نورنیوز ـ گروه فرهنگ: تاریخ الهیات سیاسی بهترین گواه این معنا است که رهبران بزرگ دینی و مذهبی همواره در مقام تئوریسین کلام سیاسی از مکتب و مذهب خویش در برابر اندیشهها و جریانهای رقیب حمایت میکنند.
مکتب و مذهب تشیع نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست و امام علی(ع) به عنوان اولین امام شیعیان در قامت بزرگترین نظریهپرداز کلام سیاسی شیعه ظاهر شده و با تقریر کتاب شریف و گرانسنگ نهجالبلاغه، آینه تمامنمایی از کلام سیاسی پیشِ روی شیعیان قرار داده تا برای همیشه با رجوع به آن بتوانند خط مشی خویش را به روشنی پی بگیرند.
در خصوص موضوع نقش و جایگاه نهجالبلاغه در تدوین و تکوین کلام سیاسی شیعه گفتگویی با دکتر «علی آقاجانی» عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه انجام شده که به شرح زیر میآید:
نورنیوز: در خصوص تاریخ تدوین نهجالبلاغه توضیح دهید و بفرمایید این اثر ارزشمند به چه دلایلی نگاشته شده است؟
آقاجانی: مهمترین اثر مکتوبی که از امام علی(ع) برای ما باقی مانده کتاب شریف نهجالبلاغه است. نهجالبلاغه را «اخ القرآن» نامیدهاند. به گمانم اولین فردی که این لقب را در مورد نهج البلاغه به کار برده است مرحوم محدث نوری در کتاب مستدرک الوسائل است. عبارت نهج البلاغه به معنای راه بلاغت و فصاحت است و به وجود آورنده آن مرحوم سید رضی است. نام کامل ایشان ابوالحسن محمد ابن حسین معرف به سید رضی (متولد359-متوفی به سال 406 ه ق) است که در قرن چهارم و پنجم هجری میزیسته است.
همانطور که مستحضر هستید نهج البلاغه سلیقه مرحوم سید رضی در گزینش بیانات حضرت امیر(ع) است که در سه باب، شامل خطبهها، نامهها و کلمات قصار گردآوری شده است، لذا این کتاب شریف تمام بیانات حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) نیست بلکه گزیدهای است به انتخاب مرحوم سید رضی(ره).
مقام و اهمیت سید رضی(ره) به جهت ادبیات است، زیرا در ادبیات عرب، فصاحت، بلاغت و شعر سرآمد بوده. البته ایشان در سایر علوم هم دست داشتند اما اهمیت ایشان به دلیل ورود و درخشش ایشان در عرصه ادبیات عرب است. بنابراین نهج البلاغه انتخاب سیدرضی از کلمات حضرت امیر(ع) است.
نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که زمینه تدوین و نگارش نهج البلاغه که به جهت همین انتخابگری شایسته و درست صورت گرفته و سید رضی(ره) خواسته است به انتخاب خودش آن کلمات حضرت امیر(ع) را که به نظرشان از نظر فصاحت و بلاغت در مرتبه بسیار اعلائی قرار دارد در یک مجموعه گردآوری کند اما ایشان آنقدر این کار را زیبا و دقیق انجام دادند که این اثر ماندگار شده است. به این ترتیب همین انتخاب سید رضی(ره) به کلام امام علی(ع) جلا و درخشش دیگری بخشیده است.
از حیث زمینههای گردآوری این اثر بزرگ باید گفت با توجه به این که در زمان سید رضی(ره) در قرن 4 هجری قمری شرایط به گونهای بود که پس از غیبت کبری امام زمان(عج) و در زمانی که شیعیان نیازمند رجوع به کلمات ائمه(ع) بودند خلائی حس میشد. در واقع مرحوم سید رضی(ره) این خلاء را با انتخاب کلمات حضرت امیر(ع) انجام دادند برای این که تشیع و جریان فکری امامیه قدرت عرض اندام و مقابله با رقبای خودش را داشته باشد.
