نورنیوز ـ گروه بینالملل: مقصد هواپیمای بیسرنشینی که شامگاه یکشنبه 28 ژانویه، بر فراز یک مکان راهبردی مهم در داخل خاک اردن به پرواز درآمد، یک پاسگاه مرزی امریکایی بود که نقطه نفوذ نیروهای نظامی ایالات متحده برای ورود و خروج به سوریه محسوب میشد.
اگرچه این پهپاد توانست عملیات نظامیاش در این پایگاه را با موفقیت به پایان برساند، اما «هدفِ» حمله، برج 22 نبود؛ به عبارت سادهتر «مقصد» و «مقصود» پهپادی که به کشتهشدن 3 نظامی امریکایی و مجروحشدن بیش از 30 نظامی دیگر منجر شد، با هم فرق داشت.
هیچکدام از تنشهای ریزودرشت نظامی در چهارماه گذشته در منطقه غرب آسیا، بیارتباط با حمله رژیم صهیونیستی به غزه نیست و از این منظر تهاجم به پایگاه امریکاییها در اردن را هم نمیتوان بیرون از این اتمسفر درک و ارزیابی کرد؛ هرچند که با 157 حمله اخیر به پایگاههای ایالات متحده در منطقه در بازه زمانی بعد از 7اکتبر و عملیات «طوفان الاقصی» تفاوت معناداری داشت.
سه مولفه مهم حمله پهپادی به پایگاه امریکاییها در اردن
ناظران بینالمللی معتقدند عملیات 28ژانویه از سه منظر قابل بررسی ویژه است. نخست اینکه این عملیات در نقطهای رخ داد که قابل پیشبینی نبود. مروری بر حملات چهار ماه اخیر به اهداف امریکایی حاکی از این است که عمده عملیاتهای 120 روز اخیر پایگاههای ایالات متحده در سوریه را آماج حملات قرار داده بود و عراق نیز در مقام دوم قرار داشت، اما حمله به اردن نشان داد دامنه درگیری علیه اهداف این کشور، در حال گسترش است.
دومین منظر، شدت و دامنه آسیب به نیروهای امریکایی بود که نشان داد هدف محموله پهپادی که به سمت شمال شرقیترین نقطه اردن پرتاب شد، صرفا «ایذایی» نبود و برای اولینبار بعد از جنگ غزه، نظامیان امریکایی کشته شدند.
سومین نکته، تلاقی زمانی این عملیات با مذاکرات عراق و امریکا برای خروج نظامیان آمریکایی از عراق و سوریه است. گزارشها حکایت از این دارد که دولت «جو بایدن»، رئیسجمهور امریکا با فشار مضاعف برای خروج نظامیان امریکایی از دو کشور یادشده روبهروست. آمار غیررسمی میگوید چیزی نزدیک به ۲۵۰۰ سرباز آمریکایی در عراق و ۹۰۰ سرباز در شمال شرق سوریه حضور دارند. اگرچه واشنگتن به صراحت تاکید کرده است مذاکرات دوجانبهاش با بغداد با هدف خروج نیروهای امریکایی از عراق نیست، اما روایت دولت عراق کاملا متضاد است.
سه مولفه مهم واکنشهای امریکا در 4 ماه گذشته
پسزمینه حمله به مقر امریکاییها در اردن اما جنگی است که از فردای 7 اکتبر و عملیات «طوفانالاقصی» با یورش رژیم صهیونیستی به غزه آغاز شد. امریکاییها در روزهای ابتدایی تنش، ضمن حمایت تاموتمام تسلیحاتی، سیاسی، مالی و رسانهای از تلآویو، به حملات علیه مواضع خود با شدت بیشتری واکنش نشان میدادند، اما با گذشت 4 ماه 3 نکته علنی شد؛ نخست اینکه واکنشهای امریکا به حملات محور مقاومت در عراق، سوریه و دریای سرخ دیگر اثر «بازدارنده» ندارد. ثانیا بر خلاف انگاره های تبلیغاتی و رسانهای، هم سیستم اطلاعاتی امریکا دچار رخنه است و هم شکافهایی در دفاع از پایگاههای ایالات متحده وجود دارد که بهخوبی از سوی محور مقاومت شناسایی شده و واشنگتن را در موقعیت آسیبپذیر قرار داده است. سوم اینکه با توجه به انتخابات پیشروی ریاستجمهوری در امریکا، «زمان» و «شانس» جو بایدن در رقابتهای آتی زیر سایه درگیری در غرب آسیا، هر ساعت کمتر میشود.
