نورنیوز ـ گروه بینالملل: آلمان پس از چند ماه بحث و تبادل نظر، برای اولین بار دارای یک راهبرد امنیت ملی شده است.
در این سند، دولت آلمان میگوید که چگونه قصد دارد به خطرات خارجی و داخلی واکنش نشان دهد.
طبق ادعای ژرمنها، بزرگترین تهدید برای آینده قابل پیشبینی، روسیه است.
گرچه حزب حاکم سوسیال دموکرات به همراه دو حزب سبز و دموکرات آزاد به عنوان شرکای ائتلافی دولت، نمایش تبلیغاتی زیادی بر روی این سند راهبردی دادهاند، اما سوال اصلی اینجاست که ژرمنها در طراحی و در آینده پیادهسازی این سند، با چه معضلات و سوء محاسباتی مواجه بوده یا خواهند شد؟
آیا اصل تدوین این سند راهبردی، میتواند متضمن موفقیت راهبردی آلمان در مواجهه با تهدیدات کوتاه مدت و بلندمدت جاری در اروپا و نظام بینالملل باشد؟
دولت فدرال سند بیش از ۴۰ صفحهای را ارائه داده که دولت ائتلافی ماهها برای تثبیت آن دست و پنجه نرم کرده بود. «اولاف شولتز» صدراعظم فدرال آلمان در این خصوص گفته است: «بدون امنیت، نه آزادی وجود دارد و نه ثبات و رفاه.»
محوریت مفهومی با عنوان «امنیت یکپارچه» در سند راهبرد امنیت ملی آلمان بیش از هر چیز دیگری به چشم میخورد و ایده اصلی این سند راهبردی این است که برای اولین بار تمام تهدیدهای داخلی و خارجی برای امنیت آلمان در نظر گرفته شده است.
به عبارت دیگر؛ علاوه بر تهدید نظامی، به حملات سایبری و حملات احتمالی به زیرساختهای حیاتی یا تغییرات آب و هوایی نیز توجه شده است.
در دوران ریاست جمهوری ترامپ، «آنگلا مرکل» صدر اعظم وقت آلمان مدعی شد که اساسا امکان تشکیل ارتش واحد اروپایی وجود ندارد و برلین، پاریس، لندن و واشینگتن باید ساختار و منظومهای که برخاسته از جنگ جهانی دوم است (یعنی ساختار ناتو) را در کنار یکدیگر حفظ کنند.
حتی آنگلا مرکل کار را به جایی رساند که به جریانات رقیب خود درخصوص قطع وابستگی امنیتی و نظامی برلین به واشینگتن هشدار داد.
حال مقامات آلمانی به گونهای سند راهبردی خود را ارائه کردهاند که گویا به یک «واسطهگر» در دو سوی آتلانتیک تبدیل شدهاند، حال آنکه برلین یکی از اعضای ارشد ناتو است و در نهایت، باید در منازعات اساسی میان گزینههایی مانند «وابستگی مطلق امنیتی به آمریکا» یا «ارتقای توانمندی اروپا جهت تشکیل ارتش واحد» یک گزینه را انتخاب کند.
این سند راهبردی نشان میدهد که ژرمنها کماکان قصد دارند در قبال مهمترین پروندههای امنیتی و سیاسی پیشِ روی برلین، به همان ابهام و دوگانگی راهبردی همیشگی خود ادامه دهند.
نمونه این موضوع را در جنگ اوکراین میتوان مشاهده کرد، جایی که مقامات آلمانی ارسال تانک لئوپارد به میدان نبرد را به عنوان اقدامی مترادف با مشارکت نظامی در جنگ صورت میدهند و از سوی دیگر، نسبت به عدم امکان عضویت اوکراین در ناتو در آیندهای نزدیک تاکید میورزند!
فراتر از آن، آنها از یک سو بر طبل تحریم روسیه و تشدید آن میکوبند و از سوی دیگر در مواضع غیر رسمی حتی بعضا نیمه رسمی خود مذاکره و صلح با مسکو و حل برخی منازعات امنیتی-راهبردی اساسی با کاخ کرملین را در آیندهای نه چندان دور اجتنابناپذیر میدانند.
مقامات آلمانی حتی در قبال نیز تاکید دارند که باید روابط با پکن را به عنوان یک قدرت اقتصادی رو به رشد در جهان به هر ترتیبی حفظ کرد.
در اینجا شاهد تلاقی نگاه محاسباتی-تاکتیکی آلمان و آمریکا در قبال چینیها هستیم که خود را قطعا در بزنگاههای مهم و نقاط زمانی حساس در آینده نشان خواهد داد.
صراحتا اصلیترین پاشنه آشیل این سند راهبردی، غلبه نگاه تاکتیکی بر نگاه راهبردی در اصل تدوین آن است، جایی که مرزی میان ثوابت و متغیرات در حوزه سیاسی-امنیتی آلمانیها وجود ندارد.
نورنیوز