شناسه خبر : 100592
تاریخ انتشار : 1401/04/27 17:58
اختلافات پنهان ناتو زیر حس خوش‌بینی و انسجام در نشست مادرید

پویا میرزایی*

اختلافات پنهان ناتو زیر حس خوش‌بینی و انسجام در نشست مادرید

می‌توان گفت ناتو با بازبینی مفهوم استراتژیک و گسترش تمرکز خود به رویارویی همزمان با روسیه و چین در حال ترسیم مرزهای یک نبرد تازه است.

نورنیوز ـ گروه بین‌الملل: رهبران ناتو در تاریخ ۸ تیر در مادرید برای بروزرسانی برنامه استراتژیک ده ساله این پیمان نظامی گردهم آمدند. این برنامه به عنوان سندی کلیدی اهداف ناتو را در ارزیابی از وضعیت امنیتی فعلی و خطوط کلی تصمیمات سیاسی و نظامی آینده ترسیم می‌کند.

از پایان جنگ سرد به این سو سند استراتژیک ناتو هر ده سال یکبار بروزرسانی شده و تاریخ آخرین بروزرسانی آن به سال 2010 بازمی‌گردد که در مقایسه با سند 2022 دو تفاوت بنیادین در مفهوم استراتژیک جدید به این معنا دارد که علیه چین و روسیه رسما  اعلام جنگ سرد شده است.

ناتو در برنامه 2010، شراکت استراتژیک با روسیه را بر مبنای سند 1997 در نظر گرفته بود، اما در مفهوم استراتژیک جدید روسیه صراحتاً بعنوان بزرگترین تهدید برای متحدان و ثبات در حوزۀ یورو - آتلانتیک تعریف شده و بر وظیفۀ کلیدیِ تقویتِ بازدازندگی مشترک و دفاع جمعی در برابر روسیه تاکید شده است.

در حالیکه در برنامه استراتژیک 2010 به چین اشاره نشده بود، اما اکنون ناتو خود را در مواجهه با مخاطراتی می‌بیند که خیزش چین برای امنیت یورو - آتلانتیک در پی دارد. در سند 2022 برای اولین بار از چین بعنوان چالش یاد شده که برای مقابله با آن تعمیق روابط با کشورهای دموکراتیک حوزۀ آسیا - پاسفیک از راهکارهای پیشنهادی سند برای ایجاد موازنه با قدرت رو به رشد چین است. هم چنین حضور رهبران کشورهای ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و نیوزیلند بعنوان مهمان در نشست ناتو مادرید که با واکنش تند چین روبرو شد، بخشی از برنامه آتی ایجاد موازنه قدرت با پکن می باشد.

در این نشست برای پشتیبانی از اوکراین توافق شد تا نیروهای واکنش سریع آماده به جنگ ناتو تا از 40 هزار به 300 هزار نفر افزایش یابد. با ایجاد مرکز فرماندهی جدید ایالات متحده در لهستان و استقرار بیشتر نیروها در رومانی و  هم چنین با اعزام دو اسکادران از جنگنده‌های F-35 رادارگریز آمریکا به بریتانیا؛ و در نهایت با عضویت سوئد و فنلاند در ناتو، این پیمان نظامی برای تکمیل محاصره زمینی، دریایی و هوایی روسیه پیش بینی های لازم را کرده تا امنیت کشورهای حوزه بالتیک و شرق اروپا بیش از پیش تقویت و شرایط را برای روسیه دشوارتر نماید.

بایدن رئیس جمهور ایالات متحده، این اجلاس را اجلاسی تاریخ ساز نامید، استولنبرگ دبیرکل ناتو آن را دگرگون ساز و اثرگذار خواند و پیش‌بینی کرد که تصمیمات اتخاذ شده، تضمین کنندۀ تداوم رویکرد ائتلاف به حفظ صلح، احتراز از درگیری و حمایت از مردمان و ارزش‌های غرب خواهند بود. هدف کلی رهبران ناتو در نشست مادرید این بود که به مسکو و پکن نشان دهند که روابط "فرا و درون آتلانتیکی" هرگز تا به این اندازه مستحکم نبوده و کشورهای گوشه و کنار جهان باید نتیجه نشست اخیر ناتو را به عنوان یک تصمیم گیری تاریخی مورد ارزیابی قراردهند.