نکته دیگر این است که خود سید رضی(ره) انگیزه تألیف را این گونه بیان میکنند. ایشان قبل از تألیف نهج البلاغه کتابی تحت عنوان «خصائص الائمه» دارند که به گمانم بخشهایی از آن وجود دارد. ایشان میگوید: «من پس از نگارش این کتاب به دلیل اینکه نتوانستم کتاب را کامل کنم برخی از دوستان من فصلی را که درباره کلمات قصار امیر المؤمنین(ع) آورده بودم خواندند و از من درخواست کردند که کتاب مستقلی درباره کلمات امیرالمؤمنین(ع) نگاشته شود.»
این اثر کار بسیار ماندگاری است و بسیار مورد توجه واقع شده به گونهای که ما شاهد تمجید بسیاری از ادبا، فقها و علمای اهل تسنن و شیعه از کتاب شریف هستیم به نحوی که اشخاصی مانند عبدالحمید کاتب، جاحظ، قدامه ابن جعفر، ابن ابی الحدید، خلیل ابن احمد فراهیدی و شیخ محمد عبده که یکی از علمای طراز اول اهل تسنن مصر است و گفته «عنوان نهج البلاغه بهترین توصیف و عنوان برای این کتاب است» یا جرج جرداق نویسنده متفکر مسیحی اهل لبنان که کتابی در این زمینه دارد، نهج البلاغه را کتابی با بالاترین سطح بلاغت معرفی کردهاند.
جرداق در مورد آن میگوید: «نهج البلاغه قرآنی است که از مقام خود کمی پایین آمده است و تمام زیباییهای زبان عرب در این کتاب یافت میشود.» این کلام هم ظاهراً مربوط به جرج جرداق باشد که میگوید: «نهج البلاغه فوق کلام مخلوق و دون کلام خالق است.»
البته راجع به نهج البلاغه بحثهای مختلفی صورت گرفته است. یکی از ایراداتی که به کتاب نهج البلاغه سید رضی گرفتهاند این است که سید رضی مصادر کتاب را نیاورده است. مثل حدیث که در کتب حدیثی مشخص است که سلسله حدیث از کجا شروع میشود و در کجا به پایان میرسد.
اما سید رضی این سلسله و مصادر حدیث را در نهج البلاغه نیاورده بنابراین چون احادیث نهج البلاغه از نظر علم حدیث مرسل تلقی میشوند، برخی از این جهت به کتاب نهج البلاغه ایراد گرفتهاند که البته این ایراد اگر چه درست است اما خیلی دقیق نیست.
داستان این است که مرحوم سید رضی(ره) چون به دلیل بلاغت و فصاحت سخنان امیرالمؤمنین علی(ع) را انتخاب کرده است در واقع به مصادر آن توجه نکرده اما این مسئله به این معنا نیست که این احادیث منابع یا مصادری نداشته است و قابل استناد نباشد. ما کتابهای زیادی را داریم که مصادر و استنادات نهجالبلاغه را جمع آوری کردهاند و خواستهاند به این نحو این نقص را جبران بکنند تا نهج البلاغه قابل استناد باشد.
بنابراین نهج البلاغه جایگاه خودش را پیدا کرده است با این حساب ما شاهد نگارش شرحهای متعددی بر نهج البلاغه هستیم که از آن جمله میتوان به شرح نهج البلاغه ابنابی الحدید معتزلی اشاره نمود که نگارنده آن ابن ابی الحدید معتزلی اهل تسنن بوده و در قرن ششم هجری میزیسته است به طور کلی تقریباً حدود 350 ترجمه و شرح بر نهج البلاغه نوشته شده است.
از جمله کارهایی که صورت گرفته نگارش مستدرکات نهجالبلاغه است. مستدرکات به این معنا است که اسلوب کتاب مرجع و منبع حفظ شود و کلمات و احادیث دیگر هم به آن اضافه شود. البته بنده کلاً یک نقدی بر مستدرک نویسی دارم و آن این است که مفروض مستدرک شاید این باشد که گویا مؤلف اصلی عبارات و احادیث دیگر را ندیده، بنابراین آمدهاند و خواستهاند آن را به این نحو کامل کنند در حالی که این گونه نیست و به احتمال بسیار قوی مؤلف اصلی آن کلمات و عبارات دیگر را دیده است اما خوب از زاویه نگاه خودش دست به انتخاب زده است.
