نورنیوز- گروه سیاست: افزون بر دو ماه از حمله اسرائیل به غزه می گذرد و در این مدت بیش از 20هزار تن کشته، بیش از 53هزار تن زخمی، 8هزار تن مفقود، دست کم ۱۰۳ خبرنگار و فعال رسانه ای کشته و حدود دو میلیون فلسطینی آواره شده اند. به گزارش دیدهبان حقوق بشر و آزمایشگاه شواهد بحران عفو بینالملل، اسرائیل در حملات خود به صورت گسترده از مهمات فسفر سفید استفاده میکند. بسیاری از مردم جهان خواهان توقف حملات اسرائیل هستند و با این حال آمریکا تمام قد از او حمایت میکند و آشکارا می گوید هیچ خط قرمزی برای اسرائیل تعیین نمیکند. چرا؟ نوشتار زیر تنها از جنبه مذهبی پاسخ میدهد.
در حال حاضر حداقل سه شاخه از راستگرایان دینی وجود دارد: هندوهای راستگرا که هم اکنون قدرت را در هند در دست دارند؛ یهودیان ارتدوکس و اولترا ارتدوکس که نفوذ فراوانی در دولت و جامعه کنونی اسرائیل دارند؛ و بالاخره راستگرایان مسیحی که در اینجا راستگرایانِ «مسیحیت انجیلی» مورد نظر است. اینان نیز نفوذ فراوانی در جامعه و سیاست خارجی امریکا دارند. بهرغم مشابهتهای این سه گروه، در اینجا در مورد گروه سوم بحث خواهیم کرد.
جنگ غزه
1ـ در مجموع جنگ غزه و دلایل و نتایجش، بهمراتب بیش از جنگی است بین اسرائیل و حماس. مضافاً که از نظر راستگرایان امریکایی، این «دینیترین» جنگ دهههای اخیر است. آنان صریحاً میگویند: این جنگی دینی است. سناتور لیندسی گراهام ـ فرزند کشیش بزرگ اونجلیستها، بیل گراهام ـ در همان روزهای نخستین چنین گفت: «ما در جنگی دینی قرار داریم. من طرفدار اسرائیل هستم» و سپس خطاب به آنان افزود: «به دفاع از خود برخیزید و آنچه لازمه آن است، انجام دهید. سرزمینتان را پاکسازی کنید!»
این جنگ سه بخش عمده دارد:
1- فلسطینیها و حماس: عملیات حماس هم برای اسرائیلیها و هم برای دیگران شوکآور بود. این نشاندهنده رشد کمّی و کیفی آنهاست. صرف نظر از عملیات دو سه روز نخستین، این که علیرغم اشراف امنیتی اسرائیلیها و متحدانشان و تلاش فراوان آنها جهت آزادسازی گروگانها، حماس توانست آنان را در مخفیگاههای خود نگاه دارد، خود نشاندهنده رشد عملیاتی یادشده است؛ اما موضوع در آنجا که به فلسطینیها مربوط میشود، این است که با وجود حملات دائمی و وحشیانه هوایی، آنان هیچگاه سخنی علیه حماس نگفتند که خود قابل تأمل است. اگر غیر از این بود، رسانههای طرفدار اسرائیل روز و شب آن را در رأس اخبار قرار میدادند.
2ـ اسرائیل: یهودیان افراطی در داخل جامعه اسرائیل در سالهای اخیر رشد چشمگیری داشتهاند و به احتمال فراوان این جریان ادامه خواهد یافت. آنها احساس قدرت میکنند و چنین احساسی، سبب اصلی افراطیشدن آنهاست. عموماً قدرت تمایل به توسعهطلبی را به همراه دارد، خصوصاً اگر متکی به ناسیونالیسمی قومی، ملی و دینی باشد.
نکته دیگر اینکه این کشور در بافت منطقه «خاورمیانه عربی» جایگیر شده است. نفوذ آنها در سه کشور امارات، مراکش و بحرین به گونهای نهادینه شده است و اینان بیش از اسرائیل خواهان این نفوذ هستند و احساس میکنند بدان نیاز دارند. عربستان هم با وجود فقدان رابطه سیاسی، تا حدودی چنین شده است. این جریان مانع از شکلگیری اجماع عربی در برابر تجاوزات اسرائیل بوده و هست.
3ـ نظام بینالملل: مدتهاست که نظام بینالملل بدان صورت که در ایام جنگ سرد و یا حتی بعد از آن وجود داشت، دیگر وجود ندارد. رشد چین، تضعیف موقعیت جهانی امریکا، بحران اوکراین، سر برآوردن اقتصادهای نوظهور که به دنبال خود سیاستهای مستقل نوظهور را موجب شده و میشود، همگی در این از همگسیختگی مؤثر بوده است و چون چنین است، هر قدرتی میکوشد از بحرانهای پیشآمده به نفع موقعیت حال و آینده خود سود بجوید.