اما در ورای این حس خوش‌بینی و رضایت و هم چنین در پس این نمایش درخشان از اتحاد و انسجام واقعیت دیگری نیز نهفته است. این واقعیت که چنین حس وحدت و انسجامی برغم ظاهر فراگیرش از اهمیت چندانی برخوردار نیست. باید گفت که اجماع اعضا بر سر اعلام روسیه بعنوان اصلی‌ترین تهدید نسبت به امنیت، صلح و ثبات حوزۀ یورو - آتلانتیک، یا توصیف چین بعنوان یک چالش سیستماتیک ، موضوع جدیدی نیستند و بیشتر توضیح واضحات محسوب می‌شوند تا اینکه بعنوان موفقیتی جمعی در یک پروژۀ تعریف مخاطرات مشترک تعبیر و تفسیر گردد.

اجرایی شدن عضویت سوئد و فنلاند در ناتو هم در واقع بده و بستانی است که بیش از آنکه خروجی یک دیپلماسی سطح بالا مبتنی بر درک مشترک از آمال و اهداف ناتو داشته باشد، نتیجۀ اخاذی های سیاسی  می باشد و تمکین احتمالی سوئد نسبت به استرداد افراد مورد درخواست می تواند همه ارزش های لیبرال دموکراسی، آزادی بیان و حقوق بشر غرب را پایمال نماید. حتی ترکیه ورود این دو عضو جدید را مشروط به پذیرش درخواست خود برای خرید جنگنده‌های جدید F-16 از سوی ایالات متحده کرده است.

کشورهای بی دفاع شرق اروپا نیز به شرط حمایت همه جانبه و اعزام نیروهای آمریکا به خاک کشورشان حاضر به همکاری با ناتو شده اند. در واقع در نشست مادرید اخاذی و گروکشی و هم چنین  زد و بندهای دلال مابانه به عنوان اصلی ترین اصول ناتو پذیرفته شده و این پیمان نظامی را بیشتر شبیه به مکانی برای اخاذی و باج گیری و زیر پا گذاردن ارزش های غرب مورد نظر نموده، تا پیمانی برای اجتماعی متشکل از ارزش‌های مشترک باشد.

البته رفتار ترکیه و یا سنگ اندازی‌های لهستان، دست‌کم از دید ایالات متحده و شماری از کشورهای جناح شرقی عضو ناتو، تنها عوامل تضعیف‌کنندۀ ناتو نبوده‌اند. تا قبل از زمان تهاجم روسیه به اوکراین در 24 فوریه، ترامپ ناتو را یک پیمان منسوخ شده می دانست. مکرون هم مرگ مغزی ناتو را اعلام کرده بود. حتی طی یک دهه اخیر فرانسه و آلمان مداوماً در حال رویاپردازی دربارۀ ایدۀ استقلال استراتژیک بودند و این ایده را پرورش می دادند که اروپا باید از بند وابستگی به تضمین امنیتی امریکا رها شود و عنان امنیت خود را خود بدست گیرد. حتی تا چند هفته پیش از تهاجم روسیه به اوکراین، برخی از سیاستمداران برجسته آلمانی از جمله آنالنا باربوک، وزیر امور خارجه این کشور خواستار این بودند که ایالات متحده تمام کلاهک‌های هسته‌ای خود را از خاک آلمان خارج کند. 

اما تحولات جنگ اوکراین  فرانسه و آلمان را وادار کرد که رویۀ خود را تغییر دهند. رهبران آلمانی که سال‌های متمادی درخواست‌های مکرر ایالات متحده برای افزایش هزینه‌های نظامی و مشارکت بیشتر در برنامه‌های دفاعی ناتو را نادیده می‌انگاشتند، اکنون به هواداران و باورمندان واقعی تامین بودجه ناتو مبدل شدند. مکرون هم از بیداری ناتو صحبت کرد. این تغییر رویکردها  از روی هراس، و نه از سر باور صورت گرفته بوده و واقعیت این است که نیروی مقوم و پیوند دهندۀ  وحدت و انسجام ناتو، باور به ارزش‌های مشترک ندارند، بلکه غریزۀ پناه گرفتن در زیر چتر اتمی امریکا آنها را مجبور به همراهی می کند  و این روند مسلماً برای حفظ انسجام و تداوم ناتو کافی نیست.

