نورنیوز- گروه جامعه: تجمعات و تظاهرات فراگیر و پرشماری که این روزها در بسیاری از شهرهای جهان به شکل خودجوش و بدون سازماندهی مرکزی صورت میگیرد و با صدایی رسا جنایات شرم آور رژیم صهیونیستی علیه مردم بی دفاع غزه را محکوم میکنند با هیچ چارچوب تحلیلی قابل بررسی نیست مگر اینکه باور کنیم در جهان امروز، وجه تازه ای از قدرت ظهور کرده که وجه اجتماعی قدرت یا قدرت اجتماعی و مدنی است. این چهره از قدرت، البته شاید چیز نوپدید و بی سابقه ای نباشد اما شیوع و گسترشاش در این ابعاد، چه بسا جدید است.
اکنون میتوان در کنار قدرت سیاسی، قدرت نظامی، قدرت فرهنگی، و قدرت اقتصادی از ضلع پنجمی با عنوان "قدرت اجتماعی یا مدنی" هم سخن گفت؛ قدرتی که اگر تعیین کننده تر و مهم تر از قدرت سیاسی نباشد کمتر از آن هم نیست. علاوه بر این، قدرت اجتماعی نشان داده است که التزام بیشتری به موازین اخلاقی دارد و فاقد ملاحظه کاریها و مصلحت سنجیهای قدرت سیاسی و اقتصادی است.
قریب به سه هفته است که در خیابانها و میدانهای بزرگترین شهرهای دنیا تظاهرات مردمی گسترده ای در محکومیت خشونتهای حکام تل آویو علیه مردم بی دفاع غزه صورت میگیرد. دامنه این تظاهرات از نیویورک و تورنتو تا برلین و پاریس و لندن و اسلو و رم و بروکسل تداوم دارد. در شرق عالم، از جاکارتا و کوآلالامپور و مانیل و لاهور تا استانبول و امان و قاهره و بغداد و بیروت و تهران، صحنه ابراز همدلی و همدردی مردم با مظلومان فلسطینی شدهاند. انگار دوگانه دیپلماسی و میدان، اینجا هم جاری است. خیابانها به خلاف خواست سیاستمداران، به نمایشگاهی از قدرت مدنی و اجتماعی تبدیل شدهاند به نحوی که اعجاب را در چشم هر بیننده و امید را در دل هر آزاده ای برمی انگیزاند.
اکنون عصر، عصر قدرت نمایی مردم است. مردم از سیاست بزرگ تر شدهاند و قدرت مهارناپذیر و نظارت ناپذیر اجتماعی، بر قدرت سیاست پیشی گرفته است. این قدرت مدنی اکنون مدتی است که میدان را از آن خود کرده تا با دفاع شجاعانه از مظلومیت فلسطینیان و تقبیح خشونتهای عریان سران تل آویو، دیپلماسی ملاحظه کار را شرمسار کند. خیابانهای جهان، این روزها گواه روشنیاند بر زنده بودن وجدان انسانهایی که به رغم حاکمان مصلحت پرست و منفعت طلب خود، میخواهند بندگان حقیقت و مریدان صلح و آرامش باشند.
وقایع تلخ و دل آزاری که ظرف تقریبا 20 روز اخیر در غزه رخ داده به خودی خود معیاری است برای سنجش و پایش میزان پایبندی چهار سطح از کنشگران صحنه به موازین اخلاق انسانی و وجدان بشری.
1.دولتها
2. نهادها و سازمانهای بین المللی
3. مشاهیر محبوب و متنفذان عامه پسند
4. مردم و تودههای غیرمتشکل انسانی
1. دولتها
از روزی که بحران اخیر غزه بالا گرفت پای دولتهای مختلف هم کمابیش به آن باز شد. مناقشه اخیر میان حماس و اسرائیل، چیزی در حد اختلافات ارضی و مرزی معمول میان دو همسایه نیست که حل و فصل آن فقط مربوط به طرفین باشد. رخدادی هولناک است که تمام ساکنان سیاره را متوجه خود کرده و هراس از یک جنگ عالمگیر را به جان تمام واحدهای سیاسی جهان انداخته است. براین اساس دور از انتظار نبود که اکثریت مطلق دولتهای جهان به نحوی از انحاء متعرض آن بشوند و موضعی دربارهاش اتخاذ کنند. مضافا آنکه کشورهایی نظیر آمریکا وقتی این بحران شکل گرفت احتمالا موقعیت را مناسب دیدند تا آن را یک جنگ نیابتی تلقی کنند و دسیسههای مزمن خود را در این ماجرا پیاده سازند.
دولتهای موسوم به بلوک غرب یا به تعبیر جدیدتر "کشورهای شمال" در تبعیت کامل یا جزئی از برادر بزرگ تر، کمابیش به همان موضع و مسیری اقبال نشان دادند که نقشهها و کالکهایش در واشنگتن طراحی شده بود. موضع این کشورها حمایت بی چون چرا از تل آویو و نشاندن آن در موقعیت یک قربانی مظلوم بود که برای دفاع مشروع از خود، هم حق دارد و هم دلیل.