نمونه آن بحران اوکراین است. جنگ اوکراین بهمراتب بیش از جنگ دو کشور است؛ مجموعه غربی میکوشد از طریق تضعیف روسیه که خود مطلوب است، چین را تضعیف کند. جنگ غزه هم به نوعی چنین است و البته در حال حاضر نه در حد و اندازه اوکراین؛ و بعید نیست آینده آن به همین میزان اهمیت یابد. نکته دیگر در مورد غزه، درهم تنیدگی روابط بین کشورها و مخصوصاً اهمیت یافتن فضای مجازی در شکلدادن به افکار عمومی است. عموم کسانی که نسبت به فلسطینیها همدردی نشان میدهند، عمیقاً تحت تأثیر تصاویر و گزارشهایی هستند که در فضای مجازی منتشر میشود.
شناوری واقعیتها
2ـ گفتیم که نظام بینالملل عملاً نظام بودن و قاعدهمند بودن خود را از دست داده است. این سخن در مورد واقعیتهای کنونی فکری و فرهنگی هم صحیح است و با نوعی «شناوری» این واقعیتها مواجه هستیم. قبلاً چنین نبود، استدلال میکردند و تابع موج ایجادشده نبودند. این جریان پس از جنگ اوکراین، تشدید شد. این جنگ افکار و احساسات توده مر دم در جهان اول و خاصه در اروپا را عمیقاً تحت تأثیر قرار داد. احساسات ضد روسی در این کشورها و خصوصاً در ماههای نخست و احساسات مثبتشان نسبت به اوکراین، غیر قابل انتظار بود؛ برای نمونه در شهری چون فلورانس، اینان تابلوی کوچکی را که بر آن نوشته شده بود: «چند ماهی داستایوفسکی ـ نویسنده شهیر روس ـ در اینجا اقامت داشته است»، پایین آوردند. یا به تعبیر نخستوزیر مجارستان: «اوکراین یکی از فاسدترین کشورهاست نه تنها در مورد مسائل مالی و اقتصادی، بلکه در مسائل حقوق بشری نیز!» البته سخن او با توجه به معیارهای اتحادیه اروپاست.
مفهوم راستگرایی
3ـ در گذشته و خصوصاً در ایام جنگ سرد، راستگرایی مفهوم مشخصی داشت: ضد چپ، ضد شوروی، ضد سوسیالیسم، حتی سوسیالیسم اروپایی و به طور کلی ضد ترقیخواهی بود. مدل مطلوبش امریکا، غرب، اقتصاد آزاد، لیبرالیسم و بلکه به نوعی نئولیبرالیسم بود، بعضاً اهدافی ناسیونالیستی هم داشت و عموماً بر هویت ملی و فرهنگی تأکید میکرد. در حال حاضر چنین نیست. راستگرایی طیف گستردهای از افکار و ایدهها را به زیر چتر خود دارد و از طریق مخالفتهایش شناخته میشود. در حال حاضر راستگرایان عمیقاً اسلامستیز، مهاجرستیز، روسستیز و در کنار این همه، حماسستیز، فلسطینستیز و عربستیز هستند.
راستگرایی انجیلی
4ـ در بین شاخههای مختلف مسیحی، در حال حاضر مسیحیان انجیلی (اونجلیکال) به دلیل عقاید دینیشان، راستگرا هستند. هماکنون مسیحیان فراوانی با تمایلات راستگرایانه یافت میشوند که عموماً در اروپا هستند؛ اما راستگرایی آنان دلایل دینی ندارد. در مورد انجیلیها، همچون هندوها و یهودیان افراطی، راستگراییشان ریشه دینی دارد. این که چرا و چگونه چنین است، خواهیم گفت.
مسیحیت انجیلی
5ـ اجمالاً این مسیحیت یا همان «اونجلیکالیسم» پدیدهای امریکایی است: در امریکا متولد شده و رشد و بلوغ یافته است. در حال حاضر در قارههای دیگر هم به فراوانی یافت میشود، اما همگی آنها تحت تأثیر اونجلیکالیسم امریکایی هستند. بدون پرداختن به کم و کیف اعتقادی آنان، صرفاً به ویژگیهای مهمشان اشاره میشود:
اینان «نصگرا» هستند و فهمشان در مورد کتاب مقدس و خاصه عهد عتیق، عمیقاً تحتاللفظی و به تعبیر خودشان فاندامنتالیستی است؛ برای نمونه عمر جهان را بر اساس آنچه در تورات آمده، کمتر از ششهزار سال میدانند! این سخن را یک بار بوش پسر به هنگام ریاستجمهوریاش بیان کرد. از این نظر همچون اهل حدیث و سلفیه و تا حدی شبیه اخباریهای خود ما هستند.
