«شما ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا، آینده این دو قاره هستید. برای کودکانتان شرایط زندگی در بهترین محلات را فراهم کنید. سوار بهترین اتومبیلها شوید. در بهترین خانهها زندگی کنید. نه سه، بلکه صاحب پنج فرزند شوید. چرا که آینده اروپا و آمریکا شما هستید».
فکر میکنید جملات بالا را کدام سیاستمدار ایرانی خطاب به ایرانیان خارج از کشور گفته است؟ در حقیقت هیچ کس! این جملات با تغییر اظهارات اخیر اردوغان خطاب به ترک تبارهای مقیم خارج، توسط نویسنده جعل شده است؟! پرسش این است که آیا وقت آن فرا نرسیده است گفتمانی برای سیاستورزی بر مبنای ایرانیان خارج از کشور و بهرهگیری از سرمایه عظیم آنها شکل بگیرد؟
ایرانیان خارج از کشور به تدریج به عنصری مهم در سیاستورزی تبدیل میشوند، چه برای حاکمیت جمهوری اسلامی ایران و مردم ایران و چه برای دولتها و مردمانی که ایرانیان در کشور آنها زندگی میکنند. بنابر آمارهای غیر رسمی بیش از ۴ میلیون ایرانی در خارج زندگی میکنند. هرچند این جمعیت در مقایسه با جمعیت ایرانیان داخل، نسبت ۱ به ۲۰ است، با این همه، ویژگیهایی دارد که آنها را نسبت به دهههای اول ایران پساانقلابی، در صحنه سیاست داخلی و خارجی و حتی روابط بین الملل بسیار پراهمیت ساخته است. این مساله ریشه در دلایل زیر دارد:
نخست اینکه جمعیت ایرانیان خارج از کشور به تدریج افزایش یافته است. بر اساس آمار منتشر شده دبیرخانه شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور در سال ۱۳۹۹، از این جمعیت ۴ میلیونی، حدود ۴۷ درصد در آمریکا، ۲۹ درصد در اروپا، ۱۴ درصد در کشورهای عربی-آفریقایی و ۱۰ درصد در آسیا- اقیانوسیه زندگی میکنند.
این جمعیت در طبقات متوسط و متوسط به بالای اجتماعی قرار میگیرند. در نتیجه به علت بالا بودن سرمایههای اجتماعی، فرهنگی و نمادین در این افراد، تاثیر آنها بر مسائل ایران، کشورهای غربی و روابط بینالملل افزایش یافته است.
دوم اینکه در دهه اول انقلاب، ایرانیان خارج از کشور، ارتباط بسیار کمی با همدیگر داشتند، اما به واسطه تسهیل و گسترش مسافرت بین کشورها و از همه مهم تر، ظهور رسانههای مجازی و شبکههای اجتماعی و توسعه آنها، امکان سازماندهی و ایجاد تشکیلات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی در آنها افزایش یافته است.
سوم اینکه هم عقیده با دیدگاه دکتر غنی نژاد، تصویری که از ایران و دولت آن در میان مردم کشورهای غربی و سیاستمداران آنها ساخته میشود، به شدت تحت تاثیر تصویرسازی ایرانیان خارج از کشور قرار دارد. بر این اساس دولت ایران علاوه بر دولتهای غربی، بهتر است با ایرانیان خارج از کشور وارد گفتگو بشود. دولت میتواند در محدوده قانون اساسی، سیاستهای خود را بر مبنای برخی از خواستههای ایرانیان خارج از کشور اصلاح بکند و از وجود آنها برای توسعه کشور استفاده کند. در بررسی سیر تاریخی تاثیرگذاری ایرانیان خارج از کشور بر صحنههای سیاسی و اجتماعی مرتبط با ایران، چندین دوره مختلف وجود دارد:
دهههای اول انقلاب، جمعیت ایرانیان خارج از کشور، محدود و تاثیرگذاری آنها منحصر به حوزه فرهنگ غیر رسمی به ویژه موسیقی بود؛ به این معنا که از طریق بازار زیرزمینی، محصولات موسیقی لسآنجلسی در اختیار مردم قرار میگرفت. بخش مهمی از خاطرات شنیداری و دیداری مردم در دهه ۶۰ و ۷۰، حاصل تاثیرات این فرهنگ غیر رسمی تولید شده توسط هنرمندان خارج از کشور در نوارهای کاست و بعدها نوارهای ویدیویی است.
