نورنیوز ـ گروه بینالملل: وقوع عملیات غرورآفرین «طوفان الاقصی» علاوه بر آثار میدانی و امنیتی، مولد مناسبات و آثار گفتمانی بزرگی در منطقه بوده که مهمترین آنها، انهدام «گفتمان سازش» با دشمن صهیونیستی و متعلقات آن از جمله «پیمان ابراهیم» و «طرح دو دولتی» است.
گفتمان سازش طی سالها و دهههای پس از تأسیس رژیم جعلی و اشغالگر قدس، مصادیق گوناگونی از پیمان صلح اسلو تا کنفرانس آناپولیس و پیمان عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل داشته است. این پیمانهای یک سویه، ذیل دکترین و نگاه کلان دولتهای آمریکایی نسبت به منطقه غرب آسیا طراحی و تنظیم شده و اساسا نسبتی با صلح واقعی در منطقه ندارند.
زیست گفتمان سازش تاکنون در سایه برخی از چارچوبها و فرامتنهایی صورت گرفته که مروری بر آنها میتواند تحلیل شرایط حال و آینده این گفتمان را راحتتر و شفافتر کند.
شکست رسمی آمریکا در افغانستان و عراق، نقطه آشکارساز شکست طرح «خاورمیانه بزرگ» بود. در عراق آشفته و افغانستان چند تکه نه «لیبرالدموکراسی» و نه «آمریکای قدرتمند»، هیچیک ظهور و بروزی نداشتند.
حتی حضور «باراک اوباما» در کاخ سفید نیز نتوانست آمریکا را از این گرداب رها سازد، تا کار به جایی رسید که دولت اوباما خود نیز نسبت به «چندجانبهگرایی» بهمثابه یک «حقیقت تلخ» در حوزه سیاست خارجی آمریکا تن داد اما در عین حال اوباما در یک بازی خطرناک، تلاش کرد با خلق تروریسم تکفیری و بهصورت خاص گروه داعش، درصدد تغییر نظم منطقهای غرب آسیا و متعاقبا، تغییر نظم جهانی برآید.
«جو بایدن» معاون وقت اوباما نیز در این خصوص با تکیه بر طرح «تجزیه عراق» بر اساس قومیت و مذهب، تلاش کرد تا به فرمول ترکیبی و خطرناک «یکجانبهگرایی در دل چندجانبهگرایی» معنای جدیدی بخشد! قرار بود تا سال ۲۰۱۵ میلادی، تروریسم تکفیریِ مورد حمایت پشتپرده آمریکا، حکومتهای عراق و سوریه را نابود کرده و سپس زمینسوختهای بهنام «شامات» را تحویل کاخسفید و رژیمصهیونیستی دهد، اما پایداری همهجانبه مقاومت، محاسبات غرب و صهیونیستها را در بغداد، دمشق و بهطور کلی منطقه غرب آسیا برهم زد.
با حضور ترامپ در رأس معادلات اجرایی آمریکا، او سخن از «بازگشت به آمریکای قدرتمند» به میان آورد و با هدف احیاء هژمونی از دسترفته و غیرقابل بازگشت آمریکا به هر اقدامی از جمله تکروی در ناتو و بر هم زدن قواعد سازمان تجارت جهانی دست زد. او از همه پیمانهای چندجانبه خارج شد تا به قول خود، آمریکا را «قدرتمند» و «منحصربهفرد» کند.
از سوی دیگر؛ ترامپ حمایتهای واشینگتن از داعش و دیگر گروههای تروریستی-تکفیری را به نقطه اوج خود رساند تا بلکه بتواند شکست و استیصال استراتژیستهای دولت اوباما در مقابل جبهه مقاومت را جبران کند.
در سال ۲۰۱۸ میلادی اما؛ با وجود حمایت همهجانبه آمریکا، خلافت خودخوانده داعش بهطور کامل در هم شکست و رزمندگان مقاومت، معادلات قدرت در منطقه را دقیقا در مقابل «گفتمان سازش» بازتولید کردند.
ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰ در حالی در رقابتی جنجالی از بایدن شکست خورد که هنگام ترک کاخ سفید نه از «هژمونی آمریکا» خبری بود و نه از «احیاء یکجانبهگرایی آمریکا در دل چندجانبهگرایی» و در پی آن نیز نظم نوین جهانیِ مدِّ نظر آمریکا هم بیش از پیش به یک «مفهوم انتزاعی» صرف تبدیل شد.
جو بایدن در حالی وارد مسند قدرت شد که پیشفرض تجزیه منطقه غرب آسیا بر مبنای مولفههای قومیتی و مذهبی را در ذهن خود داشت. بر همین اساس، صهیونیستها حمایت کاملی از بایدن نمودند.
بازتعریف داعش در طول ماههای اخیر تبدیل به پروژه مشترک واشینگتن و تلآویو شده و برخلاف القائات رسانهای، بسیاری از اقدامات حکومت نتانیاهو در یهودیسازی قدس با نظر مساعد و حتی مدیریت پشت پرده مقامات کاخ سفید صورت میگرفت.
در شرایطی که آمریکا حتی توان آیندهپژوهی و آیندهنگاری تحولات منطقه را از دست داده و حمایت مطلق آن از رژیم اشغالگر قدس تبدیل به پاشنه آشیل امنیتی، منطقهای و بینالمللی واشنگتن شده است، سخن گفتن از سازش با دشمن صهیونیستی که زاییده و مولود دکترینهای مداخلهگرایانه غرب در منطقه است، سطحینگرانه و بیمایه تلقی میشود، چه، مرگ محتوم گفتمان سازش، رسما اعلام شده است.
نورنیوز