مقدمه
نقش فرقهها خصوصاً بهائیت در بر هم زدن نظم اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی در جوامع پر رنگ است. در بین نظریههای امنیتی، امنیت اجتماعی و اقتصادی در برقراری نظم سراسر دنیا مؤثر است ؛ که با توجه به لایههای پنهان بهائیت میتوان دست مخفی آنها را در بر هم زدن نظم حاکم یافت. از نظر نویسنده این مقاله و پژوهشگران نقد بهائیت و همچنین رها شدگان از فرقه، بهائیت نه یک باور بلکه یک تشکیلات سیاسی است که در پوشش مذهب در بین مردم تشنه به دنبال راه نجات نفوذ کرده و با ابزار قرار دادن و فریب آنها منویات خود را دنبال میکند. از زمان پیدایش آیین یا تشکیلات بهایی تاکنون آموزههای این نحله فکری همواره مورد نقد قرار داشته است. علمای مسلمان و مسیحی و به طور کلی طرفداران ادیان الهی، با نگارش کتابهای مختلف بیشترین اعتراض را به مشروعیت و آموزههای بهایی وارد آورده اند. علاوه بر علما و طرفداران ادیان توحیدی و متفکران و اندیشمندان مذهبی، بهائیت مورد نقد نویسندگان و اندیشمندان غیر مذهبی نیز قرار گرفته اند و هر یک از منظری خاص آموزههای این نحله نوظهور را به باد انتقاد گرفته اند. تشکیلات بهایی ابتدا سعی کرد تا پیروانش کمتر در جریان انتقادها و اعتراضهای مخالفین قرار گیرند و خواندن این قبیل کتابها را توصیه نمی کرد اما به مرور و با گسترش فضای مجازی و امکان دسترسی سریع افراد به اطلاعات، بهاییان غیر متعصب امکان یافتند تا با مقالات و کتابهای مختلف در حوزه بهائیت ارتباط یافته و به نوعی جویای پاسخهای منطقی به اعتراضهای مخالفین گردند. هدف از تشکیل فرقه هایی مانند بهائیت ایجاد تفرقه در بین مذاهب است تا زمینه را برای سلطه بیگانگان فراهم کند. دشمنیها و ایجاد تفرقه در بین مسلمانها و درهم آمیختن روشهای جذب در بین پیروان ادیان الهی دیگر در آثار رهبران آن نمود دارد. رهبران بهایی در بحبوحه اشغال فلسطین توسط رژیم صهیونیستی با بازدید از کشورهای اروپایی-امریکایی سعی کردند به خود رنگ و بوی امروزی ببخشند و بسیاری از آموزههای پیشین خود را ملغی و حتی معدوم کنند. به طور کلی بخش عمدهای از عملکرد کنونی فرقه برگرفته از آثار رهبر دوم بهاییان یعنی عباس افندی ملقب به عبدالبهاء است. او با آمیختن برخی از گفتههای پدر خویش (یعنی بهاء الله، رهبر اول فرقه بهائیت )، با تفکرات غربی، اصولی را به نام تعالیم دوازده گانه ارائه کرد که نه تنها ابداعی نوین نبود و بخش زیادی از آن بدیهیات اخلاقی و اشاره شده در ادیان الهی هستند، بلکه بیشتر جنبه تبلیغی داشت و بسیاری از دستورالعملهای بهائیت در عالم واقع در مغایرت با این اصول قرار میگیرد. آثار وصف دین گونه و انتساب آن به بهائیت از مهم ترین مؤلفههای فلسفه سیاسی بهائیت است. سردمداران فرقه با استفاده از روش برساخت گرایی در علوم اجتماعی سعی دارند تا با معرفی فرقه به صورت یک جنبش نوپدید دینی یا دین جهانی از فرقه بودن آن بکاهند. آنها حتی اخلاقیات را در نظر نگرفته تا بوسیله آن در مفهوم احترام به ارزشها وجهه دینی به آن بدهند.
آنچه مورد اهمیت در حال حاضر است، نفوذ فرقه و نوع ارائه تعالیم فرقه در عصر جهانی شدن است. فرقه بهائیت را در دسته جنبشهای تطبیق کننده بر جهان باید دانست. این جنبش ها، تکیه بر فرد و زندگی شخصی او را مورد توجه بیشتری قرار میدهند. بهائیت خود را اخرین دین از ادیان آسمانی و پیامبرشان را در زمره پیامبرانی چون حضرت ابراهیم (ع) معرفی میکند.
هدف اصلی این مقاله این است که در سالهای اخیر حضور بیش از اندازه آنها در سپهر سیاسی جوامع مختلف بسیار نمود دارد. دست داشتن آنها از طریق نفوذ در بین افراد دارای مسئولیت در سازمانهای بین المللی و منطقهای در جهت پیشبرد منویات بیت العدل برای استقرار عصر ذهبی بهائیت کاملا مشهود است. اعضای فرقه با تبلیغات انحرافی در جوامع مختلف به دنبال از بین بردن ارزشهای فرهنگی آن جوامع هستند تا از این طریق ،جامعه را تشویق به زیرپا گذاشتن قوانین و دعوت به اغتشاش کنند. اعمال بهائیت نشان میدهد که حتی به قوانین حقوق بشری بر خلاف شعارهایی که میدهند، نیز پایبند نیستند .
مفهوم حکومت جهانی
حکومت جهانی، اندیشه اتحاد همه نوع بشر زیر یک اقتدار سیاسی مشترک است. که یک حکومت جهانی و یک دولت به وجود میآورد که بر سراسر زمین اعمال قدرت میکند. چنین حکومتی میتواند از طریق خشونت و اجبار یا از طریق راههای صلح آمیز و داوطلبانهٔ اتحاد فراملی یا ترکیبی از این دو به وجود آید. برداشت تعیین کننده، برخی از مباحثات جهان وطنی است ( گرچه بیش تر جهان وطنیها آن را رد میکنند). همه درک و دریافها از حکومت جهانی بر پایه تمرکز اقتدار در یک نهاد فراملی است که قوه قانونگذاری و قوه اجرایی دارد. اما دو الگوی کاملا متفاوت از حکومت جهانی وجود دارند. الگوی تک ساخت و فدرالی .
در الگوی تک ساخت، یک دولت جهانی، از انحصار قدرت کاربرد مشروع زور برخوردار میشود و نظم جهانی کاملا سلسله مراتبی به وجود میآورد. مانند وهابیت و بهائیت .
در الگوی فدرالی، اقتدار مرکزی با خود مختاری در حکمرانی قانون و حفظ نظم کار میکند، اما واحدهای تشکیل دهنده (دولتهای پیشین) بر مسائل محلی و داخلی کنترل دارند.
بحث حکومت جهانی کم ترین شباهتها را با ساختار و روندهای نظم جهانی جدید دارد. اندیشه حکومت جهانی آشکارا از رسم افتاده است. اما همیشه هم وضع چنین نبوده است.
گمانه حکومت جهانی، بیشتر در تاریخ اندیشه روابط بین الملل برجسته بوده است، پیشینه آن به زنو و مارکیوس در یونان باستان و روم مربوط میشود. هوگو گروسیوس از یک نظام قانون جانبداری میکرد که برای همه مردمان و همه ملتها الزام آور باشد، اما ایمانوئل کانت گفت که "صلح ابدی" از راه فدراسیون دولتهای آزادی به دست میآید که در شرایط غریب نوازی یا نوع دوستی جهانی با هم بستگی یافته اند ( گر چه اصلا بدان معنا نیست که برنامه سادهای برای حکومت جهانی باشد). برداشتهای بنیان گذار هر دوی جامعه ملل (٤٦-١٩١٩) و سازمان ملل متحد پیرامون آرمان حکومت جهانی ساخته و پرداخته شده بودند، در حالی که از حکومت فدرالی جهانی افراد گوناگونی مانند آلبرت انیشتین (١٩٥٥-١٨٧٩)، وینستون چرچیل (١٩٦٥-١٨٧٤)، برتراند اسل (١٩٧٠-١٨٧٢) و مهاتما گاندی جانبداری و پشتیبانی میکردند. منطق نهفته در فراسوی اندیشه حکومت جهانی، همانند منطقی است که توجیه لیبرالی قدیمی دولت را تعیین میکند. نظریه قرارداداجتماعی همان طور که تنها وسیله تضمین نظم و ثبات در میان افراد دارای منافع مختلف، برقرار کردن دولت حکمران است، تنها راه جلوگیری از برخورد بین دولتهای جستجوگر منافع خود نیز ایجاد یک قدرت جهانی برتر است. اما اکنون چنین چشم اندازی هم غیر واقع بینانه و هم ناخواستنی دانسته میشود چون، نشانههای قابل تشخیصی وجود ندارد که دولت ها، یا مردمان مایل باشند حاکمیت خود را به یک دولت جهانی یا به یک فدراسیون جهانی بسپارند. حتی درون یک قاره، همیشه احتمال دارد هویتهای سیاسی فراملی، پشت پیشرفت نهادسازی فراملی به آهستگی پدیدار شود. این بدان معناست که حتی اگر حکومت جهانی هم تشکیل شود، به احتمال شکل امپراطوری جهانی، شکلی افراطی و نهادینه شده سرکردگی جهانی به خود گیرد. به نظر میرسد حکومت جهانی دست کم به چهار دلیل نامطلوب است.
١-چشم اندازی از قدرت کنترل نشده و غیر قابل کنترل به بار میآورد، یعنی به استبداد جهانی تبدیل میشود.
٢- با توجه به تفاوتهای فرهنگی، زبانی، دینی، و مذهبی و دیگر تفاوت ها، احتمال میرود اتحادهای محلی یا منطقهای همیشه قوی تر از اتحادهای جهانی بمانند
٣- دشوار است دید مسئولیت پذیری دموکراتیک مؤثر چگونه میتواند درون نظامی از حکوت جهانی کار کند
٤- بسیاری از نظریه پردازان لیبرال، اندیشه حکومت جهانی را بر این اساس کنار نهاده اند که موفقیت حکومت ورزی جهانی و گسترش جهان وطن گرایی اخلاقی (در مقابل جهان وطن گرایی دولت) نشان میدهد چگونه میتوان مسائلی مانند جنگ، فقرجهانی و فروسایی محیط زیست را بدون نیاز به دولت جهانی حل و رفع کرد. اگر چه حکومت جهانی اکنون به ندرت در معرض یک طرح سیاسی معناداری دیده میشود، اما اصل فراملی گرایی که آن را پی بندی میکند بی تردید اهمیت رو به رشدی یافته است.برای مثال، اقتدار فراملی که به شورای امنیت سازمان ملل متحد داده شده است ( از راه اختیارات آن در رابطه با مسائل صلح و امنیت طبق ماده ٢٥ منشور ملل متحد )، دیوان بین المللی دادگستری، و دادگاه بین المللی کیفری، و در برخی نهادهای اتحادیه اروپا، دست کم برخی وجوه حکومت جهانی وجود دارند.
مفهوم کالت (فرقه)
انجمن روانشناسی ایالات متحده آمریکا فرقه (کالت) را چنین تعریف میکند: «گروه مذهبی یا شبه مذهبی که به واسطه اعتقادات غیرعادی و غیرمعمول خود، منزوی بودن از جهان خارج و ساختاری دیکتاتوری شناخته میشود.». هرچند بیشتر فرقهها ریشه مذهبی دارند اما میتوانند حول موضوعات دیگری از جمله سیاست هم تشکیل شوند.