نورنیوز: کمی راجع به سویههای سیاسی نهج البلاغه بگویید. نهج البلاغه چون در فضای سیاسی دوران خلافت چهار سال و اندی حضرت امیر(ع) نگاشته شده، یکسری از سویههای سیاسی آن برجستهتر است لطفاً یک مقداری در این خصوص برای ما صحبت کنید؟
آقاجانی: در خصوص سویههای سیاسی نهج البلاغه باید گفت که ما در این کتاب شریف هم خطبهها، نامهها و کلمات قصاری مربوط به دوران پیش از خلافت حضرت امیر(ع) داریم و هم آثاری مربوط به زمان خلافت آن حضرت داریم اما بیشترین کلمات حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه مربوط به زمان خلافت ایشان است به این دلیل بار سیاسی کتاب شریف نهج البلاغه بسیار قوی است و از این جهت یک منبع عظیمی است برای نگاه سیاسی به احادیث و به بیانات حضرت امیر المؤمنین علی(ع) و منبع عظیمی را در خصوص مباحث سیاسی- دینی در اختیار ما قرار میدهد و برای ما سرمایه گرانقدری است.
بنابراین ما باید از ابتدا تا انتهای نهج البلاغه را از جهات مختلف سیاسی تلقی بکنیم چرا که نهج البلاغه قابل برداشت و تفسیر سیاسی است. این کتاب شریف دربردارنده موضوعات بسیار مختلفی از خدا شناسی، معادشناسی تا امام شناسی و روابط سیاسی میان ملت و دولت است.
در واقع ما سه عنصر یا محور اصلی سیاست ورزی و سیاست دانی را در نهج البلاغه مشاهده میکنیم. یک محور مربوط به دولتمندی و مسائل مربوط به دولت مانند مشروعیت دولت و مانند آن است که میتوانیم در نهج البلاغه آن را بیابیم و تفسیر و تعبیر کنیم. یک بخش دیگری از مسائل سیاسی مربوط به ملت محوری یا مسائل مربوط به ملت و مردم است که ما این را هم میتوانیم در نهج البلاغه ببینیم. بخشی هم شامل مسائل مربوط به جامعه است که بطور کامل آن را در نهج البلاغه مشاهده میکنیم.
غیر از این، موضوعات مختلفی در نهج البلاغه قابل بررسی، شرح و تفسیر و تعبیر است. بنابراین ما در نگاه به تراث اسلامی-شیعی و سنتی خودمان میتوانیم دو نوع نگاه و برخورد را داشته باشیم. یک برخورد استخراجی است که ما در آن موضوعات را از قرآن یا نهج البلاغه استخراج میکنیم. یک روش برخورد هم روش استنطاقی است. یعنی ما مسائل زمانه را به کلمات امیرالمؤمنین در نهج البلاغه عرضه کنیم و با به زبان آوردن و به نطق در آوردن آن نگاه دوسویهای را داشته باشیم.
ما هر دو این روش را در خصوص نهج البلاغه میتوانیم به بهترین نحو داشته باشیم. بنابراین این اثر بزرگ منبع عظیمی برای اندیشه سیاسی اسلامی و شیعی محسوب میشود.
نکته دیگر در بحث سویههای سیاسی نهج البلاغه این است که ببینید در روشمندی هرمونتیکی مثلاً در سنت گادامری شاهد این هستیم که گادامر بحث امتزاج فقها را مطرح میکند. ما در نهج البلاغه با سه افق مواجه هستیم. یکی افق مؤلف هست که حضرت امیر(ع) است. چرا که مؤلف فقط نویسنده نیست و بیان کننده یک اثر هم مؤلف محسوب میشود. افق دوم افق خود ما است که در زمان حال و با مسائل حال زندگی میکنیم و افق سوم متعلق به انتخابگر این کلمات یعنی سید رضی(ره) است. یعنی ما از دریچه نگاه سید رضی وارد نگاه امیرالمؤمنین(ع) میشویم و این سه نگاه را با هم تلفیق میکنیم و از این طریق میخواهیم به پاسخ سؤالات و تبیین مواضع حضرت امیر(ع) بپردازیم.
