سایر رسانهها: ۳ تای آنها با برجهای نیویورکی و مرکز پنتاگون در واشینگتن، از ۵ هواپیمای دیگر خبری اعلام نشد.
اما پس از فرو خوابیدن سر و صداها و التهابها، ناگهان گفته شد که فقط ۴ هواپیما، ربوده شده بودند که دو تای آنها به برجهای دو قلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک برخورد کرده، یکی دیگر به مرکز پنتاگون و آخری نیز در مکانی دورافتاده سقوط کرده است. اگرچه از هواپیمایی که ادعا شد به مرکز پنتاگون برخورد کرده، هیچ نشانهای ارائه نگردید.
به قول کارشناسان از آن هواپیما حتی قطعهای کوچک، مثلاً تکهای از بدنه یا موتور و یا دیگر نقاط آن، در مقابل نگاه رسانهها و خبرنگاران قرار نگرفت. (گویی هواپیمای مذکور در اثر آن برخورد کاملاً پودر شده و هیچ اثری از خود باقی نگذاشته بود)، همچنین تکرار اخبار آن به شدت سانسور گشت و شبکههای مختلف رادیویی و تلویزیونی به دلیل مسائلی که از سوی کاخ سفید، امنیت ملی خوانده شد، از تأکید بر جوانب آن منع گشتند. این سکوت خبری به مدت ۴ سال ادامه داشت که ناگهان پنتاگون در سال ۲۰۰۵ اعلام کرد قصد انتشار تصاویر برخورد هواپیمای مذکور با ساختمان اصلی ستاد ارتش آمریکا را دارد.
این درحالی است که در سال ۲۰۰۴ یکی از سایتهای اینترنتی با انتشار تصاویر مستندی بر اساس عکس بخشهای تخریب شده ساختمان پنتاگون، امکان برخورد هواپیما با آن ساختمان را همراه طرحهای گرافیکی بررسی کرده و نتیجه گرفته بود که تنها یک موشک زمین به زمین میتوانسته به آن صورت خرابی به بار آورد. البته عدم ارائه حتی قطعه کوچکی از هواپیما از سوی مسئولین پنتاگون در طول آن پنج سال هم ادعای فوق را تقویت میکند. این در حالی است که قبول تخریب کامل برجهای دوقلوی نیویورکی هم با آن ساختار امن و محکم در اثر برخورد هواپیما و بدون کمک مواد منفجره دیگر، از سوی کارشناسان مربوط، کاملاً مورد تردید قرار گرفته است.
در ژوئن ۲۰۰۶ روزنامه انگلیسی دیلی میل نوشت هفتاد و پنج استاد دانشگاه آمریکا طی تحقیقات خود به این باور رسیدهاند که دو هواپیمای مسافربری مذکور به تنهایی قادر به تخریب دو برج مرکز تجارت جهانی نبودهاند. براساس این تحقیقات، فیلم مستندی ساخته شد که هیچگاه اجازه نمایش در آمریکا و برخی کشورهای اروپایی را نیافت. در آن فیلم مستند، ۷۵ استاد یاد شده دانشگاه که خود را «روشنفکران حقیقتیاب ۱۱ سپتامبر» نامیده بودند، اظهار داشتند واقعیتها و شواهدی که آنها در تحقیقات خود به دست آوردهاند، غیرقابل انکار بوده و نقطه نقطه بزرگترین توطئه تاریخ را به هم متصل میکند. اساتید مذکور که در دانشگاههای سراسر آمریکا مشغول به تدریس هستند، با انتشار مقالهها و گزارشهای مختلف، بسیاری از نظریات به اصطلاح توطئه مطرح شده در اینترنت از سال ۲۰۰۱ تاکنون را قابل باور کردهاند.
پرفسور استیون جونز، استاد فیزیک در یکی از دانشگاههای ایالت اتاوا، و یکی از اعضای این گروه گفته است: «امکان نداشت برجهای دوقلو با برخورد دو هواپیمای مسافربری به این شکلی که دیدیم فرو بریزند.» او ادامه داده است: «... سوختن سوخت هواپیماهای جت، دمای کافی برای ذوب کردن فولاد را تأمین نمیکند و دود سفیدی که در اطراف این ساختمانها دیده شد نیز نشانه انفجارهای کنترل شده برای فروریختن آنها است. بررسی ساختار این ساختمانها نشان داد آنها بر اثر مواد آتشزا که منجر به ذوب شدن فولادها شده است، ضعیف شده و سپس سقوط کردهاند.»