خانم مارگارت تالرسینگر، در کتاب خود به نام فرقهها در میان ما واژه کالت (cult) یا فرقه را این طور معنا کرده است که بیانگر سازمانی استاتیک و ایستاست .
اعضای فرقه، مانند افراد سایر گروه ها، به راه مخصوصی میروند، و این راهها در طول زمان تغییر میکند .
فرقهها به علت کار درونی است که وضعیت غیر معمول پیدا میکنند، بنابراین همیشه تشخیص تفاوتهای میان یک انجمن یا سازمان صادق با یک فرقه کار سادهای نیست. بعضی اوقات مردم از توجه به این که فرقهها چگونه عمل میکنند باز میمانند، زیرا آنها به اشتباه، فرقهها را ارگان هایی مملو از مشتی دیوانه میانگارند و یا فکر میکنند که فرقهها درست مانند گروههای معمولی مثل باشگاه روتاری که با آنهابرخورد داشته اند، هستند.
تعاریف فرهنگ لغات معمولی در خصوص فرقه دارای وجوه توصیفی معینی است، اما ما به دنبال آن هستیم که تصویر پویاتری از پروسه هایی که در جریان هستند را ارائه کنیم.
خانم تالرسینگر میگوید، ترجیح میدهم از عبارت روابط فرقهای برای بیان دقیق تر پروسهها و عملکردهایی که در یک فرقه در جریان است استفاده کنم .
روابط فرقه ای، روابطی است که در آن یک فرد آگاهانه افراد دیگر را وادار میکند تا به طور کامل ( یا نزدیک به آن) در خصوص تقریباً همه تصمیمات مهم زندگی اش وابسته به او باشد، و به این پیروان اعتقادی چنین القا مینماید که او دارای استعداد، نبوغ یا دانش ویژهای است.
برای هدف و منظور ما، فرقه حول فاکتورهای زیر تعریف میشود:
١- سرمنشأ و نقش رهبر
٢-ساختار قدرت، یا روابط بین رهبر یا رهبران و مریدان
٣- استفاده از برنامههای هماهنگ شده مجاب کردن ( که بازسازی یا مغزشویی خوانده میدشود).
آنچه به عنوان یک محقق فرقه شناخته میشود، ممکن است توسط محقق دیگر تصویر نگردد. برای مثال، برخی محققان صرفاً گروههای مبتنی بر مذهب را حساب کرده، فرقههای بی شماری را تحت تفکرات، نظریهها و عملکردهای مختلف شکل میگیرند از قلم میاندازند. به کارگیری سه فاکتور رهبر، ساختار و بازسازی فکری به ما اجازه میدهد تا طبیعت فرقهای یک گروه یا وضعیت معین آن را فارغ از سیستم اعتقادی اش ارزیابی کنیم.
رهبران فرقهها افرادی هستند خودانتصاب و مجابگر که مدعی هستند مأموریت خاص و ویژهای در دنیا دارند. مانند رهبران فرقه بشقاب پرنده که خانم سینگلر در کتاب خود از آنها نام برده است .
این رهبران که عمدتاً کاریزماتیک نیز هستند با اعمال اراده، تسلط و برش کافی مریدان خود را کنترل میکنندو آنها را وادار میکنند تا خانواده ،شغل ،سابقه کاری و دوستان خود را برای پیروی از آنها رها کنند. مانند فرقه منافقین مسعود رجوی در ایران.در انتها آنها دارایی، پول و زندگی پروان خود را تحت کنترل میگیرند.
از نظر ساختاری رهبران خودکامه فرقه به عنوان مقام عالی شناخته میشوند که هیچ دادخواستی خارج از سیستم رهبر به سیستم بالاتر قضایی وجود ندارد و او تنها و آخرین حاکم بر تمامی مسائل است.
رهبران فرقه مدعی هستند که چیزی بدیع را ارائه کردند که تا قبل از آن، وجود نداشته و برای حل مشکلات زندگی و جهان راه کار نو ارائه میدهند. رهبران تمام فرقهها ادعا میکنند که اعضای آنها برگزیده و انتخاب شدند و خاص هستند، در حالی که غیر عضوها موجودات پایین تری به حساب میآیند. برای مثال عباس افندی ملقب به عبدالبهاء، رهبر دوم بهائیت بر این عقیده است که سیاه پوستان آفریقایی خلقتی گاوی دارند و غیر بهاییان نزد خدا به شکل حیوان هستند،(کتاب خطابات بزرگ صفحه ١١٩ و کتاب بدیع پیشین صفحه ٢١٣).
فرقهها از لحاظ برنامههای مجاب سازی و مغزشویی در خودکامگی ایدئولوژیکی هستند که تعصب و افراطی گری در جهان بینی دارند، آنها از اعضای خود انتظار دارند تا خود را فدای منویات فرقه کنند و تمام وقت، انرژی و دارایی خود را در اختیار رهبر فرقه قرار دهند و اینچنین بیان میکنند که آنان به تعهد کامل برای رسیدن به درجهای چون رستگاری نیاز دارند.شکل این تعهد از گروه تا گروه تفاوت دارد (آموزشهای بیشتر، مدیتاسیون یا تعمیق روحی بیشتر، دادن سهم بیشتر، فعالیتهای مرتبط بیشتر با فرقه و پرداخت بیشتر).
فرقهها از نظر متحدالشکل بودن، شبیه به هم نیستند.
به صورت درون گرا و یا برون گرا وجود دارند، زیاد از اهداف گروه و تشکیلات خود سخن نمی گویند و یا حقیقت را بیان نمی کنند، تفکرات و منویات آنها هر سال تغییر میکند تا برای رسیدن به هدف، بتوانند شرایط را به نفع خود تغییر دهند.
به طور کل فرقهها دو هدف دارند: جذب اعضای جدید و جمع آوری پول.
در مجموع، توانایی آنها بر اساس ساختار اجتماعی و ساختار قدرت بستگی دارد. مدیریت آنها در هر صورت، مخصوصاً در گروه هایی که تمایل به استثمار آشکار و ستم بر مردم و اشتغال به اعمال فریبکارانه، غیراخلاقی و غیر قانونی دارند، جامعه پیرامون را به مواضع انتقادی ترغیب میکنند.
کالت بهائیت
تاریخچه
بهائیت مولود فرقه بابیت است و بابیت مولود فرقه شیخیه .به پیروان میرزا حسین علی نوری، معروف به بهاء الله، بهائی و به مسلک آنها بهائیت گفته میشود.
سازندگان این فرقه آن را به بخش امامت شیعه پیوند زدند ؛ بدین صورت که در عصر فتحعلی شاه که بین ایران و روسیه جنگهای سختی در گرفت، مردم از جنگهای طولانی و فرسایشی خسته و افسرده شده بودند و به دنبال پایگاه معنوی میگشتند تا ملت ایران را از ظلم و ستم روسیه نجات دهند.
از لحاظ فرهنگی در آن زمان بیش از نود درصد مردم بیسواد بودند و اعتقادات خرافاتی و اوهام که رنگ مذهبی به خود گرفته بود در میان مردم رسوخ داشت و هر کس آن را قبول نمی کرد مورد لعن و تکفیر قرار میگرفت.
در چنین فضایی، فرقه شیخیه طرح ایجاد ارتباط با معصومین در خواب و رویا و غیره را مطرح کرد.
به این ترتیب، سید علی محمد باب، خود را باب امام زمان معرفی کرد و سپس با اعلام نسخ دین اسلام، به ابداع دین جدید و ادعای پیغمبری پرداخت.
اکثر مورخین از دوره قاجار به عنوان سیاه ترین دورههای ایران یاد میکنند. قحطی ،بیماریهای واگیردار و جنگهای داخلی و خارجی باعث از بین رفتن هزاران نفر شده بود. وضع اقتصادی کشور و مردم روز به روز بدتر میشد. مردم به دنبال منجی عالم بشریتی بودند که در عقاید مسلمانان اهل تشیع، ائمه نوید آن را داده بودند که با ظهورش جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد و ریشه فقر را میخشکاند. به همین سبب، تعدادی از مردم، دعوت علی محمد باب و میرزا حسینعلی نوری را پذیرفتند.
بابیت
مسلک بابی گری را سید علی محمد باب در قرن سیزدهم قمری (نوزدهم میلادی) بوجود آورد. او در روز اول محرم سال ١٢٣٥ ه ق در شیراز در خانه میرزا علی، عموی مادرش به دنیا آمد. پدرش سید محمد بزاز و مادرش فاطمه بیگم نام داشتند. وی در کودکی پدرش را از دست داد و دایی او سید علی خال سرپرستی او را به عهده گرفت. علی محمد در شش سالگی به مکتب خانه قهوه اولیا نزد شیخ عابد برای تحصیل فرستاده شد .در نوزده سالگی به کربلا رفت و در درس سید کاظم رشتی که از مریدان شیخیه بود حاضر گردید. پس از مرگ سید رشتی ، علی محمد شیرازی، خود را باب امام زمان نامید و جمعی ساده لوح و گروهی از فرصت طلبهای فرقه شیخیه با انگیزههای گوناگون به سمت وی گرویدند، علی محمد باب ،١٨ نفراز تعداد کسانی که در ابتدای ادعای بابیت او ،دعوت او را پذیرفتند حروف "حی" نامید که این نام گذاری بر اساس حساب ابجد بود.گروه حی هر کدام در نقطهای به تبلیغ فرقه بابی گری پرداختند. فعالیت آنها علمای شیعه و حکومت قاجار را نگران کرد .به همین سبب باب که آن زمان در بوشهر اقامت داشت را به شیراز منتقل کردند، ولی باب از فعالیت خود دست بر نداشت و بدین ترتیب مجلس مناظرهای با علما با او ترتیب دادند که منجر به توبه باب شد. این نخستین توبه او بود، باب شش بار توبه کرد. قابل ذکر است که مجالس مناظره علمی باب با علما، از ابتکارات امیرکبیر بود. تاریخ درباره امیرکبیر به ما میگوید که او چهرهای بود که در زمان خودش به مدارا کردن با اقلیتهای دینی معروف بود. امیر در برخورد با شهروندان زرتشتی، آسوری، ارمنی و یهودی مدارا میکرد و بر تأمین حقوق شهروندی آنان باور داشت.
نام اعضای حروف حی به شرح زیر است :
١- ملاحسین بشرویه ای
٢- میرزا محمدحسن بشرویه ای
٣- میرزا محمد باقر بشرویه ای
٤- ملا علی بسطامی
٥- ملا خدا بخش قوچانی
٦- ملا حسن بجستانی
٧- سید حسین یزدی
٨- میرزا محمد روضه خوان یزدی
٩- سعید هندی
١٠- ملا محمود خویی
١١- ملا جلیل ارومی
١٢- ملا ابدال مراغه ای
١٣- ملا باقر تبریزی
١٤- ملا یوسف اردبیلی
١٥- میرزا هادی قزوینی
١٦- میرزا محمد قزوینی
١٧- ملا محمدعلی بارفروش ملقب به قدوس
١٨- طاهره فرة العین
بابیان علی محمد باب را، رب اعلی، نقطه اولی، مبشر جمال ابهی، نقطه بیان و باب لقب دادند.علی محمد باب ادعاهای مختلفی داشت که نشان دهنده شخصیت متزلزل او بود.