ویژگی دیگرشان، تقدیرگرایی و جبرگرایی است و این موضوع مرتبط با ویژگی اول است. از نظر آنان آنچه واقعیت دارد و به پیش میرود، صرفاً اراده الهی است و نه اراده انسانی. در اینجا مناسب است سخن درولینگر ـ کشیش و معلم دینی کابینۀ ترامپ ـ نقل شود. در این برنامه معاون ترامپ، مایک پنس و وزیر خارجهاش، پمپئو شرکت میکردند. او در اوج بحران کرونا در سایت خود نوشت: «اگر این بیماری ناشی از غضب خداوند باشد، تلاش و فداکاری خدماترسانان پزشکی، پوچ و تلفکنندۀ وقت است»! این سخن تا آنجا زننده بود که معاون سخنگوی کاخ سفید آن را محکوم کرد و گفت: «ترامپ هیچگاه در برنامههای آموزش دینیاین کشیش شرکت نکرده است.» حال آنکه درولینگر از مدافعان سرسخت ترامپ بود.
ویژگی بعدی «آخرالزمانی» بودن آنهاست. اصولاً یکی از دغدغههای دائمی آنان مسائل آخرالزمانی و فرود حضرت عیسی و مقدمات و نتایج آن است. در این مورد عمیقاً تحت تأثیر «کتاب دانیال»، «کتاب اشعیا» (از مجموعۀ عهد عتیق) و همچنین «مکاشفات یوحنّا» (از مجموعه عهد جدید) هستند. با توجه به مجموع «کتاب مقدس» (عهدین) و خاصه این سه کتاب، معتقد هستند که: وظیفه ما این است که در خدمت قوم یهود باشیم و این امر، ارتباطی با خوب یا بدبودن آنان ندارد. صرف یهودیبودن، ایجاب و اقتضا میکند که در خدمتشان باشیم!
مهمتر آنکه معتقدند لازمه نزول حضرت عیسی، تجمع یهودیان در فلسطین و بلکه بازسازی معبد آنان برای سومین بار، در بیتالمقدس است. با توجه به این نکات، باید گفت «مسیحیت صهیونیستی» بهمراتب قبل از یهودیت صهیونیستی متولد شده و هم اکنون بسی بیش از آنان خواهان اجرای طرحهای افراطیهای اسرائیل است.
آنان عقاید عجیبی دارند که به مواردی اشاره میشود. از جمله این که معتقدند هفت سال قبل از فرود عیسی مسیح، جنگ و خونریزی و آشفتگی همگانی روی خواهد داد و خداوند مؤمنان واقعی را به سوی خود «ربایش» میکند و به آسمان میبرد تا شاهد چنین اوضاع و احوال دهشتناکی نباشند. حتی میگویند برخی از مؤمنان واقعی از قبر برانگیخته شده و به آسمان صعود میکنند. آنها تعداد افراد ربایش شده را 144هزار نفر میدانند. بسیاری از آنها به این موضوع باور دارند.
برخی از ایشان عمیقاً معتقد، هیجانزده و در عین حال بهشدت تشکیلاتی هستند. اصولاً مسیحیت آئینی تشکیلاتی است؛ اما اینان از این لحاظ در اوج هستند و نکته مهمتر این که به دلایل مختلف، این کلیسا در خدمت منافع امریکا در سطح جهانی است و ارتباط وثیقی با بخشهای محافظهکار، ثروتمند و یهودیان امریکایی دارد.
پرستش اسرائیل
6ـ در پایان جهت نشان دادن چگونگی تفکر آنان نسبت به اسرائیل، مناسب است سخنان فرانکلین گراهام ـ فرزند ارشد بیل گراهام ـ را که در «سیزدهمین گردهمایی سالیانه همبستگی با اسرائیل» بیان داشته، نقل کنیم. در این مراسم سفیر اسرائیل نیز حضور داشت:
«من از اسرائیل حمایت میکنم! من از اسرائیل حمایت میکنم، نه تنها بدینسبب که یک یهودی را میپرستم (مقصودش حضرت مسیح است)، بلکه به دلیل آنچه کتاب مقدس درباره اسرائیل و آینده اسرائیل میگوید. در گذشته افراد نابکار و خبیث فراوانی بودند که از روایت دستگیری و تصلیب عیسی سوءاستفاده میکردند و به نام عیسی مسیح، یهودیان را آزار میدادند؛ یهودیان را کشتند و آنان را مسیحکُش مینامیدند؛ ولی این یهودیان نبودند که مسیح را کشتند. این رومیان نبودند که مسیح را کشتند، بلکه این یکایک ما بودیم! این همۀ ما بودیم که [به علت گناهکاریمان] بر روی صلیب، بر او میخ کوبیدیم. جناب سفیر! ما اسرائیل را دوست داریم؛ ما شما را دوست داریم؛ و ما به خاطر کشور شما، خداوند را شکر میگوییم. من نمیتوانم به جای اونجلیکالها سخن بگویم؛ ولی میتوانم از جانب خودم بگویم که: من از اسرائیل حمایت خواهم کرد»!
*کارشناس مسائل بین الملل
روزنامه اطلاعات