نورنیوز https://nournews.ir/n/211319
کد خبر: 211319
14 بهمن 1403
نورنیوز آثار به نمایش درآمده در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر را بررسی می‌کند؛

«آبستن»؛ مرز واقعیت و کابوس


آبستن یکی از متفاوت‌ترین فیلم‌های جشنواره چهل و سوم فیلم فجر است که با استفاده از تکنیک پلان-سکانس، داستانی پرتعلیق و نفس‌گیر را روایت می‌کند. این فیلم که در یک فضای بسته می‌گذرد، مخاطب را در مرز میان واقعیت و کابوس قرار می‌دهد و تجربه‌ای منحصر‌به‌فرد را رقم می‌زند. اما آیا این سبک خاص توانسته ارتباطی قوی با مخاطب برقرار کند؟

نورنیوز- گروه فرهنگی: آبستن، ساخته‌ی مصطفی و محمد تنابنده، تجربه‌ای متفاوت در سینمای ایران است که در محدوده‌ای تنگ و پرتنش، دست به آزمونی جسورانه می‌زند. روایت فیلم، سرنوشت چند شخصیت را به هم گره می‌زند که هر یک در تلاطم تصمیمی سرنوشت‌ساز گرفتار شده‌اند. مرز آستارا، کلبه‌ای متروک و شخصیت‌هایی که به دنبال راه گریزی از وضعیت خود هستند، همگی در خدمت فضایی پرتعلیق قرار می‌گیرند که لحظه‌به‌لحظه، مخاطب را درگیر اضطراب و بلاتکلیفی می‌کند. فرم روایی فیلم، مخاطب را به همراه شخصیت‌ها در این برزخ ذهنی نگه می‌دارد و او را وادار می‌کند تا در میان دیالوگ‌ها و سکوت‌های سنگین، نشانه‌های حقیقت را جستجو کند.

پلان-سکانس؛ جسارت یا خودتحمیلی؟

فیلمبرداری پلان-سکانس از همان ابتدا، امضای فرمی فیلم را مشخص می‌کند. این تکنیک، که پیش‌تر در آثاری مانند ماهی و گربه و قاعده تصادف اجرا شده بود، نه‌تنها در آبستن دستمایه‌ی تجربه‌ای سینمایی قرار گرفته، بلکه عنصری دراماتیک در روایت نیز محسوب می‌شود. پلان-سکانس این امکان را فراهم می‌کند که ریتم تعلیق بدون وقفه ادامه یابد، اما در عین حال، چالشی برای حفظ تنوع بصری و میزانسن نیز هست. تنابنده‌ها با طراحی حرکات دوربین و هدایت بازیگران، موفق شده‌اند انسجام این تکنیک را حفظ کنند، اما گاهی در لحظاتی، نبود برش‌های سینمایی باعث افت انرژی در برخی سکانس‌ها می‌شود. بااین‌حال، انتخاب این فرم جسورانه نشان از تمایل فیلمسازان به خروج از جریان سینمای متعارف دارد.

تعادل میان کنترل و رهایی

آبستن برای بازیگرانش یک آزمون واقعی است؛ چرا که پلان-سکانس، فضای تمرین‌شده‌ی تئاتر را در بطن سینما قرار می‌دهد. عباس غزالی، توماج دانش بهزادی و سوگل خلیق، همگی در خدمت فضاسازی اثر قرار گرفته‌اند و با کنترل بالا بر دیالوگ و حرکت، تنش را درونی کرده‌اند. غزالی، که همواره در نقش‌های پراضطراب خوش درخشیده، در اینجا نیز حضوری محکم دارد و استیصال درونی شخصیتش را بدون افراط و اغراق نمایش می‌دهد. دانش بهزادی نیز که بیشتر در نقش‌های مکمل دیده شده، فرصت عرض‌اندام بیشتری پیدا کرده و حضوری موثر و ملموس دارد. هماهنگی بین اجراها یکی از نقاط قوت فیلم است که به انسجام روایی اثر کمک کرده است.

محدودیت‌های فرمی و واکنش مخاطب

سوال اساسی اینجاست که آیا فرم انتخابی فیلم، با محتوای آن همخوانی دارد یا نه؟ پلان-سکانس به‌طور ذاتی، انتخابی است که بیننده را به درون موقعیت‌ها پرتاب می‌کند و او را از فاصله‌ی امن تماشاگرانه بیرون می‌کشد. اما در آبستن، گاهی این نزدیکی بیش از حد می‌شود و عدم امکان تنفس در میان نماها، می‌تواند برخی مخاطبان را از فیلم دور کند. با این حال، سینمادوستانی که به تجربه‌های متفاوت بصری علاقه دارند، از این فرم استقبال خواهند کرد، چرا که فیلم نه‌تنها در روایت، بلکه در ساختار نیز به دنبال شکستن قواعد آشنای سینمایی است.

عبور موفق از مرز تجربه؟

آبستن در نهایت، فیلمی است که به جسارت خود در اجرا متکی است. این اثر، شاید در لحظاتی از نظر ریتمی دچار نوسان شود، اما در کلیت خود، به‌عنوان یک تجربه‌ی تازه در سینمای ایران قابل‌توجه است. استفاده‌ی هوشمندانه از میزانسن، هدایت دقیق بازیگران و فرم بصری یکدست، آن را به یکی از آثار شاخص جشنواره چهل و سوم تبدیل می‌کند. در نهایت، آبستن بیش از آنکه یک فیلم داستان‌گو باشد، تجربه‌ای سینمایی است که مخاطب را به چالش می‌کشد و او را در مرز تصمیم‌هایش، معلق نگه می‌دارد.


سرویس: فرهنگی
کلید واژگان: جشنواره فجر 43 / نقد فیلم / پلان سکانس / سینمای تجربی / فیلم سینمایی آبستن