ادعاهایی مانند: بابیت و ذکریت، ادعای قائمیت، ادعای رسالت و ادعای الوهیت
در سالهای نخستین سلطنت ناصرالدین شاه ،شورش هایی توسط بابیان به سرکردگی باب در نقاط مختلف ایران به راه افتاد که جنایات زیادی رخ داد، به دستور باب مساجد، کنیسهها و کلیساها را به آتش کشیدند و تمام کتب ادیان الهی نیز به دستور او باید از بین برده میشد. غیر بابیان باید سوزانده و سرها بریده میشد. باب به همین علتها دستگیر و راهی زندان شد. بابیان در ترور ناصرالدین نیز دست داشتند. او بنابر تواریخ بهائی، در روز یکشنبه ٢٨ شعبان ١٢٦٦ ه ق، دهم جولای ١٨٥٠ میلادی و نوزدهم تیر ماه به همراه یکی از مریدانش در تبریز تیرباران شد و جسدش کنار خندق شهر طعمه حیوانات شد. بهائیان معتقدند که جسد باب را سلیمان خان افشار دزدید و نخست به کارخانه حریربافی حاج حسین میلانی بابی برد و از آنجا به تهران منتقل کرد و بعد از حدود شصت سال به حیفا برده شد و در مکان مخصوص دفن شد.
بهائیت
حسینعلی نوری ملقب به بهاء الله رهبر اول و رئیس فرقه بهائیت
مؤسس و سردسته فرقه بهائیت یعنی میرزا حسینعلی نوری است. او در شب دوم محرم سال ١٢٣٣ه ق ،دوازدهم نوامبر ١٨١٧ در تهران بدنیا آمد و چون پدرش، میرزا عباس نوری معروف به میرزا بزرگ، از منشیان و مستوفیان زمان محمدشاه قاجار بود، در کودکی به خواندن و نوشتن مشغول شد. او هم سواد آموخت و هم با حکیمان و صوفیان که به خانه پدری او رفت و آمد داشتند همنشینی داشت. حسینعلی در سن ٢٧ سالگی دعوت علی محمد باب را به بابی گری قبول کرد و بابی شد و بسیاری را نیز بابی کرد .
از واقعههای مهم در بابیت که حسینعلی نوری در آن دست داشت توطئه دشت بدشت بود که حسینعلی در آن نقش فعالی داشت. دشت بدشت منطقهای است بین شاهرود، خراسان و مازندران. این مکان برای گردهمایی بابیانی تدارک دیده شده بود که برای آزادی علی محمد باب از زندانی در ماکو و چهریق، تغییر احکام اسلام و تکالیف دینی جدید میخواستند برنامه ریزی کنند. این اتفاق در نهایت به نسخ اسلام انجامید. بابیان موفق به آزادی علی محمد نشدند و او اعدام شد. بعد از اعدام باب به دستور ناصرالدین شاه پیروان باب به سردگی حسینعلی نوری نقشه کشتن شاه را پی ریزی کردند. طراح نقشه ترور شاه ،بنا به گفته عزیه خانم (خواهر حسینعلی نوری)، در کتاب ،تنبیه النائمین، میرزاحسینعلی نوری (بهاء الله ) بوده است. بعد از ترور نافرجام شاه، ناصرالدین شاه دستور دستگیری بابیان را داد. حسینعلی نوری که رابطه خوبی با روسها داشت به سفارت روسیه پناه برد که با کمک آنها از اعدام نجات پیدا کرد و پس از چندماه زندانی بودن آزاد شد.
بعد از نجات حسینعلی از اعدام صحبت از جانشینی باب شد، عموم بابیان بر اساس وصیت علی محمد باب، میرزا یحیی صبح ازل که برادر کوچکتر حسینعلی نوری بود را به عنوان جانشین باب پذیرفتند ولی چون در آن زمان یحیی بیش از نوزده سال نداشت، میرزاحسینعلی نوری با زیرکی زمام اموز کارها را در دست گرفت. هر دو برادر از شاگردان باب بودند.
امیرکبیر به دلیل اینکه میدانست حسینعلی در شورشهای بابیان نقش مهمی داشت او را از ایران اخراج و به عراق تبعید کرد. امیرکبیر اعلام کرده بود حسینعلی تاکنون پنج کرور تومان (نیم برابر غرامت جنگهای ایران و روس) به خزانه ایران خسارت وارد کرده است.
بعد از آن که حسینعلی نوری از ایران به عراق تبعید شد به دلایل مختلفی بعد از حدود یک سال با برادر خود میرزا یحیی اختلاف پیدا کرد و به همین سبب بدون اطلاع به کوههای سلیمانیه در کردستان قریب به دوسال زندگی کرد. شوقی افندی رهبر سوم بهائیان درباره حضور بابیان در عراق چنین نوشته است که : شب هنگام که ظلام دیجور پرده بر اعمال منفور آنها میکشد، دستار از سر زوار متمکن برداشته، کفشهای آنها را سرقت نمایند و از حرم مطهر حضرت سیدالشهداء شمعها و صحائف را بردارند و جامهای آب را از سقاخانهها بربایند.
آنها به گفته حسینعلی نوری در روز عاشورا در شهر کربلا به جشن و سرور میپرداختند که این اعمال چنان خشم مردم را برانگیخت که بابیان جرأت عبور از کوچهها و حضور در محافل را نداشتند. رفتار زشت بابیان باعث شد تا حکومت عثمانی در سال ١٢٨٠ ه ق بابیان را به استامبول تبعید کند.
پس از این که بابیان با توافق سفیر ایران در بغداد و حکومت عثمانی از بغداد اخراج شدند، حسینعلی در باغ نجیبیه که بعدها با باغ رضوان معروف شد، زمزمه ادعای "من یظهره اللهی " خود را به مریدانش اعلام کرد. حسینعلی در سن ٤٦ سالگی خود را موعود بیان "من یظهره الله " و موعود همه کتابهای آسمانی و ظهور کلی الهی خوانده و پیروان حضرت نقطه بیان، اظهار و اعلان فرمود. همین هنگام به عید اعظم بهائیان نامیده شد. البته این ادعا علنی نبود تا زمانی که بابیان به اسلامبول تبعید شدند و از آنجا به "ادرنه" (از شهرهای ترکیه) رفته، در آن هنگام ادعای خویش را آشکارا اعلام کرد و مدعی مقام "من یظهره اللهی " شد.
حسینعلی نوری که بعد از ادعای پیامبری ،خود را بهاء الله خواند، تمام اسناد و آثاری که بر وصایت برادرش صبح ازل دلالت داشت را از بین برد. با اینکه بهاء الله صبح ازل را مصدر امر در هنگام بازگشت از سلیمانیه معرفی کرده بود و خود را موظف به اطاعت از او میدانست اما همه را انکار کرد؛ او در سندی در کتاب ایقان صفحه ٥٩ در این باره میگوید : باری تا آن که از مصدر امر، حکم رجوع صادر شد، لابداً تسلیم نمودم و راجع شدم.
بعد از این اتفاقات دعوا بر سر جانشینی باب بالا گرفت و دو برادر به جان هم افتادند؛ در این میان عدهای از بابیان ،جانشینی حسینعلی نوری را نپذیرفتند و بر عقیده جانشینی صبح ازل ماندند که به آنها ازلیها گفته میشود. گروهی که جانشینی حسینعلی را پذیرفتند نیز بهائی نامیده شدند، البته در این میان انشعاباتی دیگر نیز صورت گرفت ؛ مانند بابیانی که خود را دیانی مینامند که از پیروان میرزا اسدالله دیان هستند و یا اطرافیان ملامحمدعلی بارفروش که به قدوسی معروف شدند.اما این سرانجام انشعابات نبود چون در این آشفته بازار فرقههای دیگری مانند عیانی ها، بیانیها و قرة العینیها هم تاسیس شدند. اما اصلی ترین اختلاف ها، اختلاف دو برادر حسینعلی نوری و میرزا یحیی صبح ازل بود ؛ اختلافها تا جایی بالا گرفت که به جنگ و خونریزی رسید و حتی حسینعلی برادر خود را حرامزاده خواند و دست به افشاگری علیه او زد. اشراق خاوری از مورخین بهایی در کتاب مائده آسمانی آورده است که حسینعلی افشا کرده که صبح ازل به همسر دوم باب تجاوز کرد و سپس وی را در اختیار مریدانش قرار داد.این اتفاق ننگین در کتاب بدیع حسینعلی نوری به این شرح آورده شده : "علت و سبب اعظم کدورت جمال ابهی از میرزایحیی ،والله الذی لا اله الا هو، این بوده که در حرم اولی تصرف نمود. با اینکه در کل کتب سماوی حرام است و بی شرمی او به مقامی رسیده که زوجات خود را در مکتوبات خود حرام نموده، مع ذلک دست تعدی و خیانت به حرم مظهر ملیک علام گشوده ؛ فاف له و لوفائه و کاش به نفس خود قناعت مینمود، بلکه او را بعد از ارتکاب خود وقف مشرکین نمود". از بی شرمی حسینعلی بهاء نیز، خواهر او در کتاب تنبیه النائمین اورده است که : حسینعلی دختر خود را به صبح ازل پیشکش کرده است.
به هر روی دامنه اختلافات تا حدی بالا گرفت که سلطان عبدالعزیز، حاکم دولت عثمانی مجبور شد فرمان تبعید دو برادر را صادر کرد. او حسینعلی بهاء و مریدانش را به قلعه عکا واقع در فلسطین و میرزایحیی صبح ازل را همراه با اصحابش به قبرس تبعید کرد. بهاء الله که تا اخر عمر در تبعید به سر برد، سرانجام در روز دوم ذیقعده سال ١٣٠٩ ه ق، به علت تب زیاد و بیماری از دنیا رفت و درهمان جا به خاک سپرده شد که درحال حاضر قبله بهائیان است. میرزایحیی نیز در سال ١٣٣٠ از دنیا رفت و جانشینی تعیین نکرد.
عباس افندی( عبدالبهاء) رهبر دوم بهائیت
عباس افندی ملقب به عبدالبهاء در سال ١٢٦٠ ه ق در تهران محله پامنار به دنیا آمد. او فرزند سوم از اولین زن بهاء الله بوده. مادر عبدالبهاء، دختر میرزا اسماعیل از خاندان بالرودی بود.عباس افندی در زمان حیات پدر ملقب به غصن اعظم بود و پس از فوت پدرش به عبدالبهاء معروف شد.او نیز مانند پدرش بر سر جانشینی با برادر خود میرزا حسینعلی ،پسر زن دوم بهاء الله، به نزاع و درگیری پرداختند که سرانجام میرزا عباس افندی جانشین بهاء الله شد.عبدالبهاء در ٢٧ ربیع الاول ه ق، ٢٨ نوامبر ١٩٢١ در حیفا و در ٨٠ سالگی درگذشت. مقبره او در کوه کرمل قرار دارد.
شوقی افندی رهبر سوم بهائیت
شوقی افندی ملقب به شوقی ربانی، نوه دختری و ارشد عبدالبهاء است. نام مادرش ضیائیه و نام پدرش هادی افنان است. او متولد ٢٧ رمضان سال ١٣١٤ ه ق، ١٢ اسفند سال ١٢٧٥ و سوم مارچ ١٨٩٦ در عکای فلسطین به دنیا آند. شوقی تحصیلات خود را در دانشگاه آمریکایی بیروت گذراند و از دانش آموختگان دانشگاه آکسفورد بود. شوقی به علت فوت عبداالبهاء مجبور به ترک تحصیل شد چون عبدالبهاء او را به جانشینی خود انتخاب کرده بود. عبدالبهاء جانشینان بعد از شوقی را پسران شوقی تعیین و پیشگویی کرده بود اما شوقی افندی عقیم بود و فرزندی نداشت که این پیشگویی او نیز مانند دیگر پیشگوییهای عملی نشد.
