نورنیوز- گروه فرهنگ و جامعه: اولین سهشنبه از نوامبر هرسال، هیئت داوران ۱۰ نفره، درست هنگام ظهر و وقت ناهار، روبروی ورودی رستوران «دروآن» پاریس، نام برنده معتبرترین جایزه ادبی فرانسه را اعلام میکنند. امسال در این سهشنبه خوش خبر نوامبری که مصادف بود با ۱۶ آبان، جایزه مشهور گنکور به نام ژان باپتیست آندریا، فیلمنامه نویس و نویسنده رمان ۶۰۰ صفحهای «مراقبت از او» ثبت شد تا او صد و نوزدهمین برنده این رقابت مهم و معتبر باشد.
گنکور رخدادی ویژه و درس آموز در هنر نویسندگی و صنعت کتاب است. بنیانگذار این جایزه، ادمون دو گنکور،نویسنده و ناشر ثروتمند فرانسوی است که در سال ۱۸۹۷ به یاد برادر نویسندهاش، ژول گنکور جایزهای به همین نام بنیان گذاشت که اولین دوره اهدای رسمیاش در سال ۱۹۰۳ برگزار شد. از آن سال تاکنون این مراسم بدون هیچ وقفهای برگزار شده و جایزه سالانهاش را به بهترین و خلاقترین اثر ادبی و داستانی سال اهدا کرده است. اکنون جایزه گنکور در فرانسه همان شأنی را دارد که «بوکر» در انگلستان، یا «پولیتزر» در آمریکا، یا سروانتس در اسپانیا.
تیراژ یک میلیونی فقط با ۱۰ یورو
فارغ از تمام ویژگیهای جایزه گنکور، شاخصترین چیزی که آن را از نظایرش ممتاز میکند مبلغ جایزه نقدی آن است: چکی به مبلغ ۱۰ یورو! تنها عایدی مستقیم برنده ی معتبرترین جایزه ادبی جهان فرانسه زبان، همین چک ۱۰ یورویی است. اما این همه ماجرا نیست. گنکور دنبال آن نیست که حق الزحمه نویسنده برتر را شخصا و مستقیماً پرداخت کند بلکه میخواهد به بازار نشر و کتاب فرانسه رونق و هیجان ببخشد. گنکور را «جایزه پرستیژ» هم نامیدهاند چراکه کتاب و نویسنده برنده را در موقعیتی قرار میدهد که صاحب منزلتی بی رقیب در ویترین کتاب کشور میشود. مارگریت دوراس، مارسل پروست، رومن گاری، سیمون دوبووار، پاتریک مودیانو، طاهر بن جلون، امین معلوف، عتیق رحیمی و انبوهی از نامهای بزرگ در فهرست برندگان گنکور هستند؛ نام هایی که برخی از آنها از برندگان جایزه نوبل ادبیات هم شدند.
گنکور که در آستانه کریسمس و جشنهای سال نو مسیحی برگزار میشود معمولاً طوفانی در مبادلات فرهنگی پایان سال رقم میزند و کتاب برنده را به تیراژی افسانهای و خیرهکننده میرساند. خبرها حاکی از این است که اثر برگزیده در گنکور به شمارگانی بالغ بر یک میلیون نسخه هم میرسد و از این طریق، هم نویسنده اثر را منتفع میکند، هم صنعت نشر فرانسوی زبان را رونق میبخشد، و هم نهایتاً در میدان فرهنگ و ادبیات فرانسه، تحرک و رقابتی چشمگیر میآفریند. با این تدبیر، همزمان چند هدف تأمین میشود و جایزه از یک رخداد مناسبتی به واقعهای فرهنگی و تسهیلگر تبدیل میشود. به بیان دیگر جامعه فرهنگی و هنری فرانسه در غیاب مداخلات دولتی، سازوکاری کم خرج اما بسیار پرسود طراحی و اجرا کرده است که در افق نزدیک، نویسنده را منتفع میکند؛ در افق میان مدت صنعت نشر و بازار کتاب فرانسه را بارور میکند؛ و در افق دوردست، زیست بوم فرهنگی فرانسوی زبان را رونق و رواج میبخشد. در فرانسه فقط همین یک جایزه ادبی نیست که اهدا میشود. مشهور است که نزدیک به ۷۰۰ جایزه ریز و درشت ملی و منطقهای عمومی یا تخصصی، در حوزه فرهنگ و ادبیات فرانسه وجود دارد اما هیچکدام اعتبار و اهمیت گنکور را به دست نیاوردهاند.
