سایر رسانهها: فوتبال دویدن ۲۲ نفر دنبال یک توپ است یا پدیدهای چندبعدی که فرهنگ و سیاست را مثل آینهای بیخطا بازنمایی میکند؟ حداقل از چند دهه قبلتر از این بحث پیرامون فوتبال و پیچدگیهای مفهومی حول و حوش آن در جریان است. در ایران اما مثل باقی امور دیرتر از جاهای دیگر به فکر گفتگوهایی پیرامون آن افتادیم. جامجهانی در قطر اما مثل زمان برگزاریاش در پاییز، ویژگیهای منحصربهفرد بیشتری از قبل برای بررسی دارد. آنجایی که ایران ۱۴۰۱ هم میتواند یک بار برخلاف همیشه به چیزهایی فکر کند که کمتر به آن توجه داشته و حالا چرخ روزگار کار را به اینجا رسانده است. در این یادداشت سعی میکنم حداقل چند وجه ماجرا و درسهایی که ما باید از بازیهای جامجهانی قطر ۲۰۲۲ بگیریم را بازگو کنم.
یکم. جامجهانی در قطر مثل سابق از نظر فوتبالی و ارزش افتخار ملی مهم بود. آنچنانکه در آذر سال ۷۶ وقتی ایران با عبور از استرالیا توانست برای اولینبار پس از انقلاب به جامجهانی در فرانسه راه پیدا کند، جشنهای خیابانی با فضایی تاریخی برگزار شد و مراسم استقبال از اعضای تیم ملی در ورزشگاه آزادی بیشتر از یک بازی حساس ملی مورد توجه قرار گرفت. یا حتی وقتی که در مقدماتی جامجهانی ۲۰۰۶ کار در مرحله سوم مقدماتی آسانتر از قبل پیش رفت، فضای مثبت اجتماعی بزرگی آن صعود در جامعه محسوس بود. درست بعد از هر موفقیت یا شکست فوتبالی بازتاب مثبت یا منفی آن آنقدر زیاد و قابل لمس است که بلافاصله این سوال در ذهن سیاستمداران نقش میبندد که چگونه میتوانیم از ظرفیت اجتماعی فوتبال استفاده کنیم؟ اما با همان سرعت این سوال فراموش میشود و روز از نو! مثلا در سال ۹۷ وقتی فوتبال ایران در سختترین گروه فوتبالی تاریخ خودش اندازه یک ضربه دقیق مهدی طارمی با صعود آن هم بهعنوان تیم اول فاصله داشت، یا وقتی پرسپولیس در ۳ سال دو بار به فینال آسیا رفت، سیاستمداران زیادی در ایران فوتبالی شدند. مثل عکس رئیسجمهور سابق با پیراهن تیم ملی و رئیسجمهور فعلی با اعضای تیم ملی. اما وقایع سه ماه اخیر ایران جامجهانی را به وضعیت مهمتری از قبل رساند. بسیار مهمتر از وقتی که در تهران جشن صعود گرفتیم. تیم ملی آن شب عراق را شکست داد و خیلی زود جزء مسافران قطر شد. چون از نظر فوتبالی تصور این صعود از قبل میشد، شاید به اندازه قبل بروز اجتماعی ندیدیم. ولی با یادآوری زمانی که فکر میکردیم در بحرین در آستانه حذف هستیم، اهمیت عبور از مراحل مقدماتی و حضور در جامجهانی قابل درک است. بههرحال جامجهانی در قطر برای ایران فراتر از بارهای قبل اهمیت داشت. برای همین بود که دولت کانادا از لغو بازی تدارکاتی با تیم ملی شروع کرد و تا تلاش علنی برای حذف ایران از قطر ادامه داد. اپوزیسیون در خدمت دولت آمریکا به کاناداییها اجاره داده شدند و آنها بسیار بیپرده فضایی ساختند برای حذف ایران. از ابتدا معلوم بود پرونده حذف واقعی نیست و فقط با هدف جنگ روانی ساخته شده است. بعد در یکی دو ماه توفانی اعضای تیم ملی زیر فشار جنگ رسانهای از لندن تا تهران قرار گرفتند. برخی چهرههای شناختهشده فوتبالی هم مستقیم و غیرمستقیم به این پروژه پیوستند و فوتبال بیش از هر پدیدهای دیگر وجه سیاسی پیدا کرد. چندده هزار مطلب در سه ماه اخیر علیه تیم ملی ایران تولید شده، رسانههای اپوزیسیون رسما تا فحش ناموسی به اعضای تیم پیش رفتند و دیدار معمول فوتبالیستها با مقامهای سیاسی را با توپ و تانک پاسخ دادند.
ارزش فوتبال از منظر سرمایه اجتماعی برای اهلش از قبل معلوم بود ولی جامجهانی در قطر نشان داد نمیشود شب واقعه فوتبالی شد، مثل اینکه فقط در دهه محرم نماز خواندن و برای شبهای قدر روزه گرفتن فایده ندارد. فوتبال نشان داد قدرتنرم کشورها ابعاد پیچیدهای پیدا کرده است. برخی «خوداستادپندارها» دکترین نفهمیدن دارند وگرنه در سالهای اخیر که فشار رسانهای و پشتصحنه به جامعه ایران زیاد شده است هیچ عقل سلیمی ایجاد شکاف از داخل را قبول نمیکند. جامجهانی در قطر نشان داد ارتباط موثر و مثبت با بدنه فوتبال چقدر اهمیت دارد، همانطورکه پاسخ هوشمندانه سرمربی تیم ملی به رسانه انگلیسی در دفاع از ایران یا پاتک مهدی طارمی و علیرضا جهانبخش به حمله آنها کار صدها نطق مسئولان کشور را کرد. در جامجهانی دیدیم قدرت نرم آنچنان که متوهمان داخلی میپندارند در خلأ ساخته نمیشود، بلکه روی دوپای واقعیت خودنمایی میکند. پایبندی ملیپوشان به پرچم و نتیجه در میدان. دومی محصول سالها تلاش حرفهای است، که ما شکر خدا به آن بیتوجهیم. در زمین فوتبال آدم ساختن و ارزش دادن به زیرساختها برای ما یک شوخی بیمزه است، همین ستارههایی را هم که داریم باید گفت گلی به گوشه جمال مدد الهی! اولی هم کار یک شب و دو شب نیست، محصول ارتباط شبانهروز آدمهای دلسوز و عاقل با اهل ورزش است.