به نقل از پژوهشگران فرقه بهائیت ،شوقی افندی نقش بشزایی در تبلیغ و گسترش بهائیت ایفا کرد. طراحی و اجرای نقشه ده ساله بهائیت، مهاجرت بهائیان به نقاط مختلف جهان، گسترش تشکیلات بهائی که این روند در دهه شصت میلادی در اروپا و امریکا سرعت گرفت، تکمیل معابد بهایی معروف به مشرق الاذکار در گوشه و کنار دنیا از جمله کارهای اوست.
شوقی افندی نام تشکیلات بهایی را نظم اداری امرالله نامید که این نظم اداری زیر نظر مرکز اداری و روحانی بهائیان، در شهر حیفا در اسرائیل که به بیت العدل اعظم معروف است اداره میشود.
از اتفاقات مهمی که زمان به ریاست رسیدن شوقی افندی در تشکیلات بهایی رخ داد، جدا شدن بزرگترین مبلغان بهایی از این فرقه و بازگشت آنان به دامان مسلمانی بود، از جمله این مبلغان: فضل الله مهتدی( کاتب عبدالبهاء)، حسن نیکو و میرزا عبدالحسین آیتی متخلص به آواره ( از مبلغان برجسته بهایی)، بود. همه این مبلغان به این علت از بهائیت جدا شدند چون شوقی را دارای صلاحیت اخلاقی نمی دانستند.
سرانجام شوقی در ١٣ آبان ١٣٣٦ش، چهارم نوامبر ١٩٥٧ در شصت سالگی در لندن درگذشت.
تعریف احکام دینی بهایی در تأسیس حکومت جهانی بهائی
در این مقوله نمی خواهیم عدیده به مسائل اعتقادی بپردازیم اما لازم است کمی به احکام بهائی جهت روشنگری و تبیین به عنوان تعریفی از دین جدید در عصر جدید بپردازیم چون قرار است به زعم تشکیلات در آینده با این احکام تشکیل حکومت جهانی معنوی بهائیت را بدهند.
تساوی حقوق زن و مرد یا به تعبیری برابری جنسیتی از مهمترین مباحث عصر امروز است و یکی از شعارهای مهم در بهائیت یعنی برابری جنسیتی از جمله مباحثی است که به مانند ابزاری برای سازمان بهائیت استفاده میشود تا توسط آن هر از چندگاهی علم حقوق بشر را بلند کنند، اما خود مهمترین حق زنان را نادیده میگیرند و عدالت را زیر پا میگذارند.
حسینعلی نوری (بهاء الله) درباره مساوات بین زن و مرد گفته که عالم انسانی را دوبال است ،یک بال رجال و یک بال نساء، تا دو بال متساوی نگردد مرغ پرواز ننماید اگر یک بال ضعیف باشد پرواز ممکن نیست تا عالم نساء متساوی با عالم رجال در تحصیل فضائل و کمالات نشود فلاح و نجاح چنانچه باید و شاید ممتنع و محال.(منتخباتی از مکاتیب عبدالبهاء، ج١)
رهبران بهائی اصرار دارند که ،نساء و رجال کل در حقوق مساوی، به هیچ وجه امتیازی در میان نیست. ( ریاض قدیمی، گلزار بهایی،( ص٢٨٣)
در سندی دیگر از عبدالبهاء آمده است : البته بدرجه مساوات رسند و ممکن نیست سعادت عالم انسانی کامل گردد مگر به مساوات کامله زنان و مردان.(عبدالبهاء،خطابات )
در این بیانات مسئله فراتر از حقوق مطرح شده و به مساوات تام رسیده است.
آش تحریم و عدم عضویت زنان در بیت العدل به حدی شور است که با اصل تساوی زن و مرد تناقض دارد. شوقی افندی در این باره اذعان داشته است : از آنجا که جناب عباس افندی فرموده اند حکمت این موضوع در آینده ظاهر خواهد شد، ما با اطمینان به صحت مطلب باید آن را قبول کنیم ولی نمی توانیم برای فرونشاندن اعتراضات حامیان نهضت زنان توجیهی ارائه دهیم.(انوار هدایت )
مسئله عدم عضویت زنان در بیت العدل با وجود اصل اساسی تساوی حقوق رجال و نساء در آیین بهائی و اذعان رهبران و مبلغان بهایی نشان میدهد که هیچ بنیه علمی و منطقی ندارد و دیدگاه زن ستیزانه در آن دیده میشود .
یکی از توجیهات آنان این است که عدم عضویت زنان در بیت العدل یک نوع معافیت است و عضویت در بیت العدل یک وظیفه است و نه یک حق. در اینجا سخن از ممنوعیت عضویت بیان شده و ولی امر بهائی به صراحت از لفظ Exclusion که به معنی ممنوعیت و محرومیت است استفاده کرده است. همچنین اگر مقوله عدم عضویت زنان در بیت العدل از مقوله معافیت بود؛ همان گونه که در مورد موضوع معافیت خانمها از انجام حج حکم معافیت سادر شده است در مورد این مسئله هم از لفظ "عفو" استفاده میشد که در کتاب اقدس بند١٣ به آن اشاره شده است.
در مسلک بهائی مجازات دزد در مرحله اول، تبعید، بار دوم حبس و در مرحله سوم داغ گذاشتن بر روی پیشانی است .(اقدس ص٤٣،عبدالحمید اشراقی، گنجینه حدود و احکام، مفتاح الباب)
برای مراحل آخر گویا حکمی ندارند و هیچ فرقی بین نوع دزدی و مجازات آن تعیین نشده .
مسئله مهم بعدی در احکام بهائیت نشان دهنده عدم تساوی زنان و مردان است، مسئله ارث است.
طبق احکام بهائی ،ارث در ٧ طبقه میان وارثان تقسیم میشود:
١- اولاد ٤٢ درصد
٢- زن یا شوهر ١٥ درصد
٣- پدر ١٣ درصد
٤- مادر ١٠ درصد
٥-برادر ٨ درصد
٦- خواهر ٦ درصد
٧- معلم ٣ درصد
قابل مشاهده است که تفاوت ارث پدر و مادر و تفاوت ارث برادر و خواهر چقدر است و هیچ تناسبی در آن مبنی بر تساوی زن و مرد دیده نمی شود. همچنین طبق احکام بهائی غیر از تفاوتی که در سهم ارث میان زنان و مردان وجود دارد، خانه و لباس فرد متوفی نیز به پسر بزرگ تر میرسد که حتی در صورت وجود فرزند پسر دیگری، تساوی بین مردان هم رعایت نمی شود همان طور که این تساوی در بین زنان بهایی در خصوص مهریه حتی در بین هم جنسان رعایت نمی شود به طوری که مهریه زن شهری از زن روستایی بیشتر است. پر واضح است که همچنان شعار و ادعای وحدت عالم انسانی و تساوی زن و مرد همچنان شعاری بیش نیست.
در تبیین احکام بهایی به این نتیجه میرسیم که زن در بهائیت معنایی جز زن در زمان جاهلیت ندارد.
بیت العدل
بهاء الله در کتاب اقدس میگوید، خداوند بر هر شهری نوشته است که در آن شهر بیت العدلی تشکیل داده و نفوس به عدد (نه) در آن مجلس اجتماع نمایند.
بهاء الله پایه گذار بیت العدل بود که آن را قوه تشریعیه امر بهائی قرار داد.عبدالبهاء بعد از مرگ بهاء الله، بیت العدل را پردازش کرد و در نهایت در زمان شوقی افندی تشکیل شد. اعضای ٩ نفره بیت العدل در ٥ سال یک بار از اعضای محافل ملی بهائیان جهان انتخاب میشوند. طبق دستورات بهائیت، بیت العدل در حال حاضر مشروعیتی ندارد چون ولی امری ندارند که در کسوت رهبری بیت العدل باشد. در بهائیت وجود مبین از منصوصات است و ولی امر باید هنیشه وجود داشته باشد تا سخنان بهاء الله و عبدالبهاء را تفسیر و بیان کند. حذف مبین از تشکیلات بهایی برابر با انکار اصل این فرقه است.طبق کلام عبدالبهاء در الواح و وصایا، تشکیلات بهایی دو پایه اصلی دارد ١- ولی امرالله ٢- بیت العدل. امروزه این چالش در بین مریدان بهائیت وجود دارد که چگونه ممکن این دو رکن ولی امرالله و بیت العدل از هم جدا باشد و یکی بدون دیگری ممکن نخواهد بود.
وظایف بیت العدل
١- حفظ نصوص بهایی
٢- تجزیه، تفکیک، شرح، تفسیر، و تطبیق نصوص بهایی
٣- حفاظت و دفاع از مقام بهاء
٤- استخلاص از مقهوریت
٥- ترویج مصالح امر بهایی
٦- تبلیغ و انتشار بهائیت
٧- استحکام و توسعه تشکیلات بهائی
٨- تشریع قوانین و مقررات غیر منصوص
٩- توضیح مسائل مهم
١٠- ترویج و تنفیذ احکام
١١- تصمیم گیری در مسائل اخلاقی
١٢- محافظت و توسعه اماکن عکا و حیفا
١٣- اداره امور بهائی
١٤- هدایت، تحکیم، وحدت و توسعه زندگی بهائی ها
١٥- ایجاد موسسههای لازم
١٦- مواظبت از معاهدات عوامل تشکیلات و جلوگیری از تخطی
١٧- دریافت وجوهات و توجه به اماکن بهائی و درامدهای آن
١٨- تعیین مجازات، فیصله به اختلافات، صدور حکم
١٩- ترجمه و انتشار آثار بهائی
وظایف مهم ولی امرالله
١- مبین آیات الله
٢- رفع اختلافها و نزاعها در بهائیت
٣- رکن اعظم و ولایت الهیه
٤- تعیین کننده ولی امرالله بعدی
٥- جلوگیری از تشتت و اختلاف و تفرقه در بهائیت
٦- همیشه و دائمی بودن با بیت العدل
٧- عضو اعظم و رئیس دائمی بیت العدل
٨- قانون گذاری
٩- اخراج اعضای خطاکار در بیت العدل
١٠- رد تصمیمهای غلط در بیت العدل
١١- ولایت مطلق بر اعضای بیت العدل
١٢- گیرنده حقوق الله
١٣- برطرف کننده اختلاف نصوص و آیات
چند سوال در نامشروع بودن بیت العدل پیش میآید که از بیت العدل و مبلغان بهائی خواستار پاسخگویی هستیم.
با تعریفی که از رکن ولی امرالله و بیت العدل داشتیم، در حال حاضر چگونه بیت العدل مشروعیت دارد؟ متون رهبران بهایی را چه کسی تبیین میکند؟ اختلافها چطور حل میشود ؟ چه کسانی حق اخراج متخلفین را دارد؟ آیا پیروی از دستورات بیت العدل که ولی امر ندارد جایز است؟
منکوب کردن معترضین و طرد روحانی متبریان بهائی توسط بیت العدل
تشکیلات بهایی به رهبری بیت العدل (که در واقع مشروعیتی نیز ندارد) ،در حیفای اسرائیل همیشه سعی دارد پیشینه خود و بهائیت را از مردم، عضای بهائیت و مخالفین مخفی کند تا بتواند مفاهیم جدید و خودساختهای که طی نقشههای چند ساله برنامه ریزی شده است را جایگزین کند و برای جذب اعضا در عصر جدید دفتری جدید را باز کند.