منتقدین اروپایی به خوبی آگاهند که ایالات متحده در حال حاضر در حدود 5/3 درصد از تولید ناخالص ملی خود را صرف دفاع ملی می‌کند، این رقم بیش از دو برابر میزانی است که اکثر اعضای ناتو در این زمینه هزینه می‌کنند. اکنون با تعهد ایالات متحده برای ارسال نفرات و منابع هر چه بیشتر به اروپا برای حمایت از اوکراین، رهبران امریکا برای توجیه هزینه‌ها در افکار عمومی تحت فشار قرار خواهند گرفت، بویژه اگر همانگونه که بسیاری انتظار دارند آمریکا وارد دوران رکود اقتصادی شود، ما به ازای این وضعیت هم در بلند مدت چیزی جز افزایش فشار از سوی امریکا بر شرکای اروپایی برای پذیرش مسئولیت‌های هر چه بیشتر  برای مقابله با روسیه و چین نخواهد بود. در غیر اینصورت تعهدات آمریکا نسبت به امنیت اروپا کاهش پیدا خواهد کرد.

اگر تنها به واکنش‌های متنوع تهاجم به اوکراین نگاهی داشته باشیم؛ ممکن است در ابتدا این گونه بنظر برسد که ائتلافی که بر مبنای وعدۀ حفاظت از آزادی، میراث و تمدن مشترک مردمان خود بنا نهاده شده است، قاعدتاً باید دشواری اندکی برای پی ریزی یک رویکرد مشترک در مواجهه با بزرگترین تهدید نسبت به ایده‌آل‌های خود از زمان جنگ جهانی دوم داشته باشد. در عوض افکار عمومی و دولت‌های اروپایی در اینکه در مواجهه با روسیه و همکاری با آمریکا تا چه اندازه باید به پیش بروند، دچار انشقاق و افتراق هستند. این افتراق و تشتت با طولانی شدن جنگ اوکراین بدون شک تشدید نیز خواهد شد.

به این ترتیب این واهمه بویژه در میان اعضای اروپایی ناتو وجود دارد که با حادتر شدن چالش‌هایی که ایالات متحده بشکل فزاینده‌ای با آن روبه روبرو است، دوران طلایی مراقبت از متحدان اروپایی نیز لاجرم یا به پایان برسد؛ و یا اروپا مجبور می گردد که امنیت آتی خود را یا کاملا به آمریکا برای مهار و یا مقابله با چین روسیه واگذار کند؛ و یا از ایلات متحده جدا گردد. ادامه راهبرد تهدید چین و روسیه از سوی واشنگتن، همراه با دو قطبی شدن فضای سیاسی  داخل امریکا،  چالش های کلیدی برای اروپا و کاستن از وزن و جایگاه ناتو در آینده هستند.

از سوی دیگر در حالیکه اجماع در خصوص مقابله با نفوذ رو به رشد چین یکی از نتایج محوری نشست مادرید است، این تهدید راهبردی با اقدام متقابل پکن چگونه می‌تواند به تضعیف ناتو منتهی نشود؟ هیچ الزامی وجود ندارد که ایالات متحده بتواند با تجربه تلخ برخورد نظامی در عراق و افغانستان در مهار و یا مقابله با خیزش چین توسط ناتو موفق شود. اکنون پاسخ به این پرسش راهبردی که اگر آمریکا به این باور برسد که با روش خود در ناتو بهتر می تواند چین را محدود کند، مبهم است. آیا کشورهای اروپایی عضو ناتو حاضر خواهند شد که به حوزه پاسیفیک نیروی نظامی و جنگ افزار بفرستند؟

در حالیکه شماری از کشورهای ناتو بویژه ایالات متحده، و بریتانیا در زمینۀ صدور اقلام و جنگ افزارهای نظامی به اوکراین بسیار سخاوتمندانه عمل کرده‌اند، سایر اعضا در قیاس با توانایی‌هایشان در واقع کار چندان زیادی انجام نداده‌اند. اگر روند از دست رفتن سرزمین و نفرات در اوکراین به همین منوال تداوم پیدا کند، مسئولیت ناکامی و شکست مستقیماً به پای ناتو نوشته خواهد شد و این مسلماً خبر خوشایندی برای مدافعان ائتلاف در اروپا و واشنگتن بویژه بعد از افتضاح در عراق و افغانستان جایی که هنوز سرخوردگی مخالفین ائتلاف از کم‌کاری متحدان ناتو و اتکای بیش از اندازۀ آنان به تضمین‌های امنیتی ایالات متحده بشدت محسوس است، نخواهد بود.

