نورنیوز - گروه فرهنگ و جامعه: عین سهل انگاری و ساده سازی است که کسی خیال کند "فارسی" فقط یک زبان است نه بیشتر، و ارزش آن فقط به وجه ابزاری و ارتباطیاش خلاصه میشود. زبان فارسی به اقرار صاحب نظران، یک "اَبَر زبان" است؛ نظامی از الفاظ و نشانهها که فقط ارزش ارتباطی ندارد بلکه نخست میراث یک تمدن تاریخی و گنجینه فرهنگی را حمل میکند، دوم یک "زیست- جهان" اخلاقی و اعتقادی برای گویشورانش ایجاد کرده است و سوم هویتی واحد برای پهنهای گسترده از اقوام گوناگون فراهم نموده است. زبان فارسی، در حکم ریشه درخت بالابلندی است که زبانها و گویشها و لهجههای فراوانی روی ساقه و تنهاش سبز شده و به تناوری رسیدهاند. هرکدام سایه و میوهای مجزا دارند اما از شیره ی هویتی واحدی تغذیه شدهاند. این ابر زبان، ماهیت منشور گسترده هویتی ایرانیان را تعیین میکند و به رنگین کمان قومی و زبانی ساکنان این پهنه فرهنگی وحدت میبخشد.
طبق تخمین زبان شناسان، تقریباً هفت هزار نظام زبانی در جهان وجود دارد که فقط صد زبان از این مجموعه انبوه، گویشورانی اندک یا فراوان دارند. باقی این زبانها یا به ورطه خاموشی کامل فرو غلطیدهاند یا به عنوان زبانهای قبیلهای و فرعی، به حاشیه رانده و در نهایت انزوا و ضعف در انتظار مرگاند. از آن تقریباً صد زبان جاری و رایج در جهان نیز، فقط معدودی هستند که کارکردی فرا زبانی دارند و به "اَبَرزبان" تبدیل شدهاند. این ابرزبانها ضامن حفظ و تقویت هویتهای واحد اجتماعی و ملیاند. اگر در سرزمین ما ساختارهای بسیار قومی و زبانی در لوای یک کل منسجم هویتی، وحدت یافتهاند و استحکام دارند به سبب وجود همین ابر زبانهاست.
در جدول منازعات جهانی نزاعهای هویتی، جایگاهی ویژه دارند و بخش قابل توجهی از رقابتهای بینالمللی را شکل میدهند. به این اعتبار، التفات به پیراستگی و خلوص زبان ملی، در دستور کار سیاست گزاران و تصمیم سازان کشورها قرار گرفته است. اکنون مراقبت از نظام زبان ملی و بومی، فقط وظیفهای علمی و دانشگاهی به شمار نمیآید بلکه به جزئی از تکالیف نظامات حکمرانی هم تبدیل شده است تاجایی که در تعریف "حکمرانی خوب"، تلاش برای حفظ خلوص و سلامت زبان ملی نیز گنجانده شده است. ابرزبانها از جمله ابر زبان فارسی، از چند ناحیه آماج تهدید و تخریب هستند. تمدن تکنولوژیک و زبان نوپدیدش، سیطره فرآیند جهانی سازی، میل گفتمان تجدد به یکسانسازی فرهنگی و نادیده گرفتن فراوانی، از جمله گلوگاهها و گردنههای این هجوماند اما غیر از این بنیانهای نظری، مخاطرات عینیتر و جزئیتری نیز وجود دارند که برای مراقبت از زبان ملی، توجه به آنها ضروری است:
الف) هجوم زبان ناخوشایندی که در شبکههای اجتماعی و رسانههای جدید فراوری میشود و در قالب الفاظ و تعابیری نوپدید جایگزین نظام واژگانی اصیل فارسی میشوند.
ب) نفوذ واژگان بیگانهای که در فرایند جهانی شدن و تسهیل ارتباطات فرهنگی، بی پروا و بیرون از حساب به ذخیره واژگانی فارسی وارد و در درازمدت جایگزین واژگان بومی میشوند.
پ) ورود ناخودآگاه ساختارهای نحوی مخربی که با گرته برداری از زبانهای بیگانه، دستور زبان فارسی را متأثر و گاهی متلاشی میکنند.
ت) نابسامانی در آموزش صحیح زبان فارسی در مدارس و دانشگاهها به نحوی که جوانان و نوجوانان را در فهم میراث ادبی و فرهنگی ناتوان بار میآورد و فرآیند انتقال فرهنگی میان نسلی را مختل میکند.
ث) مداخلات ناموجه و بیرون از چارچوب علم و خارج از موازین فرهنگی در حوزه آموزش زبان فارسی.
