نورنیوز- گروه فرهنگ و جامعه: چندی پیش مقام معظم رهبری در دیدار با جمعی از دانشگاهیان درباره مشروط بودن ارتقای اعضای هیات علمی به مقالات، گلایه نمودند؛ امری که چندین سال است توسط برخی اندیشمندان و دلسوزان حوزه علوم انسانی بارها فریاد زده شده و متاسفانه هرچه از آن بیشتر سخن گفته شده، کمتر اثربخش بوده است. هماکنون نیز این احتمال وجود دارد که در پی سخنان اخیر ایشان عکسالعملهای شعاری از ناحیه مقامات مسوول همراه با خبر تشکیل جلساتی چند و تصمیماتی شتابزده پیش آید و دوباره مانند موارد مشابه، به هیچ نتیجه موثر و مفیدی نینجامد و این داستان همچنان ادامه دارد!
اگرچه به لسان فلاسفه بزرگ به منطق فلسفهورزی باید به عمق مسائل نفوذ کرد تا بتوان آنها را حل نمود و به قول ویتگنشتاین که به درستی میگفت: ما فراموش میکنیم تا عمق مسائل پیش رویم و به مبانی برسیم و علامت سوال را به اندازه کافی به عمق مطلب نمیکشانیم (ر.ک: هکر، پیتر، 1382، ماهیت بشر از دیدگاه ویتگنشتاین، ترجمه علوینیا، هرمس، ص9)؛ اما بگذارید در این یادداشت کوتاه از بازگشت به عمق ریشههای فلسفی و نگاههای ضروری به تحلیل «امر دانشگاه»، «ایده دانشگاه»، «فلسفه دانشگاه»، یا «مطالعات معرفتشناسی» بگذریم.
هرآینه میدانیم بدون بنیاد یک نظام معرفتشناختی فلسفی سخن از هویت علم و بنای امری به نام «جامعه علمی» و سپس فلسفه و ایده دانشگاه معنایی نخواهند داشت؛ مناقشه بر سر چیستی علم و مولفههای آن و اختلاف دیدگاههای تجربهگرایی منطقی تا تاریخگرایی معاصر و تا جامعهشناسی معرفت و بحث بر سر مساله تکامل علم و چیستی و چگونگی آن و نظریههایی در این باب از پارادایمهای علمی کوهن تا برنامههای پژوهشی لاکاتوش و ... (ر.ک: لاودن، لری، 1401، پیشرفت علم و مسائل آن، ترجمه هاتف، تهران، نشر نی، ص ۱۰۰).
باز بگذارید در این نوبت از پرداختن به راهحلها و آسیبشناسیهای ریشهای و پایهای پیرامون چالشهایی چنین درگذریم؛ مسائل بنیادینی مانند نبود جامعه علمی و ضرورت تشکیل امری به نام «جامعه علمی» که فقدان آن منشأ بسیاری از این معضلات و تحقق آن مانع بسیاری از این مشکلات است یا چالشهایی در درون جامعه علمی مانند معیوب بودن و کژکارکردی نهاد علم و سازمان علم و ساختار علم و عدم توازن و ناهماهنگی این ارکان سهگانه با یکدیگر (ر.ک: حسینی، سید حسین، 1392، نهضت تولید علم و کرسیهای نظریهپردازی، تهران، انتشارات آوای نور، ص10 و نیز ر.ک: هم او، 1400، ساختار جامعه علمی، روزنامه همدلی، شماره 1697 و 1702 و نیز ر.ک: هم او، 1402، کافهها تعطیل و دکانها باز، روزنامه اعتماد، شماره 207264).
