نورنیوز ـ گروه فرهنگ و جامعه: بالهای آهنی آرم موتورسیکلت که روزگاری قرمز رنگ و آتشین بود، حالا سیاه و دودگرفته است. یکی از کپیهای بی¬کیفیت ۱۲۵های قدیمی است با زینی پاره، راهنمای نارنجیرنگ و شکسته که به گفته راکب، باید مراقب باشی با آن چپ نکنی چون باک بنزینش درجا خالی میشود.
نامش حبیب. م است، حدودا ۴۰ سال دارد و میگوید که نیروی غیر رسمی یکی از بانکهای تهران است. صبحها مرسولات بانکی را جابهجا میکند و بعد از پایان ساعت کار اداری، تا شب در خیابان میچرخد و مسافر میزند.
میگوید بیشتر ۳۰-۴۰ نفری که با او در آن شعبه کار میکنند، تقریبا همین کار را میکنند تا چرخ زندگیشان بچرخد. تازه یک خانه ۴۵ متری خریده و باید ماهی ۲۵ میلیون تومان قسط بدهد و حقوقی که از بانک میگیرد، نصف رقم قسطش هم نمیشود چه برسد به خرج خانه و خرج تحصیل پسرش.
موتورش قدیمی است؛ میگوید چند سال پیش با ۳ میلیون تومان خلافی توقیفش کرده بودند و او هم بیخیالش شده بود، اما چند ماه پیش وقتی قیمت موتور بالا میرود، ۳ میلیون خلافی و ۷۰۰ هزار تومان پول جرثقیل و ۲ میلیون تومان پول پارکینگ میدهد و درش میآورد.
کلاه ایمنی سرش نگذاشته است. وقتی میپرسم: «میدانی اگر ۵۷۰۰ موتورسواری که در تصادفات پارسال جان خود را از دست دادند، کلاه ایمنی داشتند دستکم ۵هزار نفرشان زنده میماندند؟» میگوید: «اگر کلاه بگذاریم، بیشتر از ۵۰ کیلومتر نمیشود رفت؛ کلاه سرعتم را کم میکند. مسافر سوار موتور میشود که زود برسد. اینهمه خلاف میکنیم که سرعتمان بالاتر برود و بیشتر مسافر بزنیم. اگر کلاه بگذارم، ممکن است مسافری که دست بلند کرده را نبینم و بپرد. الان ساعتی ۱۵۰ هزار تومان کار میکنم، اگر کلاه سرم بگذارم یا ورود ممنوع و خط ویژه نروم، ساعتی ۵۰ هزار تومان هم کار نمیکنم و کلاه سرم میرود. تازه کلاه کاسکت خوب هم زیر 6 یا 7 میلیون نیست، گذاشتن یا نگذاشتن این کلاههای بیکیفیت هیچ تاثیری ندارد و اگر با آنها به زمین بخوریم، میشکند و اجزایش که مثل شیشه شکسته تیز و برنده است، بدتر مجروحمان میکند.»
درباره میزان درآمدش میگوید: «غیر قانونی است اما من، هم در اسنپ، هم تپسی و هم الوپیک عضو هستم و از هر سه جا سفارش میگیرم. البته خود اینها هم خیلی سخت نمیگیرند چون قیمتها، همان قیمت پارسال است و اگر بخواهند سخت بگیرند، موتوریها نمیمانند.»
میگوید: «موتوریهای آزاد تهران که بار و مسافر جابجا میکنند دو دسته هستند؛ یا در اسنپ، تپسی و الو پیک هستند یا پاتوقی. پاتوقیها مانند تاکسیها یک قسمت خیابان یا میدان را گرفتهاند و بقیه موتوریها اجازه ندارند در آن محدوده مسافر بزنند وگرنه دعوا میشود.»
میگوید: «موتور خیلی زیاد شده، خیلیها از استانهای کردنشین و لرنشین که تازه به تهران آمدهاند، بهخاطر ارزانی موتور با این وسیله مسافر و بار جابجا میکنند.»
میپرسم: «در خیابان از دعوا بیشتر میترسی یا تصادف»؟ در جواب میگوید: «از خطوط سفید، چون اگر حواست نباشد و روی آنها ترمز کنی یا با سرعت حرکت کنی، لیز میخوری. اگر گازوئیل روی آسفالت ریخته باشد، ترمز کنی یا با سرعت حرکت کنی، لیز میخوری. اگر لنتها را به موقع تعویض نکنی، ترمز کنی لیز میخوری. الان قیمت قطعات خیلی بالا است. بانک فقط ۲۰۰ هزار تومان پول سوخت میدهد در حالی که استهلاک قطعات موتور زیاد است و اگر به موقع عوض نشود، احتمال تصادف را بیشتر و بیشتر میکند.»
مسافری میآید که مقصدش توپخانه است. سوار موتورش میکند و دوری میزند و گاز میدهد، بدون کلاه ایمنی، با موتوری دودگرفته و پلاکی دودگرفتهتر.
بعد از گفتگو با حبیب، همچنان زنگ صدایش در گوشهایم ادامه دارد؛ «اگر کلاه سرم بگذارم یا ورود ممنوع و خط ویژه نروم، ساعتی ۱۵۰ هزار تومان هم کار نمیکنم.!»
نور نیوز