ج) غلظت نگرش سیاسی قدرت محور به مقوله زبان فارسی و تغییر مطلق آن از امری فرهنگی-اجتماعی به پدیدهای استراتژیک و ژئوپولیتیک.
چ) بوروکراتیک شدن نهادهای بالادستی مثل فرهنگستان زبان وادب فارسی یا شورای گسترش زبان و ادب فارسی و تبدیل آنها به کانونهای اداری.
این گلوگاهها همگی از ارزش و اهمیتی یکسان برخوردار نیستند اما برای حفظ و استمرار و خلوص و توانایی زبان فارسی، توجه به تمام آنها ضروری است. با این همه، هرازچندی بنابه دلایلی یک یا چند عامل از میان این عوامل فوق، ذهن جمعی ایرانیان را درگیر میکند و بر سر سایر عوامل سایه میاندازد.
تیم ملی دانشکدههای ادبیات فارسی حساسیت جامعه دانشگاهی نسبت به انتصابها و جذبها در مراکز آموزش عالی به صورت عمومی از جنس شفقت در حق نهاد علم و ادبیات است. برخی انتقاداتی که در این زمینه عنوان میشود، به اجبار نسبت به تواناییهای علمی برگزیدگان نورسیده نیست، بلکه مطالبهای سختگیرانه نسبت به ضرورت حفظ اعتبار و مراعات وزن و وجاهت علمی استادان شاغل، بهویژه در دانشگاههای مادر است. زنده یاد دکتر «یحیی مهدوی» بنیانگذار رشته فلسفه در دانشگاه تهران، همواره اصراری وسواس گونه داشت تا شأن و منزلت دانشگاه تهران در عالیترین حد ممکن حفظ شود. از او نقل است که دانشگاه تهران را باید چنان محترم و معتبر نگاه داشت، و دانشجو و استادش را باید چنان سختگیرانه و هوشمندانه انتخاب کرد که هرگاه لفظ دانشگاه بر زبان کسی جاری شد اولین مدلولش دانشگاه تهران باشد و اگر کسی دانشگاه دیگری را مراد کرد نام آن را به دانشگاه بیفزاید تا منظورش روشن شود. به باور این استاد بزرگ، تدبیر و مدیریت ما بر دانشگاه تهران، آن گاه به کمال میرسد که هروقت نام دانشگاه بدون پیشوند و پسوند به میان آمد همگان بدون توضیح بفهمند که منظور گوینده، دانشگاه تهران است!
ما اکنون در جذب دانشجو، تقریباً به آرزوی استاد مهدوی رسیدهایم. ورود به دانشگاه تهران فقط برای داوطلبی مقدور است که از آزمونی بینهایت سخت و رقابتی فوق العاده نفسگیر، کامیاب بیرون بیاید و با رتبه و نمرهای ممتاز وارد این دانشگاه شود. اما پرسش این است که آیا به موازات این سخت گیری موجه در جذب دانشجو برای حضور در دانشگاه تهران، برای جذب استادان و مدرسان نیز ملتزم به همان مقدار دقت نظر و سخت گیری علمی هستیم؟ آیا در تمام این سالها توانستهایم پای سیاست و سفارش را در ترکیب هیئت علمی گروهها ببُریم و میانبرهای دل آزار و غیرعلمی را برای عضویت در فرآیند جذب و ارتقاء مسدود و کور کنیم؟
وانگهی وقتی پای رشتهها و حوزههایی مانند ادبیات به میان میآید که استمرار فرهنگی و ثبات هویتی و انسجام ملی ما در گرو آموزش صحیح، عالمانه و روشمند آنهاست، بهطبع درجات مضاعفی از وسواسهای ویژه لازم میآید. در تمثیلی ملموس میتوان ادعا کرد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تیم ملی ادیبان و استادان پارسیدانی است که از میان انبوه بیشمار محققان و پژوهشگران، با نهایت دقت برگزیده شدهاند تا شکوه و شیرینی یک تاریخ غرورآفرین ادبی و هنری را به بهترین و حرفهای ترین شکل ممکن به نمایش بگذارند. دور از انصاف است که اقرار نکنیم در بسیاری از ادوار تاریخ معاصر، این ملاحظه و مراقبت اعمال شده است. حفظ و استواری و خلوص "اَبَر زبان پارسی" در گرو آموزشهای عالمانهای است که برترین و خلاقترین و مجربترین استادان زبان و ادبیات فارسی بهویژه در دانشگاههای مرجع و مادر عرضه میدارند. هرگونه دقت ورزی و حتی وسواس و سختگیری در این گلوگاه، در نهایت به افزایش قدرت ایران در منازعات هویتی جهان آشوبناک کنونی منجر خواهد شد.
نورنیوز