بیت العدل حتی مخالفان خود را ترور شخصیتی میکند وکوچکترین نقدی را برنمی تابد. آنها عملا موفق شده اند تا بین نقادان و مخالفین بهایی و توده مردم اختلاف و ناامنی اجتماعی را ایجاد کنند که این اختلافات مسبب بروز بسیاری از اغتشاشها و فتنهها شده است.مانند فتنه سال ١٣٩٨ ،١٣٨٨ و ١٤٠١. که در همه این فتنهها عناصر وابسته و تحت فرمان بیت العدل حضور داشتند و در واقع به اعتراضها دامن زدند و با فریب رسانهای در فضای مجازی و بمب باران رسانهای در شبکههای ماهوارهای ،اعتراضها را به اغتشاش تبدیل کردند و با دادن آمار غلط به نهادها و سازمانهای بین المللی باعث ایجاد بدبینیهای جامعه ملل نسبت به ایران شدند. امنیت اجتماعی توانایی جامعه در دفاع از خصوصیات و ویژگیهای اساسی خود در برابر تغییرات و تهدیدات واقعی و احتمالی است. بنابراین جوهره اجتماعی امنیت عرصه تازهای را ایجاد میکند که در آن معنای امنیت از بطن جامعه استخراج شود. بنابراین تشکیلات با ازبین بردن توانایی جامعه و القاء حس بدبینی تواناییها را از بین میبرد.
به همین علت باعث گردید تا اندیشمندان و روشنفکران زیادی همچون عبدالحسین آیتی، خوان کول، ویلیام گارلینگتن، فردریک گلیشر، آلیسون مارشال، سن مک گلین، دنیس مک اوئن، جورج فلمینگ،استیون شول، گراهام ویلسون و غیره … که هر یک مدتی عضوی از جامعه بهایی بودند مقالات و کتابهای انتقادی در مورد این تشکیلات، فرقه یا کالت بهائی منتشر کنند. ویلسون درباره تحریف و مخفی نگه داشتن رخ دادهای اصلی در بهائیت و بابیت میگوید: رهبران بهایی تخصص ویژهای در تحریف وقایع تاریخی ابتدای جنبش و اصلاح آن در رخدادها به مقتضای روز و به نفع رهبران بعدی دارند .از جمله موارد از مخفی کاری رهبران بهائی به نفع خویش که در کتاب گراهام ویلسون آمده است میتوان این موارد را نام برد :
آمار سازی دروغین عباس افندی از شهیدان بهایی
پنهان کاری عبدالبهاء در قرائت وصیت نامه پدرش
پنهان کردن و نادیده گرفتن بخشی از وصیت نامه بهاء الله، انحراف و تغییر در تعالیم بهاء الله
تغییر و تحریف در نوشتههای بهاء الله
عبدالحسین آیتی از جمله مبلغین معروف بهایی بود که بعد از جدایی از بهائیت به شدت توسط شوقی افندی منکوب و از بهائیت اخراح شد. آیتی متفکر و نویسنده و محقق نقد بهائی، ١٨ سال عضویت فعال در تشکیلات بهائیت را داشت. او به دستور عبدالبهاء دو جلد تاریخ بهائی به نام الکواکب الدریه را نوشت و بعد مشاهده کرد مباحث تاریخی مهم توسط عبدالبهاء حذف شده است و تغییر کرده و حتی بعضی مطالب به بهانه مصلحت حذف و بعضی دیگر اضافه شده است. او رهبران بهایی را سیاسی کار و دورو معرفی کرد. ایتی بعد از دستکاری عبدالبهاء در آثار خود، کتابی به رشته تحریر درآورد با نام کشف الحیل در سه جلد که به بیان مواضع انتقادی خود به بهائیت میپردازد و اسلام را به عنوان دین الهی انتخاب نمود. البته آیتی بعد از جانشین شدن شوقی افندی به جای عبدالبهاء این کتاب را نوشت و مسلمان شد. هم زمان با او افراد باسواد دیگری از بهائیت اخراج شدند چون آنان نیز مانند آیتی انحرافات اخلاقی شوقی افندی را میدانستند. افرادی مانند، فضل الله صبحی، حسن نیکو ،صالح مراغهای و دیگرانی که شوقی را میشناختند.
آیتی به دین نبودن بهائیت اذعان کرد و بیان کرد بهائیت یک فرقه سیاسی است که رهبران آن از استقلال رأی برخوردار نیستند و هر زمان برای کسب منافع مادی زیر فرمان یکی از کشورهای استعماری میروند. همچنین او معتقد بود در حقیقت بهائیت حرف جدیدی برای ارائه ندارد و رهبران فرقه مطالبی از ادیان و دیگر مکاتیب به سرقت برده اند و اقتباسی ناقص از نظرات روشنفکران ترک و اروپا و آموزههای اسلام و فلاسفه قدیم و شعرا و ادبای ایران است. مطالب مطرح شده توسط او تعداد زیادی از بهائیان را تحت تأثیر قرار داد و آنان را نسبت به اعتقادات بهائی متزلزل نمود و همین باعث خشم رهبران بهائی شد به طوری که رهبری بهائیت حذف فیزیکی و ترور آیتی را در دستور کار قرار دادند.
طرد روحانی
موضوع “طرد” بعد از عباس افندی (عبدالبهاء) به فرمان نوه اش شوقی افندی که رهبری جامعه بهائیان را به عنوان ولیّ امرالله بر عهده گرفته بود، رنگ سازمانی و قانونی به خود میگیرد. هرچند بیت العدل وبهائیان کنونی معتقدند این امر از زمان بهاءالله (بنیان گذار فرقهی بهائی) بوده، ولی آثار وکتب والواح موجود مانند کتب “نظم بدیع جهانی”، “نظامات بهائی” و “نظم اداری” به غیر این را حکایت میکند.
شوقی افندی (سومین رهبر بهائیان) قانون مجازات “طرد” را در دو بخش اداری و روحانی این چنین تعریف کرده است:
١- طرد اداری: مجازات طرد اداری دربارۀ فرد مسجّلی اعمال میشود که بر خلاف احکام و تعالیم بهائی عمل کند و عدم تمسّک در اطاعت خود را به اوامر و احکام بهائی و آراء محافل روحانیّه عملاً نشان دهد و به تذکّرات و انذارات محفل روحانی محلّی و محفل روحانی ملّی وقعی ننهد و به جبران مافات اقدام نکند. فی المثل کتمان عقیده، تعدّد زوجات، عدم رعایت مقرّرات ازدواج و طلاق بهائی، ترک انفاق، شرب مسکرات، تَمَرُّد از آراء و تصمیمات محافل مقدّسهی روحانیّه، مداخله در امور سیاسیّه علت طرد افراد بهائی میشود. مطرود اداری از حقوق اداری و اجتماعی بهائی مانند شرکت در انتخابات، عضویّت محافل روحانیّه و لجنات امری، حضور در جلسات ضیافات و تقدیم تبرّعات محروم است.
البتّه قابل ذکر است که این نوع طرد به علّت خطاهای جزئی از طریق محفل ملّی اعمال شده و نیازی به نظر ولی امر الله ندارد،
زیرا هنوز طرف خاطی بهائی به شمار آمده واگر متنبّه شد محفل ملّی میتواند محدودیّتهای ایجاد کرده را از او سلب کند.
((اختیارات و مسئولیّتهای محفل روحانی ملّی بند 1: محفل ملّی نسبت به حقّ رأی افراد احباء تصویب عضویت در جامعهی بهائی اختیار تام دارد. بنابراین طرد اداری از اختیارات محفل ملّی است.))(نظامات بهائی ص5)
2- طرد روحانی : هر گاه یکی از افراد مُسَجّلِ جامعۀ بهائی از اوامر و نواهی مرکز و مرجع منصوص سرپیچی کند، مشمول مجازات طرد روحانی میگردد.
در این نوع طرد (روحانی) طرف خاطی به دستور ولی امرالله که رئیس لا ینعزل بیت العدل میباشد، از جامعهی بهائی اخراج شده و هیچ کس حق ارتباط و حتّی تکلم را با این مطرود نداشته و در تعبیراتشان به عنوان مریض “جذامی” یاد مینمایند(عبدالبهاء ناقضین را به مریض جذام تشبیه وسفارش به راندن از خود نموده (مکاتیب ). در غیر این صورت، اگر کسی با آنها ارتباط داشته باشد، هر چند والدینش هم باشند، طرد میگردند.
(اخراج و طرد افراد از شریعت الهیه که جزء اختیارات خاصه ولی امر یعنی رئیس عالیه روحانی جامعه میباشد.)(نظامات بهائی )
همان طور که ملاحظه میفرمائید :این نوع طرد (روحانی) طبق نصوص برخلاف ادّعاهای بیت العدل کنونی که فاقد رئیس عالیه ولا ینعزل میباشد، فقط از اختیارات “خاصه” ولی امر، یعنی رئیس عالیهی روحانی باید انجام گیرد. اوست که تشخیص ناقض بودن وبه اصطلاح خودشان مبتلا به مرض جذام بودن را میدهد! و حال این سردر گمی در بهائیت وجود دارد که اکنون که رئیس عالیهی روحانی یعنی ولی امر در قید حیات نمیباشد و راه ولی امری دیگر مسدود است، چه کسی میتواند این بار تشخیص”خاصه” را به دوش بکشد؟ که این طرد دارای چنان عواقب شدیده معنوی است که در حیات روحانی آن شخص دخیل است. (نظامات بهائی )
بهائیت و حکومت جهانی
مختصری از تاریخچه تأسیس فرقه بهائیت و رهبران آن گفتیم تا بتوانیم بهتر توضیح دهیم که چرا
کالت یا فرقه بهائیت به دنبال حکومت جهانی بهائی است. همان طور که پیشتر گفتیم ،حکومت جهانی، اندیشه اتحاد همه نوع بشر زیر یک اقتدار سیاسی مشترک است .
حال این اندیشه اتحاد نوع بشر از چه راه هایی به دست میآید که همه جوامع و مردمان به نتیجه واحدی دست پیدا کنند و به صلح جهانی برسند ؟ آیا کالت بهایی توانایی برپایی یک حکومت جهانی را دارد؟ اساسا با توضیحاتی که درباره حکومت جهانی داده شد، بهائیت میتواند به عنوان یک نحله سیاسی یا دین حکومت جهانی تشکیل دهد.
مختصری از تاریخچه بهائیت و اختلاف هایی که بر سر جانشینی داشتند، این مهم را به ما نشان داد که سردمداران بهایی در کنترل و مدیریت خود نیز ناتوان هستند ،پس چگونه میخواهند با شعار صلح عمومی به صلح دست پیدا کنند؟
قبل از اینکه به سوالات پاسخ داده شود به سند مهم از بیت العدل دقت شود ؛ طبق پیام ٢٨ دسامبر ٢٠١٠ بیتالعدل، مقدمه طرح ٢٠ ساله از سال ٨٠ خطاب به نهادهای امنیتی تشکیلات "یادآور" شد که، مراحل ٧ گانه طرح براندازی را بین مردم برای براندازی و عضو گیری و تشکیل حکومت بهایی اجرا کنید؛ مراحل ٧ گانه شامل:
١/ مجهولیت
٢/ مظلومیت و مقهوریت
٣/ انفصال شریعت الله از ادیان عتیقه
٤/ استقلال دین الله و مساوات آن با دیگر ادیان
٥/ رسمیت آیین بهائی و شناساندن آن بعنوان دیانت رسمی
٦/ ظهور سلطه زمینیه امر الهی و ادغام سازمان کشوری با نظام الهی
٧/ در سطح بینالمللی استقرار سلطنت جهانی و جلوه سیطره ظاهری و روحانی امر الهی سپس صلح اعظم و آغاز عصر ذهبی.
