نورنیوز ـ گروه بین الملل: در راس کابینه دولت ۳۵ میلیارد دلاری آمریکا که از حمایتهای وال استریت و لابیگریهای ابرشرکتهای آمریکایی در بخش صنایع نفتی، دارویی و تسلیحاتی برخوردار است، شخصی به نام ترامپ قرار دارد که اولین رئیس جمهور استیضاح شده در آمریکاست که میتواند در دور بعدی انتخابات شرکت داشته باشد.
برخلاف انتخابات 2016 که ترامپ و اعضای کابینهاش هیچگونه سابقه مشاغل دولتی نداشتند، اینبار اما با ثروت و تجربه اجرایی بیشتر وارد مبارزات انتخاباتی میشوند. به عبارتی در انتخابات 2020 آمریکا، رقابت میان کاخنشینهای جمهوریخواه با میلیونرهای دمکرات است.
مردم ایالات متحده در انتخابات 2020، از میان میلیاردرهای جمهوریخواه و میلیونرهای دموکرات باید یکی را انتخاب کنند و هر تصمیمی که بگیرند آینده خود و فرزندانشان را برای یک دوره چهارساله دیگر رقم خواهند زد.
دموکراتها که در مقابل میلیاردرهای جمهوریخواه توان مالی ندارند، در کارزار انتخاباتی خود تنها به کمکهای مالی مردمی دل بستهاند که سرانه هر نفر تاکنون 5/18 دلار بوده است.
از سویی؛ گرچه ترامپ از استیضاح به سلامت عبور کرد، اما 47 نماینده دموکرات در سنا و کاندیداهایی که از تمکن مالی آنچنانی بهرهمند نیستند و از جانب مافیای ثروت در آمریکا هم حمایت نمیشوند، هنوز این قدرت را دارند که ترامپ را با چالشهای جدی مواجه نمایند.
دموکراتها تاکنون در مناظرهها عملکرد درخشانی نداشتهاند، از اینرو کاندیداها در سیاست داخلی و هدفگذاری در مبارزات داخلی خود تلاش دارند که بر روی تخریب شخصیت ترامپ متمرکز بمانند. آنها ترامپ را به دلیل خودشیفتگی، دروغگویی، بیثباتی و فساد اخلاقی دون شأن ریاست جمهوری آمریکا دانسته و در این زمینه به تبلیغات خود ادامه میدهند.
شانس بیشتر دموکراتها در نقد و نکوهش سیاست خارجی ترامپ است. این استراتژی شانس دموکراتها برای پیروزی در انتخابات را به این دلیل بیشتر میکند که آنها میتوانند از حمایت کشورهای خارجی که به شدت از برنامههای ترامپ سر خورده شدهاند، برخوردار شوند. تاکید بر دیپلماسی بیبرنامه، راهبردهای پارهوقت و تصمیمگیریهای مبتنی بر توئیتهای ترامپ که حتی سرگردانی متحدین اروپایی آمریکا را نیز به همراه داشته، مورد تمسخر کاندیداهای حزب دموکرات قرار گرفته تا زمینهای برای حمایت سیاسی خارجی از حزب دموکرات هموارتر شود.
کاندیداهای دموکرات در کارزار انتخاباتی برای جلب نظر کشورهای جهان، سیاستهای دولتمردان ترامپ مبتنی بر «میلیتاریسم سیاسی» و راهبرد «تروریسم نظامی» را از خطاهای راهبردی فاحش ترامپ خوانده و تاکید دارند که دولت ترامپ نتوانسته از دوستان و دشمنان خود بازتعریف داشته باشد و حتی با اشتباهات محاسباتی در اصول بازیگری و یارکشی، به رژیمهای دیکتاتور وابسته و از متحدین و شرکای همیشگی آمریکا دور شده است.
دمکراتها در کارزار انتخاباتی خود «برجام» را به عنوان اهرم فشار علیه ترامپ بهکار گرفته و برای در تنگنا قرار دادن بیشتر ترامپ تاکید میکنند که خروج آمریکا از برجام منجر به زنجیرهای از رخدادهایی شده که منافع و امنیت ملی آمریکا را تهدید نموده است.
در همین راستا نامزدهای دموکرات در راستای جلب نظر چین، روسیه و اروپا در تلاش برای حفظ برجام هستند و بر خلاف ترامپ که از برجام خارج شده و مدام بر منافع خروج از آن تاکید دارد، موافقت خود را در جهت بازگشت مشروط به توافق برجام اعلام کردهاند.