بیرون از دایره کشورهای شمال، البته مواضعی پرنوسان از سوی دولتهایی مثل روسیه، چین، و هند هم اتخاذ شد اما این مواضع نیز از محکومیتهای اخلاقی جنایات اسراییل فراتر نرفت و به اقدامی عملی و عزمی عملیاتی منجر نشد. دولتهای اسلامی نیز در مجموع آنگونه که الزامات دینی و اخلاقی اقتضا میکند در این معرکه ورود نکردند و حتی در نشست قاهره که وزرای خارجه بیشتر کشورهای سازمان همکاری اسلامی حضور داشتند تنها به یک اظهار نظر شفاهی بسنده کردند و حتی به تنظیم و صدور بیانیه هم توفیق نیافتند.
2. نهادها و سازمانهای بین المللی
غیر از دولتها که در قبال تراژدی غزه، رویه ای در مجموع ناکافی و نامناسب پیش گرفتند سازمانها و نهادهای بین المللی نیز منشأ تحرکات اثربخشی در این منازعه نبودند. شورای امنیت به خاطر رویکردهای حمایت گرانه بلوک غرب از اسراییل نتوانست قطعنامه ای درباره این بحران به تصویب برساند و فقط سازمان ملل بود که قطعنامه ای خالی از ضمانت اجرا صادر کرد که غیر از ارزش اخلاقی و تاثیرگذاری روی افکار عمومی، سود و ثمری نداشت. نهادهایی همچون یونسکو و یونیسف نیز که انتظار میرفت با غیرت و قدرت بیشتری به فجایع انسانی غزه ورود کنند غیر از یکی دو اظهارنظر مبهم و چندپهلو موضعی نداشتند. سایر سازمانهای جهانی هم انگار در حد رفع تکلیف به ماجرا ورود کردند و موجی مؤثر نیافریدند. اتحادیهها و سازمانهایی مثل جنبش عدم تعهد، سازمان همکاری اسلامی، اتحادیه عرب، سازمان کنفرانس اسلامی، و .... هم که ماهیتا برای بررسی و رفع مشکلات شایع جهانی تاسیس شدهاند نتوانستند میدانداری کنند و امیدی در دل مظلومان غزه بیافرینند.
3. مشاهیر و متنفذان
در بحرانهای فراگیر جهانی، معمولا کسانی که به سلبریتی یا مشاهیر محبوب شهرت دارند مداخلات موثری نشان میدهند. جنس این مشاهیر، بسیار متنوع است و از قهرمانان محبوب ورزشی تا هنرمندان و سینماگران و بازیگران بزرگ و نویسندگان و شاعران و برندگان جوایز نامدار جهانی تداوم دارد. در بحران غزه، البته افرادی از این مجموعهها به صحنه آمدند و در تقبیح جنایات اسرائیل موضع گرفتند اما این مواضع هیچ گاه به چیزی فراگیر و گسترده بدل نشد. کافی است که این موضع گیریهای موردی و محدود را مثلا با جنبش موسوم به "می تو" یا جریان مخالفت با حذف حق سقط جنین در آمریکا مقایسه کنید تا تفاوت سطح واکنش را دریابید. هرچند همین مقدار موضع گیری هم که چهرههای مشهور هالیوود بروز دادند حکایت از شهامت اخلاقی دارد اما وظیفه و تکلیف انسانی این مشاهیر بارها و بارها بیشتر از این است.
4. مردم و تودههای غیرمتشکل انسانی
شجاعانهترین موضع در قبال جنایات رژیم اسرائیل را مردمی ابراز کردند که در قلب دنیای متجدد، علیه جریان رایج سیاست جهانی طغیان کردند و خیابانها را به تابلویی از همدردی انسانی با مظلوم و برائت از خشونت بی رحمانه قوم گرایانه تبدیل کردند. وقتی انبوه معترضان نیویورکی و لندنی و پاریسی و برلینی، خیابانهای جهان سکولار و لیبرال را با فریادهای همدلی با غزه و تنفر از خشونت به لرزه درآوردند درواقع لحظه غلبه قدرت مدنی و اجتماعی بر قدرت سیاست و اقتصاد بود. تصاویر شوق انگیزی که از تظاهرات شهروندان شهرهای بزرگ جهان در حمایت از فلسطین مخابره میشد در اصل مارش پیروزی مردم بر سیاستمداران بود و ثابت میکرد زور مردم از زور حاکمان بیشتر است حتی اگر این حاکمان، به رسانه و سرمایه و سلاح هم مجهز باشند. تظاهرات مردمی در شهرهای جهان که همگی بدون مدیریت و حتی مساعدت دولتها و قدرت سیاسی بود لحظه ای ناب و خطیر در ستایش کرامت انسانی به شمار میآید و رستاخیزی از نوع دوستی و خشونت پرهیزی انسانهایی است که بیشتر از سیاستمداران، جهان و ابناء بشر را دوست دارند و بیشتر از آنها برای سیاره نگرانی دارند.
عصر ما دوران تجزیه قدرت و ظهور شکلهای تازه ای از قدرت است. اگر جولانگاه قدرت سیاسی و اقتصادی، میزهای مذاکره و دادوستدهای مصلحت گرایانه است، تجلیگاه قدرت مدنی و اجتماعی، خیابانهای سخاوتمند و مردم حقیقت طلب و خشونت پرهیز است.
نورنیوز