با توجه به پیام بیت العدل و مواردی که عنوان کرده است، بیشتر از هر زمان متوجه میشویم که بهائیت یک تشکیلات سیاسی برانداز کل حکومتهای دنیا است که در نهایت به دنبال تشکیل حکومت جهانی بهایی است.
رهبر سوم بهاییان شوقی افندی در مسافرت هایی که در سراسر جهان خصوصاً اروپا برای تبلیغ فرقه بهائیت داشت، تعالیم دوازده گانهای را از پدر خویش بیان کرده است که در هیچ یک از کتب عبدالبهاء این تعالیم دیده نمی شود ،ضمن اینکه حتی این تعالیم با قوانین کتاب اقدس(کتاب مقدس بهاییان ) که توسط بهاء الله نوشته شده است هم تناقض دارد. در حقیقت این تعالیم فریب جامعه جهانی را در بر داشت تا بوسیله آن مورد قبول واقع شوند برای رسیدن به عصر تکوین.
تعالیم دوازده گانه عبارتند از :
١- تحری حقیقت
٢- وحدت عالم انسانی
٣-دین باید سبب الفت و محبت باشد
٤- دین باید مطابق علم باشد
٥- ترک تعصبات
٦- تعدیل معیشت
٧- وحدت ادیان
٨- تعلیم و تربیت
٩- وحدت لسان و خط
١٠- وحدت زنان و مردان
١١- صلح عمومی
١٢ همه عالم محتاج نفثات روح القدس است.
بهائیت مدعی است که هیچ ادیان الهی دیگری این تعالیم را ندارد. اما پیام سال ٢٠١٠ بیت العدل که پیشتر در مورد آن گفته شد، آموزههای تعالیم دوازده گانه ابداع شوقی افندی را زیر سؤال میبرد که با کدام صلح عمومی و تحری حقیقت میخواهید تشکیل حکومت جهانی بدهید؟ با فریب مظلومیت یا مجهولیت برای ایجاد حکومت جهانی؟ جامعه بهایی و نهاد نامشروع بیت العدل همیشه و در هر زمان مورد نقد و انتقاد روشنفکران بوده است، حتی کسانی که اطلاعات محدودی از این فرقه دارند نیز میتوانند آن را نقد کنند. مثلا :
بهائیان در سال ٢٠٢١ در اجلاس پارلمان ادیان جهان حضور داشتند. این پارلمان هر سه سال یک بار در یکی از شهرهای جهان برگزار میشود که در آن نمایندگان همه مذاهب و ادیان به معرفی عقاید و افکار و مراسم و آیینهای خود میپردازند. بهائیت از سالیان قبل در این جلسات ثبت نام و حضور داشته است. در این جلسه در پی نمایش فیلمی تقدیرآمیز که از علی محمد باب نمایش داده شد، یکی از بازدید کنندهها از تهیه کننده فیلم آقای پرایس سوال کرد که نظر خود را درباره احکام گردن زدن مخالفان، سوزاندن کتب و ویران کردن زیارتگاهها در کتاب بیان جناب باب بگوید. پرایس که توقع سوالی اینچنینی و شوک آور را نداشت و نتوانست جوابی بدهد، جواب سوال را ارجاع داد به کتاب نادر سعیدی از مبلغان بهایی ساکن امریکا.
اما در ادامه باز حضار سوال کردند که بهاء الله چطور به این احکام عمل میکرده وقتی که سالها از اعضای فرقه بابیت بوده ؟
در یک برنامه دیگر از خانم بهایی که در سازمان ملل برنامه داشت نیز درباره عدم تساوی زن و مرد سوال شد با اینکه در بهائیت شعار تساوی زنان و مردان دارند اما در واقع هیچ زنی حق عضویت در بیت العدل را ندارد، که دوباره از جوابگویی در سازمان ملل سر باز زدند و ارجاع دادند به فرستادن ایمیل شخصی. این تنها نمونه کوچکی از انواع نقدها به این فرقه است که ایجاد حکومت جهانی توسط آنان را زیر سؤال میبرد.
ساموئل گراهام ویلسون، محقق، نویسنده ،متکلم ،منتقد و کشیش مسیحی امریکایی که زمانی به پیشنهاد گروه مسیونری مسیحی به شهر تبریز در ایران آمد به مدت سی سال در مدرسه امریکایی مموریال فعالیت میکرد.او به علت اقامت طولانی در ایران ارتباط گستردهای با بهائیان در ایران داشت. آقای ویلسون مطالعات فراوانی در آثار و آموزههای بهایی داشت و به همین علت رهبران بهایی را به عنوان فاشیستهای حیله گر یاد میکرد البته پژوهشگران دینی دیگری مانند پروفسور ادوارد براون، ویلیام مک الوی میلر، فرانچیسکو فیچیکا، فرانسیس بک ویت، هرمان زیمر نیز به نوعی به این موضوع اذعان کردند. ویلسون در کتاب بهائیت و ادعاهایش مینویسد: پس از سی سال تجربه در ایران به عنوان یک مبلغ مسیحی و پس از مطالعه گسترده درباره بهائیت، چه در مشرق و چه در غرب، متوجه ادعاهای گزاف و دروغین بهائیت شده و فهمیدم چه میزان از تبلیغات این جنبش آفتابی و چه مقدار آن پشت ابر و نهان کارانه است. گراهام ویلسون از بهائیت به عنوان یک فرقه تهاجمی خاورمیانهای یاد میکند، آیینی که خود را جهانی معرفی میکند .
چه رهبران بهایی چه مبلغین حال حاضر همیشه بیان کردند که نفوس دسته دسته به آیین جهانی بهائیت گرویدند. این نوع تبلیغات و گزافه گوییها صرفاً برای این است که نشان دهند بهائیت مورد استقبال قرار گرفته است تا ذهنها را آماده پذیرش کنند به علت کثرت در جمعیت.
شوقی افندی زمانی که موساد پس از تأسیس اسرائیل تشکیل شد، نقشههای ده سالهای را توسط موساد برنامه ریزی کرد. نقشهها در حقیقت شروع نفوذ بهائیت در سراسر دنیا توسط عمال اسرائیل بود. خوش خدمتیهای بهاییان برای رژیم اشغال گر پیشینهای به قبل از تأسیس اسرائیل دارد. حتی عبدالبهاء به جهت این خوش خدمتیها به لقب "سر" از دولت انگلستان مفتخر شد.
در بحث تعلیم و تربیت در بهائیت که از شعارهای مهم آنان برای جذب و عضویت در تشکیلات و سازمان بهایی کارایی دارد رد پای نقض قوانین کشورها و زیرپا گذاشتن اصول و ارزشهای فرهنگی و ملی هر کشور دیده میشود. در مبحث تعلیم و تربیت به حدی کار را گسترش داده اند که حتی قوانین حمایت از حقوق کودکان سازمان ملل هم زیرپا میگذارند .نحوه عملکرد آنان در کشورهای مسلمان و حتی غیر مسلمان به گونهای است که در پوشش کلاسهای اخلاق و موسیقی و هنرهای دیگر، از طریق برگزاری کلاسهای نامحسوس طرح روحی در خلال مباحث هنری آن را عملیاتی میکنند.
برای این منظور و واضح شدن بهتر مفاهیم نفوذ بهائیت از راه تعلیم و تربیت مروری خواهیم داشت به لزوم جامعه سازی از طرف بیت العدل.
در پیام رضوان سال ١٩٩٠، بیت العدل به صراحت بیان میکند که (جامعه بهایی باید آماده انطباق با موازین و احوال جدید باشد). به عبارتی دیگر جامعه بهایی بیش از پیش برای پذیرفتن شرایط جدید و انطباق با اوضاع کنونی مجهز شود بدون آنکه از توجه و تمرکز قوی در اهداف اصلی امر تبلیغ (تبلیغ که مهمترین پایه و اساس در بهائیت است)،یعنی ازدیاد جمعیت علاقه مندان به بهائیت و تعالیم بیشتر غافل بماند. هدف از این پیام همان مورد پنجم از پیام سال ٢٠١٠ بیت العدل مبنی بر رسمیت آیین بهائی و شناساندن آن بعنوان دیانت رسمی است. این نوع تبلیغات به نام کودک -والد در بین بهاییان مطرح و تبلیغ میشود. یعنی با برگزاری کلاسهای هنری برای کودکان یا از طریق امور خیریه برای کودکان کار، خانوادهها را درگیر کرده و در درون آنها نفوذ میکنند .بطور مثال این نوع از تبلیغات و جامعه سازی در پوشش کلاسهای درس اخلاق برای کودکان زیر سن پانزده سال در کشور ازبکستان باعث اخراج بهاییان شد. پیام بیت العدل ١٩٩٠، آموزش میدهد آنچه حائز اهمیت است داشتن و اجرای روابط گرم و دوستانه جهت عضو گیری در انجام خدمات اجتماعی است که در غالب بحث قرائت از منطقه صورت میگیرد که در انتها به تسجیل فرد مورد نظر میانجامد.
عناصر وابسته به بیت العدل پس از استحکام عملی که انجام میدهند ،باید از طریق شبکهای از هم کاران و آشنایان به گسترش آن بپردازند و در عین حال قوا را روی گروههای کوچکتر متمرکز کنند تا هر یک از آنها کانونی از فعالیتهای فشرده گردند. این نوع عملیاتها را بارها در ایران برای شروع فتنهای جدید یا دست داشتن در اغتشاشات عملی کرده اند به طوری که بسیاری از لیدرهای دستگیر شده در اغتشاشات از عناصر بیت العدل بوده اند. با وجود این که بهائیت به جدایی دین از سیاست اعتقاد دارد و میگویند ما در سیاست دخالت نمی کنیم اما همیشه و در هر کجای ایران فتنهای شروع میشود دست بهائیت را در آن میبینیم. در فتنه سال ٨٨ شروع گسترده دخالت سیاسی بهائیت بود. عملکرد آنها در سال ٨٨ بصورت شبکهای بود و برای اولین بار بصورت پیامک و یا ارسال ایمیل از بهاییان درخواست شد که در انتخابات شرکت کنند و در ادامه شروع فتنه نیز لیدری دستههای برانداز را داشتند .جالب توجه است که بسیاری از اعمال غیر قانونی آنان و آموزش زیر پا گذاشتن قوانین در ایران انجام میشود، دستور این امر در پیام سال ٢٠٠٦ بیت العدل دیده میشود تا در صورت نیاز با زیر سوال بردن قوانین حقوق بشری از طرف نظام جمهوری اسلامی بتوانند از ایران شکایت کنند تا علیه ایران به ادامه تحریمها دامن بزنند. این امر دو هدف را دنبال میکند، ١- برهم زدن نظم جامعه و بی اعتماد کردن مردم نسبت به نظام ٢- بعد از برهم زدن نظم و شروع اغتشاش و برخورد نظام با اغتشاش ،آنها مدعی زیرپا گذاشتن حقوق بشر توسط نظام جمهوری اسلامی ایران میشوند در حالی خود با دروغ گفتن و تبلیغات توأم با فریبکاری بزرگترین خیانت را به انسانیت و حقوق بشر کردند.
