از جمله تهدیدهای انقلاب و انقلابیگری معرفی میکرد. ذکر همین دو مثال کفایت می کند براینکه اثبات نماید، پیشگامان و نظریه پردازان انقلاب اسلامی از همان آغاز می دانستند مفهوم انقلاب این استعداد را دارد که از سوی برخی جریانات تندرو مورد سوء تعبیر قرار گیرد و مقوله ای نظم ستیز و قانون گریز معرفی شود.
به نظر می رسد امروز هم پس از گذشت 45 سال از پیروزی انقلاب اسلامی،آن مخاطره همچنان انقلاب را تهدید می کند. جامعه ایران هنوز هم طرف خطاب هشدارهای بزرگانی چون شهید بهشتی و شهید مطهری است. اکنون هم باید پرسید که معنای محصَّل و اثباتی انقلابی بودن به چیست؟ انقلاب دقیقا به چه معناست و چه کسی را می توان به درستی یک انقلابی نامید؟ جای تأسف است که به خاطر بی توجهی به انذارها و هشدارهای پیشوایان انقلاب، تعبیر انقلابی گری، به مرور زمان و به واسطه القاء برخی سیاسیون و نیز پاره ای سوء رفتارها و کژکارکردی ها، به برچسبی تبدیل شده که مضمونش تندروی، بینظمی و بیتوجهی به منافع ملی و آینده مردم ایران است. حاصل این تغییر معنا آن است که همه ناکارآمدیهای موجود، به پای انقلابیگری و روحیه انقلابی نوشته میشود.
این در حالی است که در پیشرفتهایی که پس از انقلاب در عرصههای مختلف علمی، فناوری، فرهنگی، ورزشی، اجتماعی، محرومیتزدایی، دفاعی و... رقم خورده میتوان رد پای تفکر انقلابی و کنش موثر انقلابیها را به وضوح مشاهده کرد. اتفاقا کاستیها و عقبماندگیها نتیجه دوری از روحیه و رفتار انقلابی بوده است. به بیان دقیقتر، هرجا تفکر و روحیه انقلابی یعنی خلوص، پاکدستی، خدا و خلق را دیدن و خود را ندیدن، تخصص متعهدانه، وطنپرستی و... حاکم بوده، شاهد خط شکنی همراه با تلاش و تدبیر و تفکر و اقدام جهادی در جهت تحقق عدالت و پیشرفت بودهایم.
این رویکرد را در خطابات رهبری به خوبی می توان یافت. ایشان در بعد اثباتی، روحیه انقلابی داشتن را اینگونه معنی و توصیف میکنند: «روحیه انقلابی یعنی ترس نداشته باشید، ملاحظهکاری نداشته باشید، محافظهکاری نداشته باشید، وقتی تشخیص دادید عمل کنید، اقدام کنید، پیش بروید، به توقّف راضی نشوید، کارها را تزئینی انجام ندهید. گاهی انسان یک کاری انجام میدهد، حالت تزئینی و تشریفاتی دارد. اینها سَم است. کار را جدّی انجام بدهید، اینها تحوّل را عملی میکند، ممکن میکند، تحقّق پیدا میکند.
از سویی، اگر ملاک سنجش را اهداف و آرمانهای انقلاب بدانیم قطعا رفتار انقلابی به معنای رفتار غیرمدبّرانه نیست، بلکه به معنای رفتار عاقلانه، مدبّرانه و مجاهدانه است. انقلابیگری به معنای ویرانگری نیست. انقلابیگری یک مشی صحیح، عاقلانه، پرانگیزه، پرامید و شجاعانه به سمت اهداف انسانی انقلاب است.»
رهبری در ادامه توصیف خود از معنای صحیح و واقعی روحیه انقلابی میگویند: «انقلابی یعنی چه؟ بعضی خیال میکنند وقتی میگوییم انقلابی، یعنی بینظم؛ نخیر، اتفاقا یکی از خطوط اصلی انقلابیگری، نظم است؛ منتها انقلابی، یعنی اینکه خودمان را سرگرم کارهای حاشیهای و تشریفاتی و زرقوبرقی و مانند اینها نکنیم؛ کار انقلابی یعنی برای یک مجوّز [راهها را کوتاه کنند]. عدّهای از این کارآفرینانِ با اخلاص و متدیّن، چندی پیش آمدند با ما ملاقات کردند و گفتند که برای مجوّزِ یک چیز کوچک -که حالا اسم آوردند و بنده نمی خواهم جزئیات را بیان کنم- باید انسان از مثلاً ۲۰ یا ۲۵ جا مجوّز بگیرد؛ اینها کار غیر انقلابی است. کار انقلابی یعنی آن کسانی که ضوابط را تعیین میکنند، بیایند راهها را کوتاه کنند؛ راههای میانبُر بگذارند جلوی پای مردم، جلوی پای کارآفرین، جلوی پای کسی که میخواهد خدمت بکند؛ کارهای لازم اینها است، [مسئولین] دامن همّت به کمر بزنند و واقعاً کار کنند.»
با این تفاسیر میتوان گفت در واقع آنچه اکنون در برخی تریبون ها "انقلابیگری" دانسته میشود هیچ نسبتی با انقلاب و آرمانها و اهدافش ندارد بلکه خود موانع جدی برای رسیدن انقلاب به اهداف مهمی مانند عدالت و پیشرفت در همه عرصههای زندگی ایرانیان است.
به همین دلیل آنجایی که مردم با عملکرد یک چهره انقلابی مواجه شده و آثار انقلابیگری را مشاهده میکنند به دور از خط کشیهای سیاسی و جناحی از آن استقبال کرده و به آن ادای احترام میکنند، چیزی که مصداق بارز آن در تشییع جنازه پرشکوه شهید سلیمانی به عنوان یک انقلابی واقعی مشاهده شد.
نورنیوز