کمیسیون تحقیقات کنگره درباره حملات ۱۱ سپتامبر پس از تحقیقات گسترده این نظریه توطئه را رد کرد اما این اساتید دانشگاه به دنبال قانع کردن کنگره برای بازگشایی این پرونده هستند. پرفسور جونز میگوید: «ما باور نمیکنیم که این ۱۹ هواپیماربا و چند نفر دیگر در غارهای افغانستان به تنهایی این حملات را اجرا کردهاند.» این اساتید دانشگاه آمریکا معتقد بودند تعدادی از نومحافظهکاران آمریکا در گروهی با نام «پروژه قرن جدید آمریکا» که قرار بود سیطره این کشور را بر جهان تضمین کند، حملات به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون را به عنوان بهانهای برای حمله به افغانستان و عراق م طراحی کردهاند. آنها معتقد بودند حملات ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ که زمینهساز حملات نظامی این کشور به عراق و افغانستان بود، در واقع توسط جنگطلبان داخلی این کشور رهبری شد.
به عقیده این اساتید، حملات به نیویورک و واشنگتن اقدامی داخلی بود که برای توجیه حمله و اشغال کشورهای نفتخیز انجام شد. نظریه فوق را بسیاری از واقعیات انکار ناپذیر دیگر تأیید میکنند. واقعیاتی که اغلب توسط دوربینها به تصویر کشیده شدهاند. در هر فیلم ویدئویی کوتاه از ماجرا، فوران (گاهی اوقات حجم کوچکی از) گرد و غبار از کنارههای برجها دیده میشود که تحلیلگران رابه تفسیر ذیل از ماجرا رهنمون میسازد: برجها به خاطر برخورد دو بوئینگ ۷۶۷ و انفجار و آتشسوزی پس از آن فرو نریختند. آنها در یک برنامه تخریب کنترل شده ویران شدند. آن فواره خاک و دود که در فیلمها مشهود است، ترکشهای مواد منفجرهای بود که قبل از حملهها در ساختمان کار گذاشته شده بود.
در این نگرش و تحلیل، مسئول ویرانی مرکز تجارت جهانی (WTO) نه القاعده، که دولت ایالات متحده آمریکا بود. از نگاه آنان، پنتاگون با یک جت مسافربری تجاری هدف قرار نگرفت، یک موشک کروز بخشهایی از ساختمان پنجضلعی وزارت دفاع را ویران کرد. دو فیلمی که در سال ٢٠٠٧ ماجرای پرواز شماره ۹۳ را به تصویر کشیدند، در واقع حکایت چهارمین هواپیمای به اصطلاح ربوده شده روز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را نقل کردند که با تلاش مسافرین آن، به هدف خود یعنی برخورد با ساختمان دیگری از مراکز مهم آمریکا نرسید و در منطقهای دورتر در پنسیلوانیا با زمین برخورد کرده و منفجر شد.
داستان این فیلمها که گویا براساس برخی نقل قولهای بازماندگان قربانیان آن پرواز، از آخرین تماس تلفنی با بستگانشان به همراه تخیلات فیلمسازان آثار مذکور شکل گرفته، بعداً مورد اعتراض همان بازماندگان واقع شد. بازماندگان مذکور ماجرای مذکور را به شدت تحریف شده خواندند! این در حالی است که در آن مکالمات تلفنی یاد شده، حتی در خود فیلمهای مذکور، هیچگونه نشانهای از این که چگونه مسافرین آن پرواز، نقشه ریخته و سپس با اتحاد علیه ربایندگان، به آنها حمله برده و مانع اجرای عملیاتشان شدند، دیده نمیشود و کاملاً روشن بود که سازندگان این دو اثر به جای معلوم شدن حقیقت، تنها برآن بودهاند قصهای سرهم کرده و فیلمی (به قول همان بازماندگان حادثه) اکشن بسازند!
از دید حامیان نظریه حقیقتیابان ۱۱ سپتامبر، پرواز شماره ۹۳ شرکت یونایتد، آنچنان که در سینما روایت شد یعنی از طریق دو فیلم «یونایتد ۹۳» (پالگرین گرس) و «پرواز ۹۳» (پیتر مارکل) برپردههای سینما نقش بست، پس از حمله هواپیماربایان به کابین خلبان سقوط نکرد، بلکه جنگندههای نیروی هوایی آمریکا عمداً آن را مورد هدف قرار دادند. (پیش از آن در خبرها آمده بود که ربایندگان، توسط نیروی هوایی آمریکا تهدید شدندکه هواپیماهای ربوده شده در صورت فرود نیامدن مورد حمله جنگندهها قرار خواهند گرفت). به اعتقاد آنان، تمامی فاجعه روز یازدهم سپتامبر توسط دولت فدرال برنامهریزی و اجرا شد تا کمی بعد به بهانهای برای آغاز جنگ در خاورمیانه تبدیل شود.
