نور نیوز-گروه فرهنگ و جامعه: نام بابک خواجهپاشا را اولینبار در جشنوارهی سال گذشته شنیدیم؛ با فیلم بیادعا و خوشساختی به نام "در آغوش درخت" که نویدبخش ظهور یک فیلمساز دغدغهمند و شریف بود. فیلم اول خواجهپاشا در جشنوارهی چهلویکم درخشید و امیدها به کار بعدی او را افزایش داد. انتظار برای تماشای دومین فیلم بلند او چندان طولانی نشد و یک سال بعد از همکاری با حوزه هنری، خواجهپاشا با حمایت سازمان اوج فیلم دوم خود را به فجر رساند؛ یک ملودرام معنوی بهنام آبی روشن.
فیلم شروعی قابل توجه دارد. خیلی سریع وارد قصه میشود و همان ابتدا قلاب اول را برای درگیرکردن مخاطب میاندازد. پس از پانزدهدقیقهی اول، تماشاگر آمادهی دنبالکردن قصهای است که پیچیده بهنظر میرسد. رفتهرفته اما فیلم از رمق میافتد، قدرت قصه کم و ریتم فیلم کند میشود. رفتوبرگشتها برای رسیدن به کلید معمای داستان از جایی در میانههای فیلم خستهکننده میشوند و "آبی روشن" را در میانهی مسیر تبدیلشدن به یک فیلم خوب، به بیراهه میکشانند. برخی فرازهای کلیشهای و ارجاعات معنوی قابل پیشبینی هم، دست فیلم را از خلاقیت در روایت خالی میکند تا نتیجه، یک فیلم معمولی و قابل تحمل اما نه درخشان باشد.
"آبی روشن" با حالوهوای امامرضایی خود، کار چندان دشواری برای درگیرکردن احساسات مخاطب ندارد. اصلا همین که اسم امام رئوف وسط بیاید، دل ایرانیان به سمت مشهد پر میکشد و این، برای فیلمی که از همان ابتدا با نام امام هشتم پیوند میخورد یک فرصت است. "آبی روشن" اما این فرصت را بهخوبی درنمییابد و برای اتصال به مشهد، ظرافت و دقت چندانی به خرج نمیدهد. مضمون خوب و لطیف "آبی روشن" قربانی قصهی کمرمق و کلیشههای آشکار شده است تا فیلم از ایستادن در کنار آثاری همچون "بدون قرار قبلی" باز بماند. در نهایت اما آنچه پیش روی ما قرار گرفته یک فیلم خوب برای تماشا در ایام ولادت امامرضا(ع) است که میتواند حال بیننده را خوب کند اما بعید است به "ماندگاری" برسد.
نورنیوز