اگر چه بحث فلسفی هرمونتیک گادامر اشکالات و ایراداتی دارد اما به لحاظ روشی برخی از جوانب آن برای ما هم از این نظر قابل استفاده است. بنابراین ما تمامی سویههای سیاسی را که به آنها نیازمند هستیم در نهج البلاغه به بهترین شکل داریم.
به جهت این که حضرت امیر(ع) این مطالب را در مواجه با مسائل مختلف جامعه، دولت، حکومت بیان کردهاند بنابراین ما به نحو اعلائی میتوانیم این سویههای سیاسی را بیابیم و آنها را شناخته شرح و تفسیر بکنیم. با وجود این که به علت بیان شدن بیشتر مطالب نهج البلاغه در عصر خلافت امام علی(ع) سویههای سیاسی آن بسیار برجسته است اما ما در این اثر جاودانه شاهد تلفیق سه امر شامل امر سیاسی، امردینی وامر اخلاقی در کلام سیاسی و اندیشه سیاسی امیرالمؤمنین هستیم و امر سیاسی با امر اخلاقی و امر دینی سنجیده میشود. این نکته مهمی است که در خصوص سویههای سیاسی نهج البلاغه قابل ذکر است.
نورنیوز: در خصوص نقش خود امام علی(ع) در تدوین و تکوین کلام سیاسی شیعی، فارغ از بحث نهج البلاغه نقش ایشان را در این زمینه در دو دوره قبل و بعد از خلافت چگونه ارزیابی میکنید؟
آقاجانی: جایگاه حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در نگاه تشیع جایگاه برجستهای است. یعنی اساساً تشیع به حضرت امیر(ع) وابسته است و نقطه آغاز تشیع با شخصیت حضرت امیر(ع) شکل میگیرد بنابراین حضرت علی(ع) در خصوص شکلگیری تشیع نقشی محوری، اساسی و عمده دارد. چرا که پس از پیامبر اکرم(ص) نقطه افتراق امامت و وصایت است.
اگر چه ما مباحث دیگر هم داریم چون در تشیع ما سه نقش برای امامت قائل هستیم یکی امت و رهبری سیاسی است، دیگری مرجعیت دینی و این مسئله است که اخذ دین باید از چه طریقی صورت بگیرد که ما ائمه(ع) را مرجع اخذ دین بدانیم و نکته سوم مربوط به بحث امامت معنوی است.
عنوان قطب عالم امکان در این بحث مطرح میشود و قابل توجه است ما این سه نقش را برای امام(ع) در تشیع قائل هستیم و مرجع اصلی هر سه نقش به امیرالمؤمنین علی(ع) باز میگردد. یعنی کسانی معتقد هستند که اولین نقطه آغاز افتراق بحث جایگاه معنوی امیرالمؤمنین(ع) بوده مثل برخی از تحقیقاتی که راجع به تشیع نخستین توسط آقای محمدعلی امیر معزی که در خارج از کشور است شکل گرفته است.
ایشان تحقیقاتی انجام داده و این گونه استدلال کرده که اولین دغدغه تشیع نخستین جایگاه معنوی امام(ع) بوده است به همین دلیل شخصیتی مثل هاشم معروف الحسنی کتاب «بین التصوف والتشیع» را نگاشته است و در آن به محور و قطب معنوی امام(ع) توجه کرده است. با این وصف، شخصیت امیرالمؤنین(ع) در بحث کلام سیاسی برای ما بسیار اهمیت دارد. از دو جهت: یکی کلمات امیرالمؤمنین(ع) است که در نهج البلاغه تبلور دارد. البته حضرت کلمات دیگری هم دارند که بخشی از آن در غررالحکم و بخشی دیگر در مستدرکاتی است که راجع به نهج البلاغه نوشته شده و آخرین آن عبارت است از «تمام نهج البلاغه» که یکی از روحانیون با 20 سال کار آن را جمع اوری کرده است.
