نورنیوز ـ گروه فرهنگ و جامعه: نتایج تازهترین دادههای مرکز آمار ایران درخصوص نیروی کار که در تابستان امسال منتشر شده، نشان میدهد از بین استانهای کشور سیستانوبلوچستان با نرخ بیکاری ۱۲.۵درصد همچنان بالاترین میزان فاقدین شغل را به خود اختصاص داده است. از سویی دیگر بر پایه همین آمارهای رسمی که طی سالهای اخیر منتشر شده علیرغم آنکه این استان همچنان رتبه نخست معضل بیکاری را در سنوات گذشته نیز دارا بوده اما با این وجود برخلاف تصور عمومی تاکنون با پایینترین نرخ مربوط به جرم و جنایت و ناامنی در سطح کشور نیز مواجه بوده است.
با این حساب چنین میتوان گفت که این استان با تمام وقار و خویشتنداری خویش تابهاکنون با معضل جدی و آسیبزننده بیکاری دست به گریبان بوده است بیآنکه گذشت زمان و تغییر رویکرد و سیاستهای شغلی دولتها در بهبود شاخص ایجاد اشتغال در این استان تاثیر قابل توجه و ملموسی از خود برجای گذاشته باشد و از رنج بیکاری و فقر و فلاکت ناشی از آن اندکی بکاهد.
حال از آنجایی که کارشناسان علوم اجتماعی بر نقش بیکاری و رابطه مستقیم آن با پدیده جرم و جنایت و ناامنی و خشونت تاکید دارند اکنون میبایست چگونه این عدم تاثیرپذیری بسیارِ بیکاری بالا را بر ضریب جرم و جنایت و ناامنی یا به عبارت دیگر مسالمتآمیز قرار گرفتن این دو معضل اجتماعی در کنار همدیگر تحلیل نموده و تفسیر، بیآنکه یکی بر دیگری از خود تاثیری جدی بر جای گذاشته باشد؟!
با این حساب شاید چند گمانه را بتوان بر این وضعیت مترتب دانست و وجود مشاغل کاذب از جمله سوختبری و قاچاق کالاهای مختلف از مرز و در کل مراودات مرزی از مبادی غیررسمی را یکی از آن دست عوامل دخیل بر این مهم بتوان تلقی کرد که شاخص جرم و جنایت را در این استان مرزنشین به حداقلترین نرخ ممکن در کل کشور رسانده است. البته در این میان نیز نباید بر تاثیر چشمگیر بافت سنتی و قومی و باورهای محلی و عرفی حاکم بر منطقه در جلوگیری از بالا رفتن نرخ جرم و جنایت و پایین ماندن پدیده ناامنی و خشونتطلبی در این استان قومیتنشین و دارای پراکندگی مضاعف چشمپوشی کرد و همینطور تابو بودن رفتارهای ضداجتماعی در جامعه و پس زدن و طرد نمودن اینگونه نابهنجاریها از سوی افکار عمومی و خرد جمعی.
اگرچه بسیاری از مردم سیستانوبلوچستان از جمله جمعیت جوان آن و نیز تحصلیکردگانش از فاقد شغل بودن خویش رنج مضاعف بردهاند و این استان کماکان رتبه نخست نرخ بیکاری را در طول دولتها به خود اختصاص داده اما به قول معروف این مردم تاکنون صورت خود را با مشاغل کاذبی چون سوختبری و قاچاق کالا سرخ نمودهاند که رویآوری به چنین مشاغل خطرناک و آسیبزنندهای از مرزها به قیمت جان ایشان تمام شده و سبب زوال و نابودی سرمایههای انسانی این مرز و بوم گشته است.
تجربه نشان داده است که هرگاه مردم از وضعیت نامناسب اقتصادی در رنج بودهاند و با فشارهای مختلف معیشتی روبهرو و نیز در فراهم آوردن نیازهای اولیه غذایی خویش عاجز؛ در چنین موقعیتی ریسک رویآوری به مشاغل خطرساز موجود در منطقه بسیار بالا رفته و خانوادهها ناچار شدهاند برای تامین مایحتاج روزانه و نیازهای ضروری خویش خطرات ویرانگر سوختبری و سایر مشاغل کاذب مرزی را با جان خریده تا بلکه بتوانند لقمه نانی را برای خانواده خویش تامین نمایند. امری که در شرایط کنونی و حال حاضر بیش از هر زمان دیگر صدق میکند و گرچه هیچ آمار رسمی از تبعات غیرقابل جبران و آسیب وارد ساختن اینچنین مشاغل کاذبی بر جامعه و خانوادهها در دسترس نیست اما از شواهد و قرائن پیداست که روزانه بسیاری از جوانان بلوچ و سیستانی بهستوه آمده از رنج بیکاری با روی آوری به چنین شغلهای غیرانسانی و نابودکنندهای که شایسته یک انسان نیست جان خود را حین سوختبری و قاچاق کالا در مرزها از دست بدهند و خانوادههای بسیاری را داغدار کرده و فرزندانی را بیپدر و پدر و مادرانی را نیز بیفرزند و خانوادههایی را بیسرپرست.
با این وصف این استان علیرغم پتانسیلهای موجود شغلی حتا از داشتن کارخانجات و سرمایهگذاری دولتی و بخش خصوصی که بر اثر سیاستگذاریهای شغلی و اقتصادی دولتها به وجود آمده باشد محروم است و آن دسته از نیروی کارش که توان پشت نمودن به مشاغل کاذب را دارند ناچارند با روی آوردن به اشتغال فصلی در استانهای همجوار یا رنجِ دوری از وطن و پذیرش کار در کشورهای عربی گذران کنند.
بهراستی استانی که روی گنج پهناور دریا و خشکی خوابیده و دارای بینظیرترین پتانسیلهای شغلی در حوزههای مختلف از جمله معادن و صنعت، تجارت و گردشگری، فرهنگی و صنایع دستی، مرزی و ترانزیتی، کشاورزی و دامداری و دهها فرصت شغلی و سرمایهگذاری از این قبیل است آیا شهروندانش مستحق آنند که تن به مشاغل کاذبی نظیر سوختبری بدهند و ناچار شوند جانِ جوان و ارزشمند خویش را کف دست گذاشته و برای تامین لقمهای نان در جهنم سوختبری بسوزند و پودر شوند و خاکستر؟!
اعتماد