با افزایش جمعیت ایرانیان خارج از کشور در دهههای هشتاد و نود و از همه مهمتر افزایش آگاهی مبتنی بر هویتطلبی ایرانی، تاثیرگذاری آنها فراتر از حوزه فرهنگی به حوزههای سیاسی و اجتماعی و حتی اقتصادی توسعه پیدا نمود. توسعه رسانههای جدید به ویژه ماهواره در دهه هشتاد و شبکههای اجتماعی و فضای مجازی در دهه نود، قدرت اجتماعی این جمعیت را در صحنه سیاسی تقویت کرد.
تاثیرات اقتصادی ایرانیان خارج از کشور، بیشتر به صورت سلبی بوده است؛ به این معنا که آنها آورده سرمایهای خود (فکری و مالی) را در دیگر کشورها به کار گرفته و به توسعه علمی و اقتصادی آنها کمک کردهاند. هرچند در دورههایی مانند دوره اصلاحات، ایرانیان خارج از کشور، به سرمایهگذاریها در ایران تشویق و ترغیب شدهاند اما این مساله تاحدودی موقت بوده است.
مقایسه تطبیقی رویکردها و سیاستگذاریهای دو کشور ایران و ترکیه به اتباع خارج از کشور خود و حتی دورگهها و دوتابعیتیها میتواند بسیار روشنگر باشد. رویکرد دولت ترکیه به ترکهای خارج، رویکردی احترامآمیز و حمایتگرایانه است. چندین میلیون از ترکتبارها در کشورهای مختلف از جمله آلمان زندگی میکنند و ترکهای آلمان نقش کلیدی در این کشور ایفا میکنند. کمتر ترکتبار خارج از ترکیه، حاکمیت این کشور را به عنوان دشمن خود تلقی میکند. بارها مشاهده شده است که رهبران و سیاستمداران این کشور درباره زندگی مرفه ترک تبارها و حمایت از آنها در کشورهای اروپایی و آمریکایی هشدار دادهاند و به ترکتبارها یادآور شدند که آنها باید در بهترین شهرها، در بهترین شغلها، در مرفهترین مکانها و شرایط، زندگی کنند. این مسئله موجب میشود که دولتمردان ترکیه از ترکتبارها به عنوان عنصری مهم در تعامل و حتی فشار بر کشورهای غربی بهره بگیرند و از نیروی فکری و مالی، و استعدادهای خارقالعاده آنها در جهت اهداف ترکیه استفاده ببرند. دولتمردان و سیاستمداران این کشور همیشه از بازگشت ترک تبارها استقبال و از سرمایهگذاری آنها در مراکز اقتصادی، فرهنگی، هنری و ورزشی حمایت میکنند. پرسش این است چرا در کشور ما چنین رویکردی در سیاستگذاریها شکل نگرفته است. به احتمال ممکن است برخی در پاسخ، به تفاوت ماهیت و دلایل مهاجرت به خارج و تشکیل جمعیت مقیم خارج از کشور ایران و ترکیه اشاره کنند. با وجود این تمایزها و تفاوتهای کلیدی آیا گاه آن نیامده است که با بازنگری در سیاستها و رویکردها، فصل جدیدی برای ایرانیان همسو با نظام خارج از کشور باز شود؟
اولین تغییر در رویکردها میتواند تغییر نگاه به نگاهها اجتماعی- فرهنگی باشد. ترمیم تعاملات بین ایرانیان خارج از کشور و دولت، نیازمند نظریهپردازی و جستجوی راهکارهای همراهی بیشتر با ایرانیان خارج از کشور است. نخستین گام در این باب، بررسی وضعیت نگرش ایرانیان خارج از کشور در تعامل با دولت است: جمعیت ایرانیان خارج از کشور در طیفی به گروههای برانداز و معاند، منتقد و بیطرف (بیتفاوت) و حامی دستهبندی میشوند. متاسفانه تصویری دقیق درباره نگرش ایرانیان خارج از کشور وجود ندارد. سیاست کلی بهتر است در راستای تغییر نگرشها به حمایت از نظام و یا حداقل، تغییر نگرش براندازی به نگرش انتقادی باشد.
نکته مهم آن است که به واقع انجام اصلاحات اساسی درباره تعامل بیشتر با ایرانیان خارج از کشور، به زیان کشورهایی چون آمریکا و کانادا است؛ چراکه این اصلاحات موجبات بازگشت بسیاری از جمعیت ایرانیان خارج از کشور و تشویق و ترغیب آنها به سرمایهگذاری در ایران را فراهم خواهد کرد. در نتیجه، این کشورها با احساس خطر خروج سرمایههای ایرانی تلاش میکنند به شیوههای مختلف این جمعیت را به ماندگاری در کشور خود ترغیب و تشویق و برای بازگشت دوباره آنها به وطن، مانع تراشی بکنند. در این میان، ایران سیاستهایی در پیش بگیرد که به نفع کشور مان باشد.
*جامعه شناس
روزنامه آفتاب یزد