تبلیغات ضد حقوق بشری بهاییان به همین جا ختم نمی شود. عناصر بیت العدل به دلیل تبلیغ اصول و تعالیم فرقه بهائیت که هیچ سر منشأ عقلانی ندارد ،در سال ٢٠١٠ محاکمه و مجازات شدند مبلغان بهایی که در پوشش معلم در کلاسهای کودکان تحت نظارت گروه بهایی( که کودکان و اطفال غیربهایی هم به آن دعوت شده بودند)، تدریس میکردند ،بر اساس قانون حمایت از کودکان، تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند.آنان به اتهام نقض قانون حمایت از کودک، به پنج سال زندان محکوم شدند.مبلغان بهایی بر اساس قانون حمایت از اطفال و کودکان (٢٠٢٣-٢٠٠٢)، محاکمه شدند، زیرا آنان اقدام به تلاش برای تغییر دین کودکان ١٠-٩ ساله، از سایر ادیان نموده بودند.
شایان ذکر است که کودکان در دادگاه کشور اندونزی شهادت دادند که معلم بهایی اقدام به تخریب چهره پیامبران الهی حضرت ابراهیم، موسی، عیسی و محمد علیهم السلام کرده است. همچنین والدین هم شهادت دادند که رضایت آنها برای حضور فرزندانشان در کلاسها اخذ نشده برد. و تعدادی از رضایت دهندهها گفتند که رضایت آنها به صورت فریب کارانه اخذ شده است.
تشکیلات بهایی اما بی کار ننشست و همان کاری که به تداوم علیه ایران انجام داده است نیز در قبال اندونزی در مجامع بین المللی انجام داد. ضمن اینکه از پیام بیت العدل مبنی بر اجرای روش استراتژیکی مظلومیت نیز پیروی کردند. یعنی تخریب چهره منتقدان و در اینجا تخریب وجهه دولت اندونزی اقدام به بین المللی کردن موضوع، که این قضیه را به صورت تنظیم شکواییه به کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل منعکس کردند. در پیام مورخ آوریل ٢٠١٣ و دسامبر ٢٠١٤ خطاب به احبای ایران، بیت العدل آمده است، برنامه نوجوانان به عنوان عنصری اصلی در پیشبرد فرایند جامعه سازی در محدودههای جغرافیایی برجسته شده، دفاتر، محله هایی با تعداد زیادی از جوانان و نوجوانان را شناسایی میکنند. به طور مثال نوجوانان و مادران آنها را شناسایی و از طریق فرزندشان در فعالیتهای اجتماعی آنها را به خود جذب میکنند. آیا این دست پیامها و جامعه سازیها نقض حقوق کودکان و حقوق بشر نیست.
جرائمی که مبلغان بهایی عموماً در سراسر دنیا انجام داده اند و اثبات گردیده است ،در کشورهایی مثل ایران، اندونزی، ازبکستان ،قطر به شرح زیر است:
١- تلاش برای تغییر دین کودکان مسلمان به بهائیت در پوشش کلاسهای درس اخلاق کودکان
٢-تلاش برای تغییر دین کودکان و نوجوانان و جوانان با پوشش دروغین برنامههای روحانی برای نوجوانان ( از برنامه ریزی هایی که در سال ٨٨ انجام دادند)
٣- ارائه اطلاعات غلط به دولتهای اسلامی مبنی بر مسلمان بودن بهاییان و تقیه کردن، در صورتی که تقیه طبق نظر بهاء الله در بهائیت حرام است
٤- برهم زدن صلح و آرامش در جامعه، از طریق تلاش برای تغییر کیش افراد سایر ادیان
غیر از آموزشها و تبلیغ سیستماتیک بیت العدل برای کودکان، بهائیت حتی در قبال اعضای خود نیز سیستماتیک عمل میکند. آقای برندن کوک، معلم، نویسنده، هنرمند روشنفکر و منتقد بهائیت که در خانوادهای بهایی به دنیا آمده است در کتاب خود میگوید : تشکیلات بهایی حتی نسبت به اعضای خود نیز تنگ نظرانه و سیستماتیک عمل میکند، او که عضو هیئت صیانت بیت العدل بود در سال ٢٠١١ برای فرار از مشکلاتی که تبلیغات بهایی تورنتو کانادا علیه او ایجاد کرده بود ،به کالیفرنیا نقل مکان میکند و به تدریس ادبیات انگلیسی پرداخته است. او در حال حاضر مسیحی شده است. جالب توجه است که کوک میگوید ؛ در سن ١٥ سالگی وقتی تشکیلات بهایی از او خواست نسبت به امضای کارت عضویت ( فرم تسجیل) در جامعه بهایی کانادا اقدام کند، نپذیرفت و اظهار داشت اعتقاد و باور به یک دین نیاز به تشریفات و تکمیل فرم اداری ندارد.
قابل ذکر است که برای عضویت و قبول آیین بهایی امضای فرم مخصوص تسجیل ضروری است.
در ادامه تحرکات ضد حقوق بشری و ضد امنیت ملی کشورها توسط تشکیلات بهایی باید به نمونه کشور قطر در سال ١٤٠٠ اشاره کرد؛ البته بهاییان با کار رسانهای ضد دولت قطر پس از اخراج از قطر، آن را پاکسازی مذهبی اعلام کردند. اما مقامهای کشور قطر هم به ساختار جاسوس پرور بهائیت پی برده و به گزارشگران ویژه و دیپلماتهای سازمان ملل متحد اعلام کردند که اخراج بهائیان از قطر به دلایل عقیدتی نبوده و دیپورتهای صورت گرفته مربوط به نگرانیهای «امنیت ملی» بوده است.
به این علت به سیستم جاسوس پروری بهائیان معتقدیم که بعد از تسجیل شدن که دارای کد میشوند و به عنوان یک بهایی شناخته شده میدشوند، به طور اتومات وارد سیستم جاسوسی میشوند که خود بهائیت اسم آن را "قرائت از منطقه " گذاشته است .
اهمیت کشورهایی مثل قطر و همچنین کشورهای حوزه خلیج فارس برای بهائیان و اربابان آن از این نظر است که کشور قطر و امثالهم را میتوان در وجود منابع بسیار نفتی و گازی دانست. کشوری در ساحل غربی خلیج فارس با موقعیت خاص جغرافیایی، بیش از 95 درصد مسلمان و برخوردار از منابع عظیم گاز (بزرگ ترین منابع گازی جهان پس از روسیه و ایران) ارزیابی کرد. کشوری که از این حیث، طعمه خوبی برای تشکیلات سلطه طلب بهائیت به شمار میآید.در اینجا بحث نفوذ اقتصادی تشکیلات بهائیت مطرح است.
موضوع بسیار مهمی که مبحث شوقی افندی مبنی بر شعار وحدت عالم انسانی را زیر سوال میبرد ،طرد شدن و برخورد شدید قهری با بدترین اعمال خشونت حتی حذف فیزیکی در مقابل کسانی است که از بهائیت تبری جستند. اریک استتسون محقق، نویسنده و متفکر کارافرین اهل ویرجینیای آمریکا در کتاب ،تازیخ گمشده بهائیان میگوید: زمانی که با بهاییان آشنا شدم افراد خوبی به نظر میرسیدند و آنها دیدگاهی ایده آلی از پتانسیل بشر، با تأکید بر ایده هایی همچون صلح جهانی، وحدت نژادی و احترام به همه ادیان بزرگ داشتند، دو عامل باعث جذب من به بهاییت شد:١- خلق و خوی بهائیان ٢- امیدواری آنها به آینده بشریت.(فریب اعضاء جدید)
پس از چندماه مطالعه در مورد بهائیت و آشنایی اجتماعی با بهائیان، تصمیم گرفتم بهائی شوم. (قابل ذکر است که تشکیلات بیت العدل کتب اصلی رهبران بهائی را جمع آوری کرده و فقط جزواتی سانسور شده به احبای بهایی و کسانی که میخواهند از بهائیت بدانند ارائه میکند). در اینجا شعار تحری حقیقت بهائیت هم با تناقض رو به رو میشود.
اریک در سال ٢٠٠١ اعلام کرد، درباره ماهیت قدرت طلبانه رهبری بهائیت که در حال حاضر بیت العدل است دچار شک و تردید شده است. او همزمان با سایت تالیسمان آشنا شد و در جریان افکار ایدهها و انتقادات سایر روشنفکران بهائی نیز قرار گرفت. اریک در سال ٢٠٠٢ جامعه بهائی را ترک کرد و در اواخر همان سال به مسیحیت گروید. در ادامه اقدام متقابل بیت العدل در برابر اریک استتسون نقض وحدت عالم انسانی را میبینیم، تشکیلات بی کار ننشست و علاوه بر اخراج او از جامعه بهائی و طرد روحانی، درصدد مجازات و تحقیر او برآمد. موژان مومن از بهائیان سرسخت و مشهور بیت العدل سعی کرد تا چهره وحشتناکی از اریک نزد بهاییان و غیر بهاییان نشان دهد. او با درج مقالهای با عنوان مرکز گریزی و ارتداد در بهائیت، که در مجله مذهب ،شماره ٣٧،سال ٢٠٠٧ به چاپ رسیده است، از دوازده روشنفکر بهائی یاد میکند که با بهائیت دشمنی ورزیده اند و اخراج گردیده اند. قابل ذکر است که متبریان بسیاری بعد از رهایی از فرقه با انواع اقسام اتهامها و مجازاتها روبه رو شدند مانند خانم مهناز رئوفی و عطالله قادری که کتاب خود این خشونتها را عنوان کرده اند.
تشکیل حکومت جهانی توسط بهائیت همان طور که شوقی افندی مطرح کرده است از مراحل گوناگونی شروع میشود. اما هیچ گاه از حکومت جهانی اسمی به میان نمی آورند بلکه آن را درکاوری از صلح عمومی و وحدت عالم انسانی پنهان کرده اند.
اصولا جوامع بهایی در فرایند جامعه سازی درسه فرایند مهم گام بر میدارند که همه با یکدیگر مرتبط هستند وبر هم تأثیرمی گـذارنـد :
١- فرایند ترویج وتحکیم است
٢- اقـدامات جامـعه سازی
٣- اقدامـات اجتماعی است که شامل خدمات اجتماعی واقتصادی وگفتمانها میگردد.
در مورد جامعه سازی یک موضوع که بسـیاراهمیـت دارد وبه دلیل اهمیـت آن تأکـید گردیده این است که بیت العدل تاکید میکند که احبای بهایی در دهکدهها ،محلهها وحتـی خـیابانها خود به جامـعه سازی مشـغول گردند، زیرا این امرباید با استـمرار و پیگیری ودر بطـن یک محله وبا کمک همه اعضای محله از مؤمن وغیر مؤمـن انجام پذیرد. یعنـی باید
در بطن مـردم و با مردم زندگـی کـرد وزندگی به مـعنای همراهی وهمکاری درهمه زمـینه های مـادی و معنوی است.
جامعه سازی به عبارت کاربردی از منظر بیت العدل میتواند ازطریق یک گفتـگوی بسیار ساده ویا حضوریکی ازاعضای
خانواده در یکی از اقدامات اساسـی صورت پذیرد. مثلا با حـضور در یک جلسه دعا مطرح میکنند، که میتواند از طریق هریک از فعالیت های دیگر نیز صورت پذیرد. بیت العدل به احبای بهایی آموزش میدهد که، وقتی با تفکر جامعه سازی درمحل هستـیم ویا به عنوان مهاجر به محله رفته ایم با مردم مرتبط میشویم ودر مورد روحانیات واثرات دعا ومناجات سخن بگوییم (یا در گفتگو با مردم درمورد تربیـت کودکان ونوجوانان صحبـت کنیم که علاقمند به کلاس اطـفال ویا تواندهی شوند )وبعد با آنها دریک جلسه دعا شرکت کنیم تا فرایند رشد آغازشود.( جلسات فریب کارانه جذب که پیشتر خانوادههای شاکیان از معلمهای بهایی در جلسه دادگاه عنوان کردند).