شماره سپتامبر ۲۰۰۷ مجله تایم درگزارشی از فیلمی مستند به نام «تغییر بیقاعده» نام برد و آن را یکی از افشاگرترین فیلمهایی دانست که درباره ۱۱ سپتامبر ساخته شده است. در گزارش مجله تایم آمده بود که این فیلم پر از آمار، تصاویر، مدارک و گفتههای شاهدان عینی است. متخصصان در مصاحبههایشان دلایل خود را ارائه میکردند و در واقع یازدهم سپتامبر را از نو بازسازی کردند، نقطه به نقطه و فریم به فریم. در آن فیلم یک گوینده لحظه به لحظه ماجرا را شرح میداد. گروهی خبرنگار و گزارشگر آماتور، شماری از انسانهای سختکوش (که بعضی حتی ۲۰ ساله بودند) با سرمایه شخصی و لپتاپهایشان و تصاویری که در اینترنت موجود بود؛ این فیلم را ساختند. در قسمتی از این فیلم که حمله به پنتاگون نشان داده شده، با حقایق جالبی روبهرو میشدیم. بخش آسیب دیده پنتاگون اصلا طبیعی به نظر نمیرسید. خسارت وارده به هیچ وجه در حد آن برخورد یک هواپیمای بویینگ ۷۶۷ نبود. سوراخ ایجاد شده در دیوار خارجی پنتاگون، ۲۳ متر بود اما طول بالهای بوئینگ ۷۶۷ به ۳۸ متر میرسد. چرا سوراخ وسیعتر نبود؟ چرا همهچیز اینقدر تمیز به نظر میرسید؟ ممکن است متخصصان بگویند سوراخ توسط دماغه هواپیما ایجاد گردیده بود و نه بالها که به خاطر برخورد با زمین کنده شده بودند. اما بالها کجا افتاده بودند؟ چه بر سر دم و موتور هواپیما آمد؟ در تصاویر بخش ویران شده پنتاگون (که در فیلم هم رویت میگردید) هیچ اثری از جت مسافربری دیده نمیشد!
مقامات رسمی گفتند هواپیما ابتدا بر اثر سقوط در محوطه چمن ساختمان، یک بال خود را از دست داد. گفتند هواپیما در مسیر سقوط به پنج تیر چراغ برق هم برخورد کرد اما عکسهایی که از این تیرها در فیلم دیده میشد، شگفتآور بود. تیرها خسارتاندکی دیدهبودند! کارمندان پنتاگون گزارش دادند پس از انفجار، بوی باروت بیدود را حس میکردهاند. نوعی ماده منفجره که در موشکهای کروز به کار میرود.
فیلم «تغییر بیقاعده» عقل سلیم بیننده را به این نکته مهم میرساند که باید توضیحات مقامات رسمی از حادثه را فراموش کند. کوری رووه، یکی از سازندگان فیلم که تنها ۲۳ سال دارد، به خبرنگار مجله تایم گفته بود: «هدف فیلم تنها یک چیز است: مردم باید متقاعد شوندکه داستانهای دیگری هم از ماجرا وجود دارد. داستانهایی که رسانههای اصلی و دولت هیچ گاه تعریف نمیکنند... این سؤال را از خود بپرسیم چگونه آن ۱۹ هواپیماربا در ۲ ساعت، از تمامی بخشهای امنیتی به راحتی گذشتند و ۴ هواپیمای مسافربری را به چنین ساختمانهایی کوبیدند و در تمام این مدت ارتش هیچ کاری برای متوقف کردن آنها انجام نداد، آن هم در محافظتشدهترین فضای هوایی سراسر جهان در ایالات متحده. این به نظر من توطئه دولت آمریکا است، دم و دستگاه بوش.» رووه گفته بود: «دولت در این فیلمنامه نقش وطنپرستی تحسینآمیزش را به خوبی بازی کرد. اگر میخواهید سلاحهای کشتار جمعی ساختگی را در یک کشور دیگر ریشهکن کنید، بهترین کار راهانداختن چنین حملات تروریستی ساختگی به کشورتان است!!» اینچنین او به حمله آمریکا به عراق به بهانه در اختیار داشتن سلاحهای کشتار جمعی اشاره میکند که در عراق هیچ گاه چنین سلاحهایی کشف نشد.
روزنامه کیهان