لطفا روی میز مسئولان تابلویی نصب کنید و روز ۴ آذر را بهنحوی یادآوری کنید. جمعه عصر آن روز وقتی برای سومینبار در تاریخ بردی در جامجهانی کسب کردیم، هوای آلوده کلانشهرها وجود داشت و تورم بود و طلا و دلار درحال پرواز بودند، ولی حداقل دل عموم آدمها شاد بود. نمیتوانیم توقع تکرار این موفقیتها را داشته باشیم ولی لیگ داخلی را روی آسفالت چمننما برگزار کنیم، نمیتوانیم آرزوی صعود به مراحل بالای جامجهانی را داشته باشیم ولی در لیگ داخلی با موبایل صحنه داوری را چک کنیم، نمیتوانیم دنبال قهرمانی آسیا باشیم ولی با بیل به جان فوتبال بیفتیم. جهت یادآوری به متحجران دکترین بیعقل بیمرز، رهبر انقلاب در این روزگار پر از غبار اخیر یک بار جامعه هنری و ورزشی را سالم توصیف کردند، یک بار هم برای برد تیم ملی مقابل ولز آنگونه آغوش محبت باز کردند. راه موفقیت در میدان از مسیر سنگلاخ کنونی نمیگذرد، فوتبال نشان داد داستان ۲۲ نفر و یک توپ نیست، ماجرای عمیقتری دارد.
دوم. اینترنشنال و بیبیسی میخواستند در قطر ماهی بگیرند، خودشان صید شدند. از ابتدای ماجرای اخیر که اپوزیسیون به جان ایران افتاد همه میدانستند کارمندان سعودی نقشه کشیدهاند که در قطر معرکه کنند. نشان به آن نشان که در بازی سال ۷۷ ایران و آمریکا در فرانسه به هر موجود زنده عضو فرقه رجوی مجوز حضور داده بودند. اما در قطر به دیوار بسته خوردند. آیا غیر از این است که نحوه رفتار و همکاری کشور میزبان با ایران جامجهانی را باتلاق ضدانقلاب کرد؟ کارمندان سعودی با چمدانهای آماده سفر از لندن بازیها را دیدند چون کشور میزبان نخواست آنها بیایند. میزبان با ایران همکاری کرد چون ما اینجا قدرت لازم برای اعمال دیپلماسی را داشتیم. یعنی این قدرت مذاکره بود که به ما امکان مذاکره داد. البته معلوم شد که از این امکان بهدرستی استفاده کردیم. قدرت سخت و روابط حسنه تهران با دوحه پاس گل بود، استفاده از آن برای دیپورت جریانهای ضدایرانی از جامجهانی هم گل طلایی. جامجهانی در قطر ارزش روابط خارجی موثر و خوب با همسایهها و بعد کشورهای دیگر دنیا را نشان داد. بهطور واضحی اهمیت کسب قدرت ملی را هم نمایان کرد. بههرحال قطر یا هر کشور دیگری عاشق چشم و ابروی ما نیست.
سوم. جامجهانی در قطر وجه بینالمللی هم داشت، میزبان برای اولینبار در تاریخ مقابل ارزشهای دیکتهشده غرب ایستاد تا جایی که در رسانههای اصلی آنها مورد هجمه هم بود. به بازی اول تیم ملی آلمان نگاه کنید که بازیکنان تیم چگونه به ممنوعیت تبلیغ برای همجنسبازی واکنش نشان میدهند. قطر حتی رئیس فیفا را هم تبدیل به بلندگوی خودش کرد. احتمالا عدهای بگویند خوشا به دلار نفتی. کسی منکر اهمیت پول قطر نمیشود ولی مقاومت قطریها مقابل اروپاییها برای ممنوعیت همجنسبازی و سرو مشروبات الکلی در ورزشگاه در رویای برخیها در ایران هم امکان نداشت. برای قدرتنمایی به عناصر و مولفههای قدرت نیاز داریم.
جامجهانی در قطر اما اولین جامی است که بیش از یک قهرمان داشت؛ جام بیستودوم چند دهه بعد از اولین تلاشها برای عادیسازی اشغالگری صهیونیستها و حذف موجودیت فلسطین، و بعد از موج سنگین خرید دولتهای عربی برای ارتباط با اسرائیل، مسئله فلسطین را از لایههای زیرین جهان اسلام به بالاترین نقطه رسانهای در افکار عمومی جهان رساند. حالا دیگر سانسور و کتمان مسئله فلسطین به بهانه عکس یادگاری دولتها با صهیونیستها ممکن نیست، چون مردم عادی کشورهای مسلمان با پرچم فلسطین به میدان آمدند و چون میزبان به بازی بایکوت غرب تن نداد، فلسطین به رخ کشیده شد. برخی در ایران تلاش میکردند بگویند اشغال فلسطین موضوعی خاکخورده و قدیمی است. جامجهانی در قطر اما تمام این حرفها را شست و به حاشیه برد.
مسعود فروغی
فرهیختگان