اعضای تشکیلات بهایی نه تنها معتقد به مقام عصمت و ملهم به الهام الهی بودن بیت العدل جهانی میباشند، بلکه عقیده دارند (طبق نظر و ایدههای بیت العدل ) که سرانجام تمام ملل جهان باید "حاکمیت و ریاست بیت العدل جهانی " را بر خود بپذیرند. به ویژه، محافظه کاران و بنیادگرایان بهائی بر این عقیده هستند که همه امور حکومتی باید در اختیار بیت العدل قرار گیرد ؛ یا آن طور که آنها بیان میکنند بیت العدل باید قدرتی بالاتر از دولتهای جهان برخوردار باشد.
بهائیت، حکومت بهائیت بر جهان را یکی ازتعالیم خود میداند، ولی هیچ گاه به طور شفاف درباره چگونگی تحقق آن، مطلبی ابراز نکرده است. برخی از روشنفکران بهائی با این ایده و تعالیم مخالف هستند ولی بیت العدل آنها را از جامعه بهائی اخراج نموده است. (باز هم در اینجا نقض شعارتحری حقیقت شد). عده دیگری از آنها نیز مجبور به سکوت و کتمان عقیده خود شده اند. غالب نوشتههای بهاء الله به وضوح از دموکراسی سکولار جانب داری میکند و نه حکومت بهائی. با این حال تفکر حکومت جهانی بهائی در تشکیلات و تفکر بهائی غلبه دارد و احتمالا در آینده نیز چنبن خواهد ماند، زیرا این عقیده و باور از سوی بیت العدل( مصون از خطا ) ترویج میشود.
در خصوص بیت العدل جهانی، به آن نحوی که تأسیس شده است و به عنوان موسسه رهبری جامعه بهائی اکثریت قرار گرفته باید بگوییم که این برداشت، تنها یکی از برداشتهای محتمل از نوشته بهاء الله در خصوص رهبری معنوی است. آنچه که بهاء الله تعلیم داده است، ایجاد یک مؤسسه محلی به نام بیت العدل در هر شهر است، شبیه به شورای شهری که در هر شهر کوچک و بزرگ ایجاد میشود. پس چگونه با این قوانین غیر منطقی و غیر عقلانی مدعی تشکیل حکومت جهانی هستند.
رهبران بهایی بر خلاف تمام ادیان الهی و سخنان پیامبران که انسانها را دعوت به توحید و عبودیت و دوری از شرک و شخص پرستی نموده اند، به مانند فرعون و فرعونیان، مردم را دعوت به خود میکنند و در زمان تبعید در زندان عکا ادعای خدایی کرده است (بهاء الله کتاب مبین). از بهاء الله پرسیده شد شما که خود را خدا میدانی چرا بعضی از مواقع میگوییای خدا و در بعضی از نوشته هایت از او استمداد میطلبی؟ او جواب داد: باطن من ظاهر مرا میخواند و ظاهرم باطنم را، در جهان معبودی غیر از من نیست، لکن مردم در غفلت آشکارند .چگونه همچین آیینی میخواهد جوانانی را برای تشکیل حکومت جهانی قانع کند که هیچ مبانی فکری عقلانی از آنان وجود ندارد. در مقالهای درباره بهاییان اردن از محمد گوگانی مشاهده میشود که بهائیت با اینکه میداند هر گونه فعالیت فرقه بهائیت در کشور مسلمان اردن ممنوع است اما همچنان قوانین این کشور را زیر پا گذاشته و فعالیت میکنند. گوگانی بیان میکند که هسته اولیه بهاییان اردن را کشاورزان روستاهای مریم آباد و مهدی آباد یزد تشکیل میدهند که عبدالبهاء در دوره ریاستش آن را به حیفا فراخواند و از آنها خواست تا در آن منطقه طبق روش مرسوم ارباب و رعیتی ایران در زمینهای عدسیه برای او کشاورزی کنند. این منطقه روستایی که در دوره امپراطوری عثمانی، جزئی از منطقه شامان بود؛ پس از فروپاشی عثمانی در جنگ جهانی اول در محدوده کشور کنونی اردن هاشمی قرار گرفت.تعداد بهائیان در اردن در سال ١٩٧٠ بنابر آمار رسمی سالیانه به وسیله محفل ملی بهائیان به تشکیلات اداری بهائی، حدود ١٣٠ تن بود، که با توجه به ضریب رشد جمعیت ناچیز در اردن به نظر نمی رسد که در حال حاضر تعداد افراد تسجیل شده بهایی بیش از ٢٠٠ نفر باشد. دولت اردن جامعه بهاییان را به عنوان اقلیت دینی به رسمیت نمی شناسد. کشورهای عربی آرای جامعه الازهر، دادگاه مدنی مصر و دارالافتای عربستان را از نظر آرای فقهی و دینی قبول دارند و آنها باطل بودن فرقه بهائیت را اعلام کرده اند.
در دهههای گذشته مسئولان بهایی اردنی با مقامات کشوری ملاقات و درخواست اخذ رسمیت و درج بهائیت به عنوان دین در پاسپورت و شناسنامه خود را داشتند. مقامات هم به آنها توضیح دادند که اولا در پاسپورت عقیده و دین افراد ذکر نمی شود، ثانیا فعلا در شناسنامه بهائیان، جلوی دین، خالی بماند ؛ این برای خود بهائیان بهتر است زیرا درج بهائیت در شناسنامه باعث مشکلات برای شما و فرزندانتان خواهد شد. در سوابق دولتی اردن ،بهائیان جزئی از جامعه مسلمان قلمداد میشوند. ازدواج و طلاق، فوت و تولد آنها طبق مقررات و مناسک بهائی پذیرفته نیست و بهائیان باید مراسم فوق را طبق ضوابط مدنی یا اسلامی به جا آورند. جامعه بهایی اردن سال هاست که به صورت یک جمع خانوادگی اداره میشود. وزارت کشور اردن در سال ١٩٧٥ در مکاتبه با نهادها و سازمان دولتی آن کشور، بهائیت را جمعیتی "صهیونی" اعلام کرده است.تشکیلات بهایی ناظر بر فعالیت تبلیغی در کشورهای عربی، معمولا جلسات خود را به صورت محرمانه، در کشورهای غیر عربی مثل تایلند و یا مالزی برگزار میکنند. در عین حال بررسی گزارشهای خبری و محتوایی منتشره درباره بهائیان کشوراردن، حکایت از ان دارد که هسته اصلی بهائیان در اردن، متشکل از افراد ایرانی الاصل است ؛ لذا اندیشه و جامعه بهایی در آن کشور، اندیشه و جامعهای بومی و خودی تلقی نمی شود. از اینرو آنها تاکنون توسعه، رشد و موفقیتی در فعالیت تبلیغی خود نداشته اند. برای مثال فعالیت شش ماه یکبار موسسه بهایی مشاورین قارهای در کشورهای عربی، درچارچوب برنامه تبلیغی بیست ساله ٢٠٢١-٢٠٠١، که در ژانویه ٢٠١٩ در بانکوک مرکز تایلند برگزار شد برنامههای زیر به عنوان تکالیف بهاییان اردن در نظر گرفته شد:
١- ترجمه کتابهای طرح روحی به زبان عربی(برای آموزش به جوانان عرب)
٢- پیدا کردن مبتدیان و شروع کلاسهای روحی
٣- اجرای برنامه آموزشی -توجیهی موسسه رفاه جهانی در سه ماهه اول
٤- تشویق جوانان بهایی برای شرکت در طرح بازآموزی مدرسههای روحی
٥- تشویق بهاییان به تبلیغ خانه به خانه (که در ایران نیز انجام میشود)
٦- چند نفری از جوانان اردنی به کلاسهای دورهای ٦٠ روزه در مدرسه بهایی پنج گنی هند دعوت شوند
٧- تهیه کتاب دعای بهایی به زبان عربی در اردن، شبیه کتابهای دعایی که در امریکا چاپ میشود
٨- چاپ کلمات مکنونه به زبان عربی و ترجمه عربی به فارسی
٩- چاپ بخشی از منتخب آثار بهاء الله در اردن
١٠- ترجمه مجله امریکایی بهائیان به زبان عربی، با انطباق مطالب آن با فرهنگ کشورهای عربی-اسلامی در اردن.
با توجه به غیر قانونی بودن فعالیت بهاییان در اردن این قبیل فعالیتها جز این است که به ایجاد التهابات اجتماعی و مدنی و فرهنگی در اردن منجر شود. آیا این فعالیتها جز اقدام براندازانه توجیه دیگری دارد. نقض قوانین مصوب یک کشور برای نظام و حکومت آن کشور به هیچ عنوان قابل قبول حکومتها نیست ،پس در اینجا بهائیان باید پاسخگوی فعالیتهای خود باشند.
بهائیان از این دست تبلیغات محرمانه خلاف قوانین وضع شده در کشورهای عربی مانند عراق، تونس، بحرین، یمن و عربستان نیز دارند.
نتیجه گیری
با توجه به مستندات ارائه شده از جامعه بهایی و در رأس آنها بیت العدل در تحقق اهداف و تعالیم خود، همچون ایجاد صلح جهانی، وحدت عالم انسانی ، تساوی زن و مرد و تشکیل حکومت جهانی، پر واضح مشخص شد، بهائیت برای جامعه بشری ناتوان و محکوم به شکست است. زیرا نه سخن جدیدی برای عصرمعاصر دارد و نه به دنبال عقلانیت در و برای عصر جدید است. نقدها از سر بهایی ستیزی یا دشمنی با بهائیان نیست، اگر چه تشکیلات منتقدان را برچسب بهایی ستیزی و نفرت پراکنی میچسبانند، بلکه نقدها جنبه روشنگری و تبیین برای مبتدیان را دارد. آنان مدعی اداره معنوی و حکومت جهانی هستند که حتی مشکلات درون جامعه بهایی را نمی توانند در گفتمانهای علمی حل کنند و پاسخگو باشند.بهائیان علی رغم تبلیغات بسیار و کمکهای سیاسی و اقتصادی و رسانهای بیگانگان نه حتی در موطن اصلی خود یعنی ایران موفقیتی به دست آورده اند و نه حتی در مجامع بین المللی. بهائیت با گذشت بیش از ١٧٠ سال از عمر خود هیچ دستاوردی نداشته است و همیشه ابزار دست سلطه طلبان بوده است. حال با این همه نقدها و تناقضات چطور در سطح بین المللی میتواند پاسخگو باشد. آیا جامعه بهایی میتواند با توجه به تفاوتهای فرهنگی، زبانی، دینی، و مذهبی و دیگر تفاوت ها، باعث اتحادهای محلی یا منطقهای یا فرا ملی شود.
منابع:
منادیان تاریکی
فصل نامه بهائی پژوهی
سیاست جهانی، اندرو هییود
مقالات منتقدان بهایی
عبدالحمید اشراق خاوری، تاریخ نبیل زرندی
محمدعلی فیضی ،حضرت نقطه اولی
حسینعلی بهاء، مبین
نصرت الله محمد حسینی ،باب
اسدالله مازندرانی
تنبیه النائمین، عزیه نوری
مکاتیب
خطابات
حسینعلی نوری، ایقان
عبدالبهاء، مقاله شخص سیاح
فرقهها در بین ما، مارگارت تالرسینگلر
نویسنده