نورنیوز - گروه فرهنگ و جامعه: از هفته گذشته و در پی فوت مرحومه «مهسا امینی»، واکنشهای زیادی در سطح جامعه شکل گرفت و احساسات بسیاری برانگیخته شد.
بخش زیادی از این واکنشها که ابتدا با تصور ضرب و شتم خانم امینی از سوی پلیس بروز یافت که با وجود تداوم ناراحتی بابت فوت یک هموطن،به مرور و با مشخص شدن بخش قابل توجهی از ابعاد ماجرا تعدیل شد.
بخش دیگری از واکنشها اما با هدف گرفتن میزان و چارچوبهای نقش پلیس در حوزه امنیت اخلاقی و موضوع حجاب، مرکز ثقل توجه خود را بر لزوم تغییر چنین قوانینی یا دستِکم تعدیل ساز و کار اجرایی این موضوع قرار داد و از این منظر به مسأله پرداخت.
از روز دوشنبه هفته جاری به بعد، به مرور با اعلام فراخوانهایی مشکوک برای برگزاری تجمعات غیرقانونی خیابانی که متأسفانه همچون موارد مشابه در گذشته با همراهی برخی از جریانهای سیاسی داخلی و سلبریتیهای فرصت طلب مواجه شد، فضا به سمت دیگری پیش رفت و در برخی مناطق تهران و برخی شهرستانهای دیگر موجب اختلال در نظم عمومی شد.
این در حالی است که طی دو سال گذشته به دلایل مختلف تجمعات متعددی از سوی اقشار گوناگون جامعه اعم از معلمین، کارگران، بازنشستگان و... در مناطق مختلف کشوربرگزار شده که ریشه بیشتر آنان موضوعات معیشتی بوده و معترضین با بیان مطالبات خود حرف خود را به گوش مسئولین رسانده و آنها هم تا جایی که ممکن بوده ترتیب اثر دادهاند.
به بیان دقیقتر، این تجمعات عموماً در یک فضای مدنی شکل گرفته و هیچیک منجر به خشونت، درگیری و دستگیری هم نشده و حرف و مطالبه معترضین، درست یا نادرست ابراز شده و مسئولین هم تا جایی که میتوانستند و اختیارات قانونی به آنها اجازه میداده برای رفع مشکلات اقدام کردهاند.
اما در مواردی مانند آنچه طی این چند روز به بهانه فوت مرحومه امینی در حال وقوع است و عدهای عامدانه یک مطالبه مدنی را به سمت رفتارهای خشونتآمیز مثل آتش زدن نیروی پلیس، صدمه به اموال عمومی، آتش زدن اماکن مقدس، پرچم ایران و آمبولانس یا درگیر شدن با مأموران حافظ نظم و کتک زدن پلیس و... پیش میبرند، مسأله دارای ابعاد متفاوتی شده است.
به طور کلی چنین موضوعاتی دستِکم از دو منظر قابل بررسی است:
نخست؛ اگر گروهی مطالبهای دارند و متأثر از یک رخداد مانند همین اتفاق اخیر، خواستار بررسی دقیق موضوع هستند، میتوانند به شکل کاملا مدنی و بدون حاشیه و درگیری، مطالبه خود را عنوان کنند و طبعاً مسئولین هم همان گونه که در موارد مشابه اقدام کردهاند موضوع را بررسی و تا رسیدن به نتیجه روشن پیگیری میکنند.
دوم؛ اما گروهی هستند که عمدتا با دستور گرفتن از گروههای معاند و به صورت هدفمند، رخدادهای مختلف را به بهانهای برای ایجاد اغتشاش و ناامنی تبدیل کرده و بدون اینکه به دنبال حل مسئله یا رسیدن مطالبهگران واقعی به مطالبه خود باشند، مسیر اعتراض را به سمت خشونت و آشوب میبرند.
در چنین حالتی اولاً مسلم است که موضوع اصلی در حاشیه قرار میگیرد و ثانیاً بهدلیل شکلگیری تهدید بر علیه امنیت عمومی طبیعتاً واکنش دستگاههای مسئول برقراری نظم و امنیت نیز متفاوت خواهد بود. در چنین شرایطی بیشترین ضربه را به اهداف مطالبه گران مدنی وارد خواهد شد و عملا رویکرد و خواسته آنان در حاشیه قرار می گیرد.
علاوه بر این؛ در صورت شکل گیری چنین شرایطی بدلیل لطمه دیدن امنیت عمومی و آرامش جامعه مجموعه شهروندان دچار آسیب و صدمه می شوند و منافع ملی در معرض آسیب و خدشه قرار میگیرد.
از آنجا که مهمترین مطالبه مردم از حکومتها در سراسر جهان، تأمین امنیت برای زندگی همراه با آرامش است، ایجاد اغتشاش و ناامنی خط قرمز مشترک دولت- ملت تلقی شده و طبیعتاً واکنش به آن متفاوت با واکنش به یک مطالبه مدنی خواهد بود.
جالب توجه اینکه؛ بررسی دقیق اقدامات ساختارشکنانه چند شبانهروز گذشته و محوریابی جریانهای خبری رسانههای رسمی و فضای مجازی وابسته به جبهه معاند نظام، نشان میدهد که آنها به بهانه فوت مرحومه امینی، بهدنبال القاء موضوعاتی هستند که تماماً تهدید کننده اساس نظام جمهوری اسلامی ایران بوده و از رخداد غم انگیز فوت مرحومه مهسا امینی صرفاً بهدنبال ایجاد بستر برای دستیابی به اهداف ضد ایرانی خود هستند.
هشتگها و کلیدواژههای استفاده شده در فضای شبکههای اجتماعی عموماً بر چند محور کلیدی که همگی نشان دهنده «نشانه گرفتن اصل نظام» است استوار بوده و همگی افشا کننده هدف اصلی از سناریوی طراحی شده برای هدایت این اغتشاشات است.
به عبارت دقیقتر؛ طراحان سناریوی اخیر علاوه بر ایجاد و افزایش خشونت و استفاده از تاکتیکهای نخنمایی چون کشتهسازی که شگرد امثال منافقین است بر آن هستند تا با ایجاد یک جنگ روانی و شناختی گسترده علیه نظام، افکار عمومی را نسبت به اصل نظام مسئلهدار کرده و اساس و کیان کشور را متزلزل نمایند.
نورنیوز