یک بعد این قضیه تأسی به امیرالمؤمنین در حوزه کلام سیاسی است و اما بعد دیگری که در کلام سیاسی برای ما مهم است سیره، تاریخ و رفتارها و گفتار امیرالمؤمنین(ع) است. پس گفتار، رفتار و سیره امیرالمؤمنین(ع) از ابتدا تا انتها در نهج البلاغه متبلور است. پس اهمیت جایگاه امیرالمؤمنین(ع) در منظومه کلام سیاسی شیعه از این دو بعد قابل بررسی است هم گفتار و کلام ایشان و هم رفتار حضرت علی ابن ابی طالب(ع).
با این وصف ما میتوانیم با توجه به نهج البلاغه ما میتوانیم سه نوع کلام سیاسی داشته باشیم کلام سیاسی جامعه محور یا معطوف به نهاد جامعه که مباحثی مانند نگاه اسلام به فرد و جامعه، اسلام و سیاست، اسلام و قانون، اسلام و عدالت اجتماعی، اسلام و امنیت، اسلام و توسعه سیاسی و سایر مسائل مربوط به امروز جامعه را مورد بررسی قرار میدهد.
نوع دیگر کلام سیاسی شامل کلام سیاسی دولتمند یا معطوف به نهاد دولت است که مواردی مانند اسلام و قدرت سیاسی، اسلام و مشروعیت، اسلام و مردمسالاری، اسلام و سکولاریسم را مورد بررسی قرار میدهد و بعد دیگری از اسلام سیاسی در نهج البلاغه کلام سیاسی شهروندی معطوف به نهاد ملت با مسائلی مانند اسلام و آزادی سیاسی، اسلام و مشارکت سیاسی، اسلام و حقوق بشر و حقوق شهروندی است.
ما همه اینها را در گفتار و رفتار امیرالمؤمنین(ع) میتوانیم به خوبی پیگیری و رصد و به آن استناد کنیم البته با تفاسیر مختلفی که هر کدام از محققین و دانشمندان میتوانند به آن بپردازند.
نورنیوز: مسئله بعدی این است که در آن برههای که حضرت به حکومت میرسند جریانهای سیاسی مختلفی در عالم اسلامی ظهور کرده و به فعالیت میپردازند. اگر بخواهیم در آینه نهج البلاغه نگاه کنیم برخورد حضرت با این جریانات فکری و سیاسی چگونه است؟
آقاجانی: بله، یکی از نقاط مهم در سیره سیاسی و کلام سیاسی حضرت مربوط به برخورد ایشان با گروههای سیاسی است. ببینید چون که حضرت اسوه، الگو و امام هستند و نگاه پیروان به ایشان به عنوان اسوه مطرح است در مباحث سیاسی هم اسوهگری بسیار برجسته است.
ما در نگاه و رفتار حضرت علی(ع) میتوانیم چند گروه را از نظر سیاسی مشخص کنیم که رفتار حضرت با اینها متفاوت است. یکی گروه سیاسی حامیان هستند یک گروه سیاسی منتقدان و دیگری گروه سیاسی مخالفان هستند. اینها سه گروه قابل توجه هستند.
ما در میان حامیان برخی را داریم که اینها نسبت امیرالمؤمنین(ع) غالی هستند و برای ایشان مقام خدایگانی قائل بودند که حضرت امیر(ع) بدون تسامح با اینها برخورد میکردند چون اینها به غلو عقیدتی مبتلا بودند. بنابراین حضرت بیشترین و تندترین برخورد را با همین گروه داشتند چون از مسیر عقیدتی ساده و صحیح منحرف شده بودند.
یک مورد دیگر برخورد حضرت با گروه منتقدان است که ما شاهد نهایت مدارا با این گروه توسط حضرت هستیم. این گروه گاهی رفتارهای تند و زننده داشتند اما ایشان در برخورد با گروه منتقدان تا آنجایی که منتقد دست به شمشیر نمیبرد و اقدام مسلحانه انجام نمیداد یا بر هم زننده امنیت نبود حضرت حتی اگر به شخص ایشان توهین هم میکردند و یا حتی در منابع ذکر شده که گاهی دشنام هم میدادند با آنها با مدارا و بدون برخورد مواجه میشدند و با آنها برخورد فیزیکی نمیکردند و حتی زمانی که یاران و دوستان ایشان میخواستند با آنها برخورد فیزیکی کنند یا با آنها مقابله به مثل کنند دوستان خود را از این مسئله برحذر میداشتند.