تیراژ ۲۰۰ نسخهای با جوایز میلیونی
در ایران نیز ردیف پرشماری از جوایز دولتی یا خصوصی در حوزه ادبیات و فرهنگ وجود دارد که رقم برخی از این جوایز، نسبتا چشمگیر و هنگفت است. در تمام سال، انواع گوناگونی از جوایز فرهنگی و ادبی برگزار میشود که بعضی با سرمایههای کلان عمومی دولتی و برخی نیز با هزینههای ناچیز بخش خصوصی، برنامههایی برای انتخاب و تجلیل آثار برتر در حوزههای مختلف صرف میکنند. اما تمام این جوایز، چقدر توانسته است به تقویت ویترین کتاب و افزایش شمارگان آن بینجامد؟ و به چه دلیل است که تیراژ به یک بحران تبدیل شده و روز به روز کمتر میشود؟ اکنون آثار فراوانی را در بازار نشر میتوان یافت که با شمارگانی در محدوده ۲۰۰ تا ۳۰۰ نسخه منتشر میشوند. وفور جوایز فرهنگی از یکسو و شمارگان تأسفبار کتاب از سوی دیگر بیدرنگ ثابت میکند که تغییر در سیاستهای ترویج کتاب و کتابخوانی از ضرورتهای غیرقابل انکار امروز است. تجربه جهانی در حوزه فرهنگ نشان داده است که حمایتهای گلخانهای معمولاً منتج به نتیجه مطلوب نشده و چه بسا نتیجهای مغایر با اهداف سیاستگذاران در پی داشته باشد. بهره گرفتن از این تجارب جهانی با تحفظ بر ارزشها و اصول میتواند تحولی در حوزه زمینگیر نشر رقم بزند.
زنجیره نظارت را کوتاهتر میکنیم یا بلندتر؟
طرحهایی که چرخه نظارتهای محتوایی را طولانیتر و مفصلتر کند مغایر چنین امیدهایی است. آنچه این روزها تحت عنوان «ساماندهی نظارت مردمی» مطرح شده چه بسا غیر از تزریق نگرانیهای جدید به بازار نشر و کتاب سود دیگری نداشته باشد. در اینکه مخاطبان عمومی کتاب، حق ارزیابی و نقد آثار منتشره را دارند شکی نیست. طبعاً وقتی کتابی از گلوگاه دریافت مجوز عبور میکند به این معناست که صلاحیت و اهلیت حضور در ویترین کتاب ایران را دارد. اما حتی این کتابهای مجوزدار نیز میتوانند در معرض ارزیابی و نقد قرار گیرند. هیچ راهکاری بهتر از نقد کردن، نمیتواند یک کتاب را عمومی و همگانی کند. به این اعتبار، هرقدر عموم کتابخوانها و مردم کتاب دوست را به نقد کتاب تشویق کنیم درواقع در مسیر تقویت جایگاه کتاب و رونق بازار نشر گام برداشتهایم. اما اگر «نقد مردمی کتاب» به «نظارت مردمی کتاب» تبدیل شود و سامانهای در نهادهای مدیریت رسمی کتاب ایجاد شود تا مردم «نظارت پسینی» بر آثار مجوزدار داشته باشند به احتمال فراوان چرخه نشر و پدیدآورندگان آثار مکتوب را با احساس غلیظی از بلاتکلیفی و نگرانی مواجه میکند. در اینکه طراحان چنین تدبیری دنبال تضعیف صنعت مظلوم نشر و بازار نحیف کتاب نیستند شکی نیست، اما پیامدهای قهری طرحهایی از این دست، از هم اکنون جامعه نشر و کتاب را دچار تشویشهایی کرده است.
بهنظر میرسد طرح «ساماندهی نظارت مردمی» روندی را که میکوشید فرآیند مجوزها را هرچه کوتاهتر کند و مسئولیت محتوای تولیدات را متوجه ناشر و نویسنده نماید معکوس کرده و اتفاقاً حلقهای بر حلقههای نظارتی بازار کتاب میافزاید. مشارکت دادن مردم در ارزیابی محتوای کتابهای منتشره فی نفسه امری مطلوب است اما چرا برای تحقق این هدف خوب، از تجربیات جهانی که جوهره اش واسپاری چرخه تولید و ارزیابی و نظارت کتاب به نهادهای مدنی و صنفی است، استفاده نکنیم. اگر نهادهای رسمی، صادقانه در پی کاستن از میزان متولیگری خود هستند باید حلقههای مداخلاتی خود را کوتاهتر کنند نه طولانی تر. «سامانه نظارت مردمی» گواینکه در عنوان و اسم، لفظ «مردم» را در خود دارد اما جوهرهاش آشکارا دولتی و حاکمیتی است. تجربیاتی مثل جایزه گنکور از جهت آنکه بدون مداخلههای حاکمیتی به رونق چشمگیر بازار کتاب میانجامد در چنین مواردی میتواند به یاری ما بیاید.
نورنیوز