بدینترتیب در اینجا از «آپارتاید علمی» حاکم در مراکز علمی کشور سخن میگوییم و قانونی به نام «ارتقای اعضای هیات علمی» که نه تنها هیچ کمکی به ارتقای جامعه علمی نکرده بلکه به این آپارتاید خانمان برانداز دامن زده است و اتفاقا با این دست قوانین و موارد مشابه آن مسیرهایی برای گسترش رانت و انواع فسادهای علمی به وجود آمده است تا آنجا که حتی دست دخالت افراد و سلیقههای شخصی و کینهتوزانه را در پروندههای اعضای هیات علمی باز میگذارد. جای بسی تاسف است که گاه یک دربان یا یک آبدارچی محترم میتواند در این پروندهها ایفای نقش کند چه رسد به رییس و معاونین و مقامات رسمی و غیر رسمی. پس از تاسف،
تعجبآور آنجاست؛ راههایی که دیگران در ۵۰ سال گذشته از آن گذر کرده و اشتباهات گذشته خود را با مسیرهای جدید جایگزین نمودهاند، تصمیمسازان و بدنه علمی جامعه ما اما همچنان در همان خواب ۵۰ ساله گرفتار شده است (ر.ک: هم او، 1399، سیاستهای فرمالیستی در حوزه علم؛ خواب 50 ساله، روزنامه همدلی، شماره 1572) .
به هر حال چنانچه تصمیمگیران نظام آموزش عالی درصدد مقابله با چنین آپارتایدی در دانشگاهها و پژوهشگاههای کشور هستند پیشنهادهای زیر پیش روی آنان است که بدون این حداقلها کاری صورت نخواهد گرفت. سخن روشن و واضح این است؛ لطفا این قوانین بسی مزخرف را از میانبردارید:
1. قانون وتویی بودن مقالات در جداول ارتقا.
۲. چاپ مقاله دانشجو به نام استاد. حداقل برای مدتی چاپ هرگونه مقاله دانشجویان با اضافه نمودن نام استاد را ممنوع کنید.
۳. قانون عدم امکان دفاع دانشجو از رساله بدون چاپ و ارایه مقاله یا الزام به استخراج مقاله از رساله.
۴.کمّی و کیلویی محاسبه کردن تعداد مقالات در ارتقا به نحوی که گویا هر فردی که تعداد بیشتری مقاله چاپ میکند از علمیت بیشتری برخوردار است!
۵. امتیازات خاص و ویژه به چاپ مقاله در isi و مجلات علمی - پژوهشی.
۶- وتویی بودن الزام به تدریس در دانشگاهها یا الزام به ارایه طرحهای پژوهشی در پژوهشگاهها.
۷- وتویی بودن طرحهای کارفرمایی و اجبار به اخذ آنها به بهانه کاربردیسازی علوم انسانی.
۸- محدود کردن دست مجلات علمی در شکل چاپ مقالات به انواع و اقسام قواعد صوری و شکلی گوناگون.
۹- آمیختن مسائل و کارهای فرهنگی با کارهای ناب علمی. جداول فرهنگی را از ارتقای علمی بیرون بکشید و این دو را با یکدیگر قاطی نکنید. هیچ یک از این دو جایگزین دیگری و دلیل بر دیگری نیست و هر کدام ارزش متفاوت خود را دارد.
10- دخالت روسای دانشگاهها و پژوهشگاهها در ساختار مجلات علمی. به چه دلیل هر رییسی بر سر کار میآید اجازه پیدا میکند دستاندرکاران قبلی مجلات را کنار زده و نخست، نام خود و سپس سوگلیهایش را در ترکیب مجلات علمی قرار دهد.
11- چهارگانه گرتهبرداری شده از دانشگاههای غربی یعنی مدارجِ مربی، استادیاری، دانشیاری و استادی و اختصاص امتیازهای ویژه به هر رتبهای که در حقیقت، ابزاری بروکراتیک و فسادآور شده و اعضای هیات علمی را به «دلالان علمی» تبدیل کرده که برای گذر از این رتبهها، اصل ارتقای دانش و تفکر و اعتلای واقعی جامعه را (با هدف پیشرفت و تعالی و حل چالشهای آن) فدای اخذ درجات صوری و فرمال کرده و به این سبب مجبور میشوند دست به هر کار ناروای غیر آکادمیکی برای پر کردن جداول بزنند. هر استادی که تحصیلات خود را به درستی و قانونمند طی کرده است اگر اهل فعالیتهای علمی باشد، به صورت طبیعی جامعه علمی وی را به عنوان صاحبنظر در آن رشته خواهد شناخت. خواست و انگیزه و تلاش مداوم علمی با تنوع انواع گونههای آن بدون دست یازیدن به کاسبکاری و دلالی علمی، هر فردی را به تدریج شایسته ستایش میکند و در این صورت هیچ نیازی به تبدیل نمودن فرهیختگان و عناصر علمی جامعه به مهرههای بروکراتیک و کارمندان اداری صرف با هدف پر کردن جداول رنگارنگ بیفایده نیست.