البته شروط ذکر شده آنها تمدید بندهای غروب توافقنامه در حوزههای محدودیتهای هستهای و تسلیحاتی و یا تعمیم مذاکرات به رفتار موشکی و منطقهای ایران نیز میباشد که از سوی ترامپ و اروپا هم دنبال میشود.
ترامپ نیز همراه با روند کارزار انتخاباتی انتقادی دموکراتها به تنظیم سیاست خارجی خود پرداخته و تا آنجا که شرایط فراهم و مقدور شده به سمت کاهش تنش با چین و روسیه گام برداشته که از موثرترین کشورها در عملیات سایبری برای رخنه و یا تاثیرگذاری در انتخابات 2020 آمریکا هستند و در این راه تا حد زیادی هم موفق بوده است.
ترامپ علیرغم تلاشهای خود هنوز برای یافتن راهی برای مذاکره با ایران موفق نبوده و تمرکز دمکراتها بر تحولات ایران میتواند به پاشنه آشیل ترامپ در انتخابات 2020 تبدیل شود. هر اتفاق غیرمنتظرهای در رابطه با ایران میتواند دور دوم ریاست جمهوری ترامپ را مانند دوران ریاست جمهوری کارتر با مشکل مواجه کند. بنابراین ایران و تحولات روابط تهران و واشنگتن در کانون توجهات دموکراتها قرار دارد.
در آخرین مناظرهها اختلاف نظر کاندیداها با تصمیم ترامپ در مورد ترور سردار قاسم سلیمانی نیز کاملا مشهود بود. آنها تلاش میکنند با زنده نگه داشتن این موضوع که مرتبط با ترورسم نظامی است، نزد افکار عمومی و افکار بین الملل اینگونه وانمود کنند که دمکراتها برخلاف ترامپ قابل پیشبینی بوده و از جنگ بیزار هستند.
در مناظرههای اخیر که آخرین آن هم در نیوهمپشایر ( 18/11/98 ) برگزار شد، دو نفر از کاندیداها نیز بر این نکته داشتند که؛ «در صورت قرار داشتن در چنین وضعیتی هرگز مجوز چنین حملهای را صادر نمیکردند، مگر اینکه کلیه جنبههای اطلاعاتی و تمامی ابعاد و تاثیرات مختلف آن را بررسی و از نتایج آن آگاهی پیدا می کردند، ضمن اینکه با تصمیم ترامپ در مورد ترور سردار قاسم سلیمانی، شواهدی در دست نیست که آمریکا امنتر شده باشد.»
کاندیداهای منتقد ترامپ، دلایل خود را برای عدم ضروت به صدور فرمان ترور اینگونه طرح کردند که؛ «هنوز مدارکی روشن که نشان دهد یک حمله قریب الوقوع از ناحیه او علیه ایالات متحده در کار بوده، وجود ندارد.»
این کاندیداها با انتقاد از ترامپ تاکید داشتند؛ «نمیتوان در جهان راه افتاد و صرف اینکه از کسی خوشمان نمیآید جان او را بگیریم، لذا ترامپ با ترور سلیمانی به هرج و مرج بینالمللی دامن زده است.»
در بحثهای کاندیداهای حزب دموکرات، ترامپ به عمد مقصر تنشهای حساس و خطرناک بین ایالات متحده و ایران جلوه داده میشود تا در صورت تداوم این تنشها و یا بروز هرگونه فاجعهای بین دو کشور به عنوان مثال یک برخورد جدی نظامی، ترامپ کاملاً در گوشه رینگ قرار گیرد. برای ایجاد چنین شرایطی تمامی نامزدها بکارگیری گزینه نظامی علیه ایران را تقبیح میکنند و بهکارگیری ابزارهای دیگر از جمله فشار اقتصادی، دیپلماتیک و بینالمللی در همراهی با متحدین آمریکا را استراتژی جایگزین خود در قبال ایران عنوان مینمایند.
دمکراتها در هماهنگی کامل با استراتژیهای جهانی امنیت، مهمترین دلیل برای تداوم فشار بر ایران را بحث هستهای و احتمال دسترسی ایران به سلاح هستهای میدانند که به شدت مورد توافق باقی مانده کشورها در برجام از جمله روسیه و چین است.
اینکه «برنی سندرز» اقدام ترامپ در مورد ترور سلیمانی را تلویحا در قالب تروریسم مورد بررسی قرار داد و از آن به عنوان ترور یاد کرد و اضافه نمود که سلیمانی یک تهدید آنی نبود، تنها به این دلیل صورت گرفت که با روسها و چینیها هم موضع شود و حزبش مورد حمایت آنها قرار گیرد.
نورنیوز