این مسئله حتی در خصوص یاران معاویه نیز صدق میکند. وقتی که برخی از اصحاب در مقابل رفتارها و دشنامهای اصحاب معاویه قصد مقابل به مثل داشتند حضرت آنها را از این کار برحذر داشتند و فرمودند من دوست ندارم که شما ناسزاگو و یا لعان (بسیار لعن کننده) باشید.
اما به تعبیر مقام معظم رهبری حضرت فرمودند جهاد تبیین داشته باشید و حق را برای آنها آشکار کنید اما اگر آنها به شما یا من توهین کردند شما در مقام مقابله به مثل توهین نکنید و حتی با کسانی که اقدام مسلحانه انجام داده بودند نیز در مقام گفتگو توسط حضرت چنین برخوردی صورت میگرفت و فقط به تبیین مواضع و تبیین حق بپردازند.
اما گروه سوم کسانی بودند که دست به سلاح میبردند و ناامنی ایجاد میکردند. حضرت به طور طبیعی با عنایت به این که این کار یک امر معقول و مشهود است به مقابله میپردازند. اما در اینجا هم مانند اصحاب جمل که شهر بصره را تصرف کردند و عده ای را کشتند یا اصحاب نهروان که بر سر راهها رفتند و عدهای را کشتند و به کشتار مردم دست زدند اینجا هم حضرت بیشترین مدارا را انجام می دهند تا بلکه آنها بازگردند و افرادی را برای گفتگو با اصحاب نهروان فرستادند تا شاید برگردند و دست به اقدام دیگری نزنند.
به همین دلیل ابن عباس را به سمت نهروان گسیل کردند و یا در جنگ جمل خودشان با سران جمل مانند زبیر گفتگو کردند که در نتیجه همین گفتگو هم زبیر از جنگ جمل کنارهگیری کرد که البته بعد به صورت دیگری کشته شد. یا در جنگ نهروان که 30000 نفر علیه مولا علی(ع) دست به سلاح برده بودند با گفتگوهایی که حضرت امیر(ع) و یاران ایشان با اصحاب نهروان انجام دادند حدود 20000 نفر اینها از جنگ دست کشیدند و به نوعی هدایت شدند و باقی مانده که دست به سلاح بردند و قصد مقابله داشتند، طبیعتاً حضرت امیر(ع) با اینها برخورد کردند و به سزای خودشان رسیدند اما تا آنجایی که امکان داشت حضرت علی(ع) مدارا میفرمود و حتی یاران خود را از برخورد با دشمنان و منتقدان تا زمانی که دست به سلاح نبرده بودند برحذر میداشت.
جا دارد در اینجا کلامی از مقام معظم رهبری عرض کنم. ایشان میفرمایند: «سلوک سیاسی امیرالمؤمنین(ع) بر پایه معنویت است و سلوک معنوی ایشان از سلوک سیاسی ایشان جدا نیست. ایشان تا حد امکان با مخالفان و حتی دشمنان خودشان مدارا میکردند. امیرالمؤمنین(ع) کسی نبود که بدون رعایت مداراهای لازم با مخالفان دست به شمشیر ببرد.»
ایشان در این زمینه به چند نکته اشاره میکنند. میگویند که در ابتدای خلافت حضرت عدهای آمدند دور ایشان را گرفتند و گفتند که شما تکلیف برخی از منافقین و منتقدین را یکسره کنید منظورشان این بود که با آنها برخورد شدید صورت بگیرد. حضرت در این خصوص آنها را نصیحت به صبر کردند و گفتند نظری که شما دارید یک نظر است که یک عده قبول دارند اما عدهای هم قبول ندارند و یک عدهای هم نه شما را قبول دارند نه آنها را اما صبر کنید تا حکومت بتواند کار خودش را انجام دهد.
بنابراین حضرت امیر(ع) با ملاطفت برخورد میکردند اما «آخرالدواء الکیء» این ضرب المثل در زبان عرب هست که عنوان کننده این نکته است که تا آنجایی که امکان دارد باید با ملاطفت برخورد کرد اما پس از آن به همان میزان که لازم است باید مقابله لازم صورت بگیرد.
گفتگو از علی رحمانی
نورنیوز