اروپا باید توجه کند که شاید رهبران آمریکا به این درک راهبردی رسیده اند که دستاورد نظامی قابل توجهی که ناتو می‌تواند در قبال مسکو و پکن داشته باشد، اما آمریکا به تنهایی نمی‌تواند کسب کند، وجود دارد. یا اینکه واشنگتن مانند جنگ دوم آمریکا علیه صدام  به این نتیجه برسد که مواجهه با چین در ایندو - پاسفیک مستلزم وانهادن قید و بندهای بروکراتیک ائتلاف نظامی با اروپا است. یا اینکه منافع امریکا با پی‌ریزی یک ساختار امنیتی منطقه‌ای با ژاپن، کره جنوبی ، نیوزلند و استرالیا، بهتر از ائتلاف نظامی با اروپا تامین خواهد شد.

چالش دیگر ناتو در 2024 تشدید اختلاف و عدم توافق در داخل امریکا است. ممکن است که شاهد رخدادهایی نظیر تلاش‌های جمهوری‌خواهان برای برهم زدن روند انتخابات، ارادۀ دیوان عالی برای ایفای نقش به مثابه طرفی درگیر با توان کاخ سفید باشیم، و به این نتیجه برسند که دموکراسی امریکا در یک وضعیت سالم و مناسب به سر نمی‌برد. چنین وضعیتی احتمالاً بهترین موقعیت برای بازگشت بدترین دشمن ناتو یعنی دونالد ترامپ است.

به هر تقدیر تکانه‌های سیاسی داخل امریکا دربردارندۀ مخاطراتی برای متحدان اروپایی آن است. یک امریکا خسته و فرسوده در انتخابات آتی بطور جدی شروع به مورد تردید قرار دادن تعهدات خود نسبت به متحدانش خواهد کرد. ترامپ رهبران ناتو را در طی دورۀ اول تصدی خود با درخواست‌های تند برای افزایش هزینه‌های نظامی شوکه کرد. هیچ کشوری که خود را متحد امریکا می‌داند در حال حاضر نمی‌تواند وضعیت مخاطره‌آمیز بافت اجتماعی آمریکا را نادیده بگیرد. هر اندازه که ایالات متحده در داخل دوپاره و متفرق‌تر می شود، تاثیر و دامنۀ عملکرد مخرب اش در اروپا و ناتو بیشتر خواهدشد.

در مجموع می توان گفت ناتو با بازبینی مفهوم استراتژیک، و گسترش تمرکز خود به رویارویی همزمان با روسیه و چین در حال ترسیم مرزهای یک نبرد تازه است. اکنون در آغاز روند تکوین یک جنگ سرد جدید هستیم. جنگ سردی متفاوت از جنگ سرد پایان یافته در سه دهۀ گذشته، و با مشخصه‌هایی قرن بیست و یکمی تهاجمی‌تر در حال تکوین است که اروپا رغبتی به آن ندارد.  بنابراین ورود ناتو به یک رویارویی بزرگ در نبود یک وحدت و انسجام ریشه‌دار درونی، و فاجعه بارتر از همه، با اتکا به یک امریکا کاملاً غیرقابل اعتماد، برای ورود به چنین جنگ بزرگ خودساخته که در آن بی شک سلاح های هسته ای نیز بکار گرفته خواهند شد، ورود به مصافی از پیش باخته در گام نخست برای متحدین اروپایی می باشد که هدف نخست هر گونه جنگ احتمالی هسته ای هستند.

*کارشناس ارشد ژئوپلیتیک 


نورنیوز
نظرات

نام و نام خانوادگی

آدرس ایمیل

نظر شما

X
آگهی تبلیغاتی