12- سهگانههای بروکراتیک پیمانی، رسمی آزمایشی و رسمی قطعی که نتیجهای جز معلق نگه داشتن همیشگی اعضای هیات علمی در زمان خدمتشان ندارد. اگر فردی پس از طی مراحل مختلف و سخت و صعب انواع گزینشها پذیرفته شده، او را بایستی رسمی تلقی نمود و اگر پذیرفته نشده که این تفکیکهای سه گانه کاملا بیمعناست.
13- انتخاب روسای مراکز علمی توسط دولتها. چرا نباید اعضای هیات علمی دانشگاهها و پژوهشگاهها طی یک انتخابات آزاد و بدون دست دخالت سیاسیون، رییس و مدیران مراکز علمی خود را (که بر مسائل آن اِشراف داشته و طبیعتا خانه دوم خودشان قلمداد میشود)، برگزینند؟
14- اختصاص رتبه و پایه و امتیازات دانشگاهی به مدیران و مقامات اجرایی مامور به خارج از مراکز علمی.
15- امتیاز ندادن به مقالات نقد و عدم تمایل مجلات علمی به چاپ مقالات نقد.
سخن بر سر این است که راهحل هست اما آیا اراده جمعی هم وجود دارد؟ آیا اصولا تصمیمی در ناحیه مقامات و مسوولان و همچنین در ناحیه فرهیختگان و اندیشورزان جامعه در این خصوص وجود دارد؟ ظاهرا به دلیل همان آسیب فقدان یا کژکارکردی «جامعه علمی»، اعضای هیات علمی با همه تکثر و تعدد قابل توجه خود اما روی به محافظهکاریهای مفرط آوردند و از این رو در برابر بسیاری از مظالم آشکار و عیان در محیط علمی خود ساکت و بیعمل شدهاند.
به واقع نمیدانم آیا درست است بگوییم خلایق هرچه لایق؟! در طرف دیگر داستان هم، با حجم و هجمه قوی ساختار و سازمان علم مواجه هستیم که به مراتب دارای قدرت و تاثیرگذاری بیشتر و فزونتری نسبت به آحاد افراد است. تردیدی نیست که همه اینگونه تصمیمات و سازماندهیها و سیاستگذاریها از ناحیه سازمانها و ساختارهای حاکمیتی بر بدنه جامعه علمی بار میشود و بدین سان افراد و فرهیختگان را نیز در بر میگیرد.
متاسفانه کلیت ساختار علم در کشور معیوب است و هر کار درستی هم در چنین ساختاری، یا کم اثر یا بیاثر میشود. این ساختار باید از صدر تا ذیل دگرگون شده تا بنیاد دیگری از نو ساخته شود و در آن بنیاد جدید، بسیاری از فعالیتهای علمی در متن رقابت آزاد به معنای درست آن و در درون بافت «جامعه علمی» قرار خواهد گرفت آنهم بدون دخالت دولتها یا افراد و نهادهای سیاسی بیرونی. (پیرامون تحلیل مسائل ساختاری حوزه علم به ویژه در قلمرو علوم انسانی ر.ک: هم او، 1400، روایتی از داستان علم و سازمانهای علمی در جامعه؛ سلسلهیادداشتهای روزنامه همدلی، شماره 1678، 1681، 1686، 1693، 1705، 1711، 1565 و نیز: هم او، 1400، طالب آزاد اسلامی؛ تحلیلی پیرامون چالشهای کلان آموزش عالی و علوم انسانی، روزنامه اعتماد، شماره 5037).
و دست آخر اینکه به بیان ویتگنشتاین بایستی از این گزارهها فراتر رفت و بر آنها غلبه کرد تا بتوان جهان را درست دید (ر.ک: ویتگنشتاین، لودویک، ۱۴۰۰، رساله منطقی فلسفی، ترجمه مالک حسینی، تهران، نشر کرگدن، ص ۱۸۳). آیا ما میتوانیم جهان پیرامون خود را درست ببینیم؟ فیه تامل.
*استادیار فلسفه و روششناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
روزنامه اعتماد