دو راهحل امریکا در خاورمیانه
جو بایدن در حالی آماده مصاف با رقبای انتخاباتی خود و در رأس آنها «دونالد ترامپ» میشود که نظرسنجیها از کاهش محبوبیت او حکایت دارد. برای مردم امریکا که از جنگهای بدون پایان خستهاند، تشدید تنشی که شمار بیشتری از نظامیان امریکا را درگیر کند، خبر خوشایندی نیست و آنگونه که افکارسنجیها نشان میدهد، ترامپ بیش از بایدن با ذائقه فکری مردم امریکا آشناست.
بایدن در روزهای ابتدایی یورش صهیونیستها، بهصورت علنی و عملی کنار بنیامین نتانیاهو و کابینه جنگ رژیم اسرائیل ایستاد و گمان میکرد میتواند دور از میدان، هدایت صحنه را به دست بگیرد، اما حال در وضعیت بغرنجی قرار گرفته است؛ چراکه هم او، هم شهروندان امریکا، هم رقبای سیاسیاش و هم صحنه بینالملل نظارهگر شکست سیاستهای او در منطقه غرب آسیا هستند.
158 حمله به مواضع امریکا در 4 ماه اخیر و عملیات مرگبار در مقر نیروهای نظامی ایالات متحده در اردن نشان داد بایدن امروز صرفا با دو گزینه شامل «سوقدادن رژیم اسرائیل به سمت آتشبس دائم» یا «تشدید تنش در منطقه» روبرو می باشد. امریکا بهعنوان اصلیترین حامی و متحد رژیم اسرائیل یا باید فرزند نامشروعش در منطقه را به پذیرش پیشنهاد اخیر حماس یعنی «آتشبس پایدار» وادارد یا اینکه به تحریک افراطیهای کابینه رژیم صهیونیستی همچنین تندروهای امریکایی، «ورود مستقیم» به درگیریها را انتخاب کند.
اگرچه حتی امریکاییهای رادیکال که تلاش دارند به بهانه واهی ایرانیبودن پهپادی که راهی اردن شده بود، بایدن را به مقابله نظامی با ایران به عنوان محور مقاومت ترغیب کنند، اما ذیل تحلیلها و تحریکهایشان گوشزد میکنند که این تقابل باید نقطهای و هدفمند بوده و در عین حال ایالات متحده را درگیر یک نزاع تمامعیار نکند. این طیف در تحلیلهای خود به دنبال شاهدمثالی از گذشته هستند؛ از حمله نیروی دریایی آمریکا به دو سکوی نفتی کشورمان در کشاکش «جنگ نفتکشها» در دوره رونالد ریگان گرفته تا ترور سردار قاسم سلیمانی در دوران دونالد ترامپ. پاسخی که میانهروهای امریکا آن را سادهلوحانه و پرهزینه میدانند. به اعتقاد این طیف، اولا هیچ نشانهای از مشارکت ایران در حمله به پایگاه امریکاییها در اردن وجود ندارد؛ همچنین عِدّه و عُدّه فزاینده محور مقاومت در منطقه، هدایت تمام عملیاتها علیه رژیم اسرائیل و امریکا از سوی یک مرجع را ناممکن میکند. همچنین ناکامی امریکا در مدیریت صحنه نزاع علیه مواضع خود در ماههای گذشته، نشان از این دارد که ایالات متحده در شرایطی نیست که این میدان را گستردهتر کند. بر این مبنا گزینه منطقی برای ایالات متحده، ترغیب رژیم صهیونستی به پایان یورشها به غزه است؛ تصمیمی بهظاهر سخت، اما آبرومندانه برای رژیم اسرائیل و البته امریکا.
نورنیوز