نورنیوز ـ گروه فرهنگ و جامعه: فضای شبکههای اجتماعی پر از عکسهای یادگاری ما با طبیعت است، بیآنکه عکسی از یادگاریهای رهاشده ما در طبیعت باشد؛ از زبالهها!
عدد دقیقی از یادگاریهای تلنبارشده ما در ساحل و جنگلهای مازندران و گیلان وجود ندارد، اما اگر بار دیگر به همان جنگلی برویم که قبلاً رفته بودیم، شاید از فرط زباله حتی از خودرو پیاده نشویم، روندی که اگر متوقف نشود در آینده، به جای کوههای سرسبز در این دو استان، با کوههای زباله روبهرو میشویم.
روزانه ۳هزار تا ۳هزار و ۵۰۰ تن زباله در مازندران تولید میشود. بنابر برخی گزارشها در ایام نوروز یا فصل تابستان، میزان تولید زباله در این استان ۲ تا ۳ برابر افزایش مییابد و به روزانه ۵ یا ۶ هزار تن هم میرسد، از بابل و آمل گرفته که زباله در جنگل دپو میشود تا ساحل محمودآباد که تا چند سال پیش محل دپوی زبالهها فقط ۲۰ متر با دریای خزر فاصله داشت.
در گیلان هم وضع بهتر از این نیست. تا سال ۹۸روزانه ۲هزار تن زباله در این استان تولید میشد که در سال ۱۴۰۱ به ۲۵۰۰ تن در هر روز افزایش یافته است.
با توجه به مسافرت گردشگران به گیلان در واپسین روزهای تابستان میتوان حدس زد که از این میزان سفر، چه حجمی زباله تولید شده است.
نکته قابل تأمل این است که بخش زیادی از این زبالههای تولیدشده در آمارهای رسمی نیستند، زیرا به جای سطلهای زباله پای درختان یا در ساحل ریخته میشود.
چرا وقتی به یک محیط طبیعی، مثلا جنگل، طبیعت، کنار رودخانه یا کوه میرویم، انبوهی از زباله بر جای میگذاریم؟
ما در خانه زباله رها نمیکنیم، چون نسبت به خانه و محیط آن احساس تعلق داریم، اما انگار این حس تعلق برای طبیعت وجود ندارد.
اقتصاددانان از اصطلاحی به نام منابع مشاع استفاده میکنند، به این معنی که اگر منبعی، مثلا آب، همگانی باشد، هر کسی تلاش میکند تا بیش از دیگران از آن استفاده کند، بدون آنکه به فکر استفاده دیگران از آن باشد.
شیوه برخورد ما با طبیعت هم انگار اینگونه است، بدون آنکه متوجه باشیم دفعه بعد خودمان هم نمیتوانیم از آن استفاده کنیم.
اغلب طوری با جنگل، کوه یا مراتع برخورد میکنیم که انگار فقط آمدهایم تا یکبار از آن استفاده کنیم و بعد دیگر کاری به آن نداریم. ما احساس تعلقی به این محیطهای طبیعی نداریم و به این ترتیب به طبیعت مثل یک کالای یکبار مصرف نگاه میکنیم.
طنز تلخ ماجرا این است که حتی روزهایی مانند سیزدهم فروردین که به نام روز طبیعت نامگذاری شده نیز از عادت به پرتاب کردن و رها نمودن زباله در طبیعت دست بر نمیداریم.
گاهی به نظر میرسد مدیران و مسئولان شهری هم انگار طبیعت و پاکیزگی و نظافت آن را جزو حوزه مسئولیتهای خود تعریف نکردهاند و خیلی معلوم نیست مسئولیت جمعآوری زبالهها در طبیعت، با کدام نهاد یا سازمان است.
در کشور ما فقط برای بیرون ریختن زباله از خودرو جریمه تعیین شده، اما در بسیاری از کشورها رهاکردن زباله در محیطهای عمومی نیز جریمههای سنگین دارد.
مثلاً در انگلستان، پلیسِ زباله نه تنها زبالهها را جمع آوری میکند، بلکه اگر کسی زبالهای بریزد، جریمه نقدی میشود، یا در هلند، ریختن زباله در طبیعت مجازات مالی سنگینی دارد، تا جایی که اگر شهروندی پول نداشته باشد، باید به زندان برود. در کره جنوبی هم جریمه ریختن زباله در خیابان ۱۱ تا ۱۳ درصد پایه حقوق یک کارمند است.
در ایران اما اقتصاد زباله، به صورت جریمه یا بازفرآوری زباله جدی گرفته نمیشود، بلکه به جای دولت، افراد یا گروههای دیگری هستند که از زباله کاسبی میکنند.
دو سال پیش یکی از اعضای وقت شورای شهر تهران گفت که گردش مالی روزانه پسماند خشک در شهر تهران حدود ۲۰ میلیارد تومان است. شاید این عدد بزرگی به نظر برسد که هست، اما همه آن چیزی نیست که میتوان از زباله کسب کرد، مافیای زباله نیز آنقدر قدرتمند نیست که عملیات بازیافت را به خوبی انجام دهد و نیمی از آن یعنی۱۰ میلیارد تومان کماکان دفع میشود.
طبیعتاً از مدیریتی که حتی از بازیافت تمام و کمال زبالههای شهرها هم ناتوان است و عملا بخشی از آن را به مافیا سپرده، نمیتوان انتظار داشت که زبالههای طبیعت را جمعآوری کند، چه رسد به اینکه آنها را بازیافت کند.
حتی نهادهای مدنی، تشکلها و فعالان محیط زیستی نیز پیشنهاد درخور توجهی مطرح نکردهاند و به نظر میرسد برای جلب توجه و بعد جلب مساعدتهای کوتاه و بلندمدت باید این واقعیت را درک کرد که ما فقط یکبار زندگی میکنیم، اما زمین و طبیعت، هم پیش از ما بوده و هم بعد از ما خواهند بود.
نگاه تاریخی بلندمدت به محیط زیستی که در آن زندگی میکنیم، کلید نجات طبیعت از دست زبالههایی است که ما در طبیعت رها میکنیم و نمیدانیم زبالهها ما را